داغی خرداد ماه تهران چند سالی است که یادآور خنکای نسیم برابری خواهی و عدالت جویی زنان است. و این نسیم و آن خنکا نه ازسایه امن درختان سبز که از هرم اسفالت داغ خیابان های شهر وزیدن گرفت. و بدین گونه حضور گر گرفته زنان در خیابان توانست مناظری زیبا بیافریند که هرچند فی نفسه صاحب زیبایی نبودند اما بهره ای که از روح و جان انسانی در بطن آن دمیده شده بود توانست نوعی زیبایی، نه رمانتیک و نه مصلحت جویانه ، بلکه زیبایی عریان و جسوری را بدون هیچ گونه بزک رایج و معمول معرفی کند: زیبایی حضوربی پروای انسان شهری و به طورمشخص زن شهری درفضای مصادره شده توسط مردان و قدرت طلبان.
در سال های اخیر پیش از دو « 22 خرداد» 84 و 85 نیز ، شهر ما شاهد تجمع افرادی از طیف های گوناگون بوده است.
این تجمع ها حول موضوعات مختلف و ازسوی قشرهای متفاوت انجام شده و همواره به عنوان رسانه ای برای ترویج نظرگاه و هدف مقصود آن گروه به کار گرفته شده است. خواه بدون مجور یا با مجوز، بدون پشتیبان، با پشتیبان، مسالمت جویانه، قهر آمیز، خودجوش، فرمایشی و… پس پدیده تجمع های مسالمت آمیز که به طور مشخص پس از 22 خرداد 85 از سوی منتقدین و مخالفین آن به طور گسترده ای مورد نقد قرار گرفت نه به یک باره اتفاق افتاده بود و نه اولین و آخرین بار بود . تنها میزان هزینه های متعاقب آن، مخالفان را به یاد مخالفت و عیب جویان را به یاد سرزنش انداخت، بدون آنکه اندیشه ای ریشه دار پس پشت این مخالفت ها و عیب جویی ها باشد. گذشت دو سال از آن روزها و تولد شیوه های نوین حضور شهری از دل همان تجمع موجب اندیشیدن و تحلیل هایی سر فرصت تربه نسبت آن روزهای بی فرصت شد. تمسک به شیوه های آرام و غیرقهرآمیز چگونه به خشونت کشانیده شد و نگاه به حضوردر فضاهای شهری چگونه جرم محسوب شد؟ و به کارگیری رسانه – تجمع از سوی فعلان جنبش زنان که رسانه های عمومی از آن ها دریغ شده بود، چگونه انگ خشونت طلبی خورد ؟ تا مدت ها پس از 22 خرداد 85 و تجمع میدان هفت تیر این مباحث میان موافقان و مخالفان مطرح بود و یادگارهای مکتوب بسیار از خود به جای گذاشت اما اینک پس ازگذشت دو سال از آن ماجرا، بحث هزینه ها و تاثیرات آن در جای جای بحث ها و نظرها و نیز دراندیشه ها و نگرش های مختلف درمیان فعالان جنبش دیده می شود.
گاندی که خود، نماد صلح طلبی و معتقد به مسالمت و ملایمت در انتخاب شیوه های مبارزاتی است چنین می گوید: تفاوت مبارزه ساتیا گراها(1) با جنگ های متعارف در این است که در این نوع جنگ ها، هدف، به زانو در آوردن حریف از طریق تحمیل رنج بر اوست ولی در مبارزه ساتیا گراها، مبارز رنج را برخود هموار می کند و آنرا داوطلبانه می پذیرد و همین تحمل ارادی رنج است که تبدیل به نیرویی می شود که بر حریف تاثیر می گذارد و سرانجام، او را به پذیرفتن خواسته ها وا می دارد. در فلسفه گاندی اصولا وسیله باید به همان پاکی هدف باشد و انسان برای رسیدن به هدف مجازبه توسل به هر وسیله ای نیست.(2)
هزینه ای که زنان در تجمع های خیابانی سال های اخیر متحمل شده اند همان رنجی است که به گفته گاندی داوطلبانه بر خود هموارکرده اند تا نیروی بالقوه آنان را برای ادامه راه، بالفعل سازد و لجاجت حریف را نیز محک زند.
شاید هرگز به زنی برنخوریم که خود در این تجمع ها شرکت داشته و ازپرداخت هزینه آن ناله سرداده باشد. بلکه همچنان بر موثر بودن این رسانه قدیمی و دیر آشنای جوامع بشری پا می فشارد. هرچند که با تحلیل هوشمندانه از شرایط موجود، عرصه عمومی را به شیوه ای دیگر و با جمع آوری امضا و حضور «چهره به چهره» در شهر از آن خود ساخته است.
جنبش های اجتماعی برآیند مطالبات عموم مردم در ایجاد تغییر است. روش ها و رسانه های این تغییر نیز طبیعتا ابزاری مردمی و متعلق به جامعه مدنی است. خواه هدف یک جنبش تغییر در سیاست های کلان باشد و خواه تغییر در عادات و رفتار محیطی و بهداشتی مردم مانند بیرون نریختن آشغال از ماشین، یادآوری خطرآلودگی کره زمین یا هشدار درباره ایدز و هپاتیت تا تغییر در عادات و سنن دست و پاگیری که منجر به نقض حقوق فردی در جامعه شود. رسانه ها و ابزار رساندن اینگونه پیام ها به گوش دست اندرکاران نیز نظر به ماهیت و موقعیت جنبش و هدف مورد نظر، متغیر است.
جنبش زنان نیز که از خرداد سال 84 مطالبه اصلی خویش را تغییر قوانین تبعیض آمیز و دستیابی به برابری حقوقی قرار داه است جریان سیال و روانی است که تکیه بر حضور آگاهانه مردم دارد و این حضور بدون استفاده از شیوه های عام ترویج عملی نیست. و آنچه که معنا و عمل ترویج را تداوم می بخشد تنوع و دگرگونی رسانه هایی است که بنابر شرایط دراختیار دارد. هرچقدر این رسانه ها محدودباشد قدرت ترویج و ارتباط با جامعه نیز محدودتر خواهند شد. رسانه های “در اختیار” هر جنبش برای ترویج نظر مقصود، به نسبت دموکراسی موجود، توان فعالان، موضوع جنبش، روش فعالیت جنبش، و… متغیر خواهد بود. آثار جامعه شناختی، روانشناختی و آموزشی رسانه ها را نمی توان جدا از طبیعت جنبش ها و نظام های نمادی مورد نظر آنها مطالعه کرد.
“هر نظام نمادی و رسانه ملازم با آن نظام را می توان وسیله و ابزاری دانست که قوای آدمی را به صورتی خاص تقویت کرده و جنبه نستبا یکه و یکتایی از واقعیت را ابلاغ و منتقل می کند. پس هر رسانه ای قاعدتا توانمندی ها و محدودیت های خاص خود را دارد.”(3)
رسانه- تجمع 22خرداد84، توانمندی هایی بیش از محدودیت های خویش را به جنبش زنان شناساند. و به دنبال شناخت همین توانمندی ها بود که حتی با تغییر شرایط و تغییردولت و هزینه های نسبتا پیش بینی شده، گروهی از زنان شرکت کننده و برگزار کننده در آن مراسم، به برنامه ریزی تجمع های دیگری مانند روز جهانی زن در همان سال اقدام کردند و با اینکه شرکت کنندگان این تجمع با خشونت بسیاری مواجه شدند اما آنچه که از تمام آن خشونت بجا ماند، داستان توضیح سربازهای وظیفه و نیروهای انتظامی مستقر در خیابان و کلانتری ها به رهگذران درباره روز جهانی زن بود (البته با ادبیات خاص خودشان!!) که دیگر به خوبی می دانستند 8 مارس چه روزی است و چه مناسبتی زنان را به خیابان کشانیده !!… و دیگر بدعت گذاری در استفاده از حقوق شهروندی در شکایت خشونت دیدگان از نیروی انتظامی بود هرچند که این شکایت راه به جایی نبرد اما آموزه ای چنین مدرن وشهری را کدام رسانه می توانست همزمان به نیروهای سرکوبگر و سرکوب شده بیاموزد؟
در 22 خرداد 85 زنان نه تنها برای تحمل هزینه ای که مهاتما گاندی از آن به عنوان رنج بشری نام می برد آماده بودند بلکه تریبونی جدید برای بیان خواسته های حقوقی خویش و پخش دفترچه های “قوانین تبعیض آمیز زنان” را نیز به خوبی شناختند. مردمی که در پیاده رو و خیابان عبور می کردند نتوانستند بدون مقایسه میان بی خبری خویش و نقطه خبر از آن میدان گذر کنند و زنانی از هرنوع و از هرطبقه خود را از طریق مقایسه با تجمع کنندگان محک زدند، شناختند، حساس شدند و گاه نیز قضاوت کردند. مطالبات حقوقی زنان که از رسانه های عمومی جز به هجو و یا تحریف پخش نمی شود آنها را در مواجهه با یک منظره شهری، به نظارتی بالقوه و نهایتا به قضاوتی بالفعل کشانید آیا این نقش برای یک رسانه عمومی از اهمیتی ویژه برخوردار نیست؟ هرچند که به زعم برخی از منتقدان و مخالفان تجمع میدان هفت تیر “در شان جنبش اجتماعی زنان” باشد یا نباشد!
در روزگاری که تمام رسانه های شهری از اکثر ساکنان شهر دریغ می شود و تنها در اختیار گروه معدودی از افراد وابسته به حاکمیت، قدرت و سرمایه قرار دارد آیا جایگزین رسانه – تجمع چه چیزی بوده است؟
بیلبوردهای سینمای مبتذل فارسی؟ اعلان های ترویج مصرف زدگی؟ سریال های تلویزیونی مبلغ چند همسری؟ فرهنگسراهای ناگشوده بر روی زنان برای برگزاری سمینار وسخنرانی؟ پارک های کنترل شده؟ پلاکاردهایی که برروی آن عبارت «وردود زنان بد حجاب و بی حجاب ممنوع» به صد شکل نقش بسته شده؟ امنیت و حریم شکسته شده خانه های شخصی ؟ وچگونه میتوان چشم بر این پارادوکس بست که از خشونت روا شده بررسانه – تجمع 22 خرداد 85 ، رسانه شهری دیگری متولد شد که همان کوچه به کوچه گشتن و چهره به چهره آموختن و ترویج برابری و همبستگی است.
هرچند که تحلیل مشخص از شرایط حاضر و دلبستگی به عدم خشونت و دوری از روش های قهر آمیز در محیط حقوقی و مدنی جنبش زنان انتخاب روش تجمع را به طور موقت میسر نمی سازد اما هرگز نمی توان نقش این رسانه بی خشونت و مدرن و تاثیر آن بر زندگی انسان مدرن شهری را نادیده گرفت.
انسان شهری با حضور در فضاها و عرصه عمومی ، به عنوان رسانه ای بالقوه درانتقال سلیقه ها و تفاوت ها نقش بازی می کند. هرچند که هیچ رسانه ای برای این آموزه در اختیارمان نیست وهرچند درشرایط فشار و خشونت، از استفاده رسانه – تجمع پرهیز کرده ایم ، اما حضور شهریمان رادر مرور آموزه های شهری حفظ خواهیم کرد.چرا که تجمع خیابانی تنها نماد حضور در عرصه عمومی و استفاده از فضای شهری درترویج یک نظرگاه نیست. هرگز نباید شهر را از انسان شهری خالی ساخت. انسان از شهر می آموزد و شهر از انسان شهریت می یابد. این حقیقت دوسویه قابل کتمان نیست. “بودلر” در این باره چنین می گوید:
انسان خیابان مدرن ، (…) ناچار از تکیه به منابع و امکانات شخصی خویش است منابعی که خود او غالبا از وجود شان بی خبر بوده است و قهرا باید با هول و هراس از همه آنها برای بقا سود جوید. به منظور گذر از عرض این آشوب متحرک، اوباید خود را باحرکات آن هماهنگ و منطبق سازد و باید بیاموزد که برای عقب نماندن همواره باید دست کم یک قدم جلوتر از آن باشد او باید در جهش ها و چرخش های ناگهانی، غیرمنتظره، تند و بریده استاد شود آن هم نه فقط با پاها و بدنش بلکه همچنین با ذهن و قلبش (….). این تحرک دستیابی به انبوهی از تجارب و فعالیت های متنوع را برای توده های شهر نشین ممکن می سازد.(4)
مقابله مدنی با حریفی که شهر را خالی از اغیار می خواهد تا که به ده کوره ای بدوی تبدیلش کند، حضور رسانه وار و محقانه در شهر است. این حضور «آگاهانه و مشاهده گر» در حرف زدن، خندیدن اظهار نظر کردن، ارتباط چهره به چهره برای جمع آوری امضا، رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت، نشستن در کافه ها، استفاده از فضای سبز پارک ها، تشویق و تبلیغ تئاتر و موسیقی خیابانی، و… هرچه که باشد حضوری است فعال و آگاهانه که میدان را به حریف وانمی گذارد و آموزشی است بالقوه برای زندگی شهری و مدنی که می تواند شهر و انسان را به هم پیوند دهد، حساس سازد، آموزش دهد و ایجاد تغییر کند.
منابع:
◀️ 1. satyagraha “: پایبندی به حقیقت ” ؛ “جست و جوی بی وقفه حقیقت”.
◀️ 2. مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ : قدرت مبارزه عاری از خشونت . مری کینگ. ترجمه شهرام نقش تبریزی. تهران :نشرنی،1385. ص..25
◀️ 3. رسانه ها ونمادها. زیر نظر دیوید اولسون. ترجمه محبوبه مهاجر. تهران: سروش ، 1377.ص.8
◀️ 4.تجربه مدرنیته .مارشال برمن. ترجمه مرادفرهادپور.تهران:طرح نو ،1379. ص. 194
+ There are no comments
Add yours