به مناسبت ۲۲ خرداد، سالگرد تجمع فعالان در جنبش زنان، با ناهید کشاورز، محبوبه عباسقلی زاده و منصوره شجاعی گفتگو کرده ایم. دکتر ناهید کشاورز، جامعه شناس، معتقد است: “مهمترین دستاورد تجمع ۲۲ خرداد برای جنبش زنان، کمپین یک میلیون امضاء بود.” محبوبه عباسقلی زاد، مدیرمرکز کارورزی سازمان های غیردولتی، تاکید دارد: ”مساله اصلی زنان هم اکنون مبارزه با بنیادگرایی است که ازطریق سیستم حقوقی به خودش مشروعیت می دهد.” منصوره شجاعی، نیز بر این باور است که: “قدرت در جنبش زنان و در کمپین یک میلیون امضا در حال حاضر به معنای حضورگسترده و فعال مردمی است که حول بیانیه کمپین و اهداف آن جمع شده اند.” گفت و گو با این سه چهره جنبش زنان در ایران، در پی می آید. / امید معماریان
ناهید کشاورز: کمپین، دستاورد ۲۲ خرداد بود
آیا 22 خرداد برای جنیش زنان یک نقطه عطف به شمار میرود؟ براساس چه ویژگی هایی نقطه عطف هست یا نیست؟
به نظر من تجمعات دوگانه 22 خرداد در تاریخ جنبش زنان ایران یک نقطه عطف است. در 22 خرداد 84، گروه ها و افراد فعال در زمینه حقوق زنان برای اولین بار توانستند با وجود اختلافات بر اساس یک مطالبه مشخص که همان خواست تغییر نگاه مردسالار قانون اساسی نسبت به زن بود، دور هم جمع شوند و تجمعی را در جلوی سردر دانشگاه تهران سازمان دهی کنند که در بعد از انقلاب بی سابقه بود. یعنی بعد از تظاهرات های زنان در اسفند 57 در اعتراض به اجباری شدن حجاب و لغو قانون خانواده این اولین باری بود که چنین تجمعی با این وسعت و با مطالبات مشخص در فضای عمومی برگزار می شد. این تجمع به نوعی جنبش زنان را رویت پذیر کرد و شاید حجم مطالبی که بعد از این تجمع در مورد مسائل و مطالبات زنان در ایران نوشته شده است با پیش از آن قابل مقایسه نیست. یک سال بعد، وجود سخت شدن فضا، گروه هایی از زنانی که تجمع 22 خرداد 84 را آفریده بودند و نه همه آن ها، تصمیم گرفتند این حرکت را باز آفرینی کنند. این بار با خواسته های مشخص تر که نقض حقوق زنان در قوانین مدنی و خانواده بود. این حرکت نشان دهنده استمرار فعالان حقوق زنان در مطالبه خواست های مشخص شان بود. این که فعالان در این راه حاضرند هزینه بپردازند و بر عمومی کردن خواسته ها و مطالباتشان اصرار دارند….
روی حرکت سازمان های فعال حوزه پیام هایی که از حادثه ۲۲ خرداد برای جامعه زنان صادر شد چه بود؟ این پیام ها چگونه زنان تاثیر گذاشت.. وچگونه حرکت انها را ازخود متاثرکرد؟
مهمترین پیام 22 خرداد آمادگی جنبش زنان در پایداری بر خواسته های مشخصش در شرایط دشوار بود. 22 خرداد 85 بحث هزینه پردازی فردی را در جنبش زنان باب کرد و پیام مهمش این بود که برای این که به خواسته هایمان برسیم باید مطالباتمان را عمومی کنیم و راه آن، دستیابی به مردمی است که مخاطب سنتی جنبش زنان نیستند. مهمترین دستاورد این تجمع برای جنبش زنان، کمپین یک میلیون امضاء بود. این تجمع خواسته محوری را در جنبش تثبیت کرد و حرکت های بعدی جنبش زنان را تحت تاثیر قرار داد.
اگر قرارباشد سیاهه ای از موانع حرکت جنبش زنان یاسازمان هایی که مطالبات این بخش ازجامعه را پیگیری می کنند تهیه کنید چه مواردی را مطرح خواهید کرد؟ چقدر از این موانع درونی هستند، چه مقدار محیطی وچه مقدار بیرونی؟
به نظرم مهمترین مشکل ما در جنبش زنان در حال حاضر مشکلاتی است که نیروهای امنیتی برای ما ایجاد می کنند. مهمترین هدف ما گسترش مطالباتمان است. می خواهیم با مردم ارتباط داشته باشیم. می خواهیم مسائل مان را عمومی کنیم. کتاب و نشریه راحت چاپ کنیم، بتوانیم با هم بحث و جدل کنیم. اما فضاهای عمومی یکسره بر ما بسته است. تریبون های ما سایت هایی هستند که دم به دم فیلتر می شوند، ما از فضای واقعی رانده شده ایم و تنها فضایی که می توانیم در آن اندکی تنفس کنیم، فضای مجازی است. جنبش زنان مشکلات دیگری هم دارد که اگر قدری فضا برایش باز تر بود، می توانست مشکلاتش را تصحیح کند.
برخی می گویند که سازمان های فعال در حوزه زنان نتوانسته اند ماموریت خود وپیام خود را فراگیر کنند. به خصوص از ارتباط با نهادهای حکومتی عاجز بوده اند. اگر قرار باشد دراین زمینه نمره ای به خود بدهید آن نمره چیست؟
من به عنوان کنشگر کمپین ماموریت خود را در این می دانم که بتوانیم بر افکار عمومی تاثیر بگذاریم، در عرصه عمومی به نیرویی تبدیل شویم تا بتوانیم بر نهادهای حکومتی و قانون گذاری تاثیر گذار شویم. فکر می کنم ما با وجود فشارهای بسیار توانسته ایم، تا حدودی گفتمان حقوق برابر را در جامعه گسترش دهیم. و حتی این گفتمان را به درون بخش هایی از حکومت ببریم. نمونه آن طرح دیه برابر و تغییر ارث زن از شوهر در مجلس هفتم بود. همین که کاندیداهای مجلس در آستانه انتخابات در مورد برنامه هایشان برای زنان، به پرسش کشیده می شوند، نشان می دهد که این گفتمان گسترش پیدا کرده است. در برخی از شهرها کاندیداهای اصلاح طلب از جانب فعالان کمپین و حقوق زنان در مورد برنامه هایشان در صورت موفقیت در انتخابات در ارتباط با لایحه قانون حمایت از خانواده مورد پرسش قرار گرفته اند.
نظرتان در مورد طرح مساپل حساس حوزه زنان با مسوولین عالی رتبه ازجمله رییس جمهور چیست؟ به هرحال شما می توانید مطالبات خود را مطرح کنید وآنها هم جواب بدهند یا حتی ندهند. اما درهر دوصورت برخی معتقدند این رویکرد به شفاف شدن مواضع آنها ونگاهی که به سازمان های فعال حوزه زنان دارد کمک می کند…
من فکر می کنم ما مطالبات روشنی داریم و باید این مطالبات را با هرکسی که می توانیم مطرح کنیم. اگر کسی در کمپین یک میلیون امضاء این توان را داشته باشد که این مطالبات را به گوش مسوولین عالی رتبه برساند چرا که نه، کما این که قبلا هم فعالان کمپین در فرصت هایی دفترچه کمپین را به دست آقای رفسنجانی و… رسانده اند. اما من اعتقاد دارم، هر حکومتی آن گاه به خواسته های شهروندانش بهتر توجه می کند که این خواسته ها هر چه قدرتمندتر در جامعه مطرح شوند و بتوانند به گفتمان قدرتمندی در جامعه تبدیل شوند. در آن صورت حکومت گران به راحتی نمی توانند از کنار خواسته های ما رد شوند و خواسته های ما را در معادلاتشان منظور خواهند کرد.
ده سال بعد، فکر می کنید جنیش زنان ایران کجا ایستاده باشد؟ چه کارهای در این مسیر صورت خواهد گرفت؟
اگر در این دو سال که همه افول جنبش های اجتماعی را پیش بینی می کردند، جنبش زنان توانسته است تا این حد گفتمان برابری را پی گیری کند، در ده سال آینده مطمئنم که ما به خیلی از خواسته های حقوقی مان رسیده ایم. البته شرایط غیر عادی می تواند بحث حقوق زنان را به حاشیه ببرد مثل جنگ و… که از اختیار ما خارج است، اما فکر می کنم شرایط عوض شده است و حتی پدیده ای مثل جنگ هم نمی تواند کاملا جنبشی را که به راه افتاده است به حاشیه براند. مثلا در زمان جنگ ایران و عراق دستیابی به رسانه ها خیلی محدود بود ولی الان تحولات جهانی امکاناتی در اختیار همه جنبش ها قرار داده است که بتوانند صدای خود را داشته باشند. به هر حال ما به عنوان فعالان حقوق زنان باید بتوانیم بر خواسته ها و مطالبات خودمان تکیه کنیم و فکر می کنم این تداوم خود می تواند به روند صلح هم کمک کند، چون تاکید بر تدوام شیوه های مسالمت جویانه خود بدیدلی است برای جنگ افروزی.
تا چه حد خود را نخبه گرا می دانید وتا چه حد فکر می کنید به عمومی کردن مطالبات کمک کرده اید؟ آیا اساسا جنبشی که مطالبات نخبه گرایانه دارد – مثل تغییر قوانین- آیا می تواند به صورت عوام گرایانه عمل کند وبه تعداد فکر کند؟ یا اینکه کیفیت فعالیت درعمل کمیت آن را تحت تاثیرخود می گذارد؟
من فکر نمی کنم مطالبات حقوقی مطالباتی نخبه گرایانه باشد چون اتفاقا این مطلالبات بیشتر مساله زنان طبقات پایین است؛ یعنی به نوعی این زنان بیشتر از تبعیض حقوقی لطمه می خورند. حتی در عمل دیده ام زنان روشنفکری که مطالبات ما را حداقلی دانسته اند و حتی بیانیه کمپین را امضاء نکرده اند در زندگی واقعی شان چقدر دل نگران این قوانین بوده اند. مثلا در هنگام ازدواج دخترانشان. اگر منظورتان این است که ما برای تغییر این قوانین مجبوریم از نمایندگان مجلس قانون گذاری بخواهیم این قوانین را تغییر بدهند، این درست است ولی همان طور که در سوالهای پیشینی هم اشاره کردم، ما می خواهیم به مجلس و هر نهاد دیگری نشان دهیم که این خواسته ها، فقط خواسته های تعداد محدودی زن طبقه متوسط به بالای تهران نشین نیست، اتهامی که همیشه اقتدارگرایان برای نادیده گرفتن ما و مطالباتمان به ما می زنند. در واقع ما می خواهیم هر چه بیشتر این مطالبات را عمومی کنیم، زنان و مردان بیشتری را به کنش در جهت تغییر این قوانین واداریم و بر افکار عمومی تاثیر بگذاریم. فکر می کنم در آن صورت مجلس هم خواسته های ما را نادیده نمی گیرد. اگر تنها با لابی و گفتگو با نمایندگان مجلس می شد تغییراتی ایجاد کرد، چرا مجلس ششم که حقوق زنان دغدغه برخی از نمایندگانش بود، نتوانست تغییرات گسترده ای را ایجاد کند؟ ما به عنوان بخشی از کنشگران جنبش زنان، توان خود را بر عمومی کردن مطالباتمان نهاده ایم. فکر می کنم اگر ما بتوانیم بر افکار عمومی تاثیر بگذاریم، بر حکومت گران و مراجع نیز تاثیر خواهیم گذاشت. از خود پرسیده ایم که چرا آیت الله صانعی و برخی از دیگر علمای مذهبی امروز از حقوق زنان می گویند و خواهان رفع تبعیضات حقوقی از زنان هستند؟ فکر می کنم بخشی از آن به موفقیت جنبش زنان در عمومی کردن مطالباتش بر می گردد.
نقش افراد در جنبش زنان چقدراست؟ فعالینی که همه زندگیشان را وقف جنیش کرده اند وهزینه های بسیاری هم می پردازند؟
البته که به نظر من نقش برخی از افراد در جنبش زنان بسیار مهم است. زنان شجاعی که توان و جسارت عمومی کردن ایده هایشان را داشته و دارند. ولی فکر می کنم جنبش زنان محدود به این افراد نیست و اتفاقا 22 خرداد و کمپین یک میلیون امضاء نقش مهمی در تربیت کادرهای جوان برای جنبش زنان داشته است. اگر به سایت های زنان نگاه بکنید، دختران و زنان جوانی را می بینند که با پشتکار و امید به تغییر برای تغییر شرایط مبارزه می کند و شاید این سایت ها برای ما روزنه هایی می گشایند که شاهد برخی از فعالیت های آنان باشیم. من فکر می کنم نسل جوانی در جنبش زنان حضور دارند که متشکل از مردان و زنان جوان هستند، این جوانان از جنبش هویت می گیرند و به آن پویایی می بخشند گرچه من فکر می کنم همه ما نیازمند تجارب کنشگران قدیمی تر جنبش زنان هستیم و وامدار خون دل خوردن ها و تلاش های دوستانی که به ما اجازه دادند بر شانه هایشان گام نهیم تا افق نگاهمان را گسترده تر کنیم.
عباسقلی زاده: مهمترین مساله، مبارزه با بنیادگرایی است
اگر قرارباشد تقویم جنبش زنان یک نقطه آغاز داشته باشد آن چه روزی است؟ هشتم مارس؟ یا روز ها و هفته های دیگر؟
مسلما هشتم مارس. چون هشتم مارس برای زنان ایرانی ارزش مضاعف دارد. یعنی نه تنها روز جهانی اعتراض بر علیه سلطه و قدرتی است که با مردسالاری عجین شده، بلکه برای زنان ایرانی یک ارزش تاریخی – بومی هم دارد که سابقه آن به مبداءپیدایش جنبش زنان در دوره مشروطه بر می گردد. و در تمام دوره های سرکوب تاریخی چه در دوره پهلوی و چه در دوره های مختلف بعد از انقلاب به ویژه در دهه 60، عامل پایداری جنبش زنان بوده است. یادم می آید که در13 اسفند سال گذشته که 33 نفر فعالان جنبش زنان را بازداشت کرده بودند بازجویم همین سئوال شما را از من پرسید و من برای آنکه بزرگی این روز را به او حالی کنم گفتم 8 مارس همانقدر برای ما باارزش است و حرمت دارد که دهه محرم برای شما. برای آنکه روزی به عنوان رفرنس برای یک جنبش اجتماعی به حساب آید نمی توانیم مثل سلاطین ایرانی تقویم را برداشته و بنابر خواست خود روزی را مبداء کرده و به زور بخواهیم نمادسازی کنیم. بلکه این جریان جنبش اجتماعی و خواست مردم است که به طور طبیعی روزی را از آن خود می کند.
وقتی داریم از جنبش زنان حرف می زنیم در واقع داریم از یک جریان اجتماعی وسیع حرف می زنیم که یک سر طیف آن را فمنیست های چپ و یک سر دیگرش را اصلاح طلب ها تشکیل می دهند، و همه این طیف ها نیز هشت مارس را روز خودشان می دانند. بزرگترین تظاهرات زنان ایرانی د رطول تاریخ جنبش زنان هم به 8 مارس سال 57 بر می گردد که رهبران اصلی آن نه چپ ها و نه ملی ها بلکه زنان عادی کوچه و بازار بودند. در نتیجه نه بیست و دو خرداد و نه روز زن رسمی در ایران، هیچکدام نمی تواند بدیل 8 مارس بشود. البته این که ما یک روز مادر رسمی داشته باشیم خیلی خوب است و نه حتی یک روز بلکه بیشتر، اما ملی دانستن یک روز نیاز به خاطره و تعلق تاریخی دارد که باید در یک فرایند زمانی طولانی به وجود بیاید. الان همین مشکل با روز بیست و دو خرداد وجود دارد با اینکه عده ای از فعالان جنبش زنان تلاش می کنند که این روز را روز همبستگی نامگذاری کنند اما چون این روز در یک پروسه دو ساله، نقش هویت بخش به گروه خاصی از جنبش زنان را پیدا کرده در نتیجه متاسفانه ظرفیت این که جنبه فراگیرپیدا کند را از دست داده است.
آیا می توان گفت ۲۲ خرداد در جنیش زنان به مثابه ۱۸ تیر برای جنبش دانشجویی است؟
مقایسه جالبی است. شاید مهمترین وجه تشابه این باشد جنبش زنان و دانشجویی در این دو روز خودشان را به عنوان یک جریان زنده نشان دادند. خاصیت بیست و دو خرداد سال هشتاد و چهار که جمعیتی نزدیک به شش هزار نفر در مقابل درب اصلی دانشگاه تجمع کردند و خواست به مراتب رادیکالتری از سال های دیگر داشتند( که اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی بود) این بود که باعث شد حتی شور تازه ای در جنبش دانشجویی هم که فعالانشان در آن طرف خیابان به حمایت از ما تجمع کرده بودند به وجود بیاید و اساسا خاصیت جنبش ها این است که روی هم اثر بگذارند.
از اثرات مهم سیاسی این تجمع این بود که جنبش مستقل زنان برای سایر جنبش ها به رسمیت در آمد و از آن به بعد بود که جنبش زنان رسما وارد ادبیات بقیه جنبش ها شد. وجه تشابه های دیگری هم دارند، مثل این که هر دو در ابتدا بسیار مردمی بودند و بعد گروه ها و انجمن ها رویش سوار شدند. سوم فشارها و روش های پلیسی مشترکی بود که در مورد جنبش دانشجویی موفق به چند ایجاد شکاف شد اما در مورد جنبش زنان به نظرم برغم تلاش های آقایان، چون جنبش زنان ماهیتا مخالف روابط نابرابر قدرت است اساسا این شکاف ها را دفع کرد که نمونه اش همبستگی زنان گروه های مختلف جنبش در مقابل دادگاه انقلاب برای حمایت از محکومان جریان میدان هفت تیر بود. اما اگر منظورتان این است که به همان اندازه که هجده تیر برای جنبش دانشجویی اهمیت دارد برای ما هم بیست و دو خرداد اهمیت دارد یا نه باید بگویم برای ما که در بیست و دوی خرداد سال 84 بودیم و خواستمان هم تغییر قانون اساسی به نفع زنان بود و با موفقیت هم اعتراضمان را نشان دادیم مسلما این روز خیلی مهم است و برای گروه دیگری که در 7 تیر سال 85 گرفتار بازداشت شدند حتما آن روز خیلی با اهمیت است. اما به دلایلی که در سئوال قبلی گفتم متاسفانه اهمیت این روز به دلیل اینکه عامل هویت بخش به گروه خاصی شده است، متاسفانه باعث شده تا سایر گروه ها حتی اگر خاطره جمعی – تاریخی از آن داشته اند آن را فراموش کنند.
آیا جنبش زنان یا سازمان های مدنی فعال حوزه زنان به فکر برقراری رابطه موثربا مجلس شورای اسلامی جدید هستند؟ با توجه به اینکه ریاست مجلس به عهده علی لاریجانی است که در برخی معتقدند دوره ده ساله حضورش در صدا وسیما نگاه متقاوتی به حضور زنان پشت دوربین های تلویزیونی داشت وتحولاتی را دراین زمینه بوجود آورد؟
شما دارید شوخی می کنید یا جدی معتقدید که تلویزیون لاریجانی به نفع زنان بوده! اکثر قریب به اتقاق تصاویر تلوزیونی بازتولید کلیشه های جنسیتی بوده، اگر هم تک و توکی از زیر دستشان در رفته بخاطر این بوده که نمی شد واقعیت اجتماعی و تغییر نقش های زنانه را نادیده گرفت. در ضمن برای زنان مگر تفاوتی هست بین حداد عادل یا علی لاریجانی؟ تنها تاثیری که رییس مجلس بودن آقای لاریجانی می تواند به طور غیر مستقیم برای زنان هم داشته باشد این است که مثلا تحریمها علیه ایران لغو شود و محدودیت و محرومیت های ناشی از این تحریم ها برای شهروندان ایرانی از بین برود.
وقتی به فعالیت های یکی دوساله گذشته سازمان های جنبش زنان ویا زنانی که در این عرصه فعالیت می کنند نگاه می کنید به نظرتان چه کارهایی می توانستید انجام بدهید که نتیجه بهتری بگیرید؟
به نظر من فعالان جنبش زنان نهایت سعی اشان را این مدت کرده اند. اما مهمترین ویژگی این مدت جنبش زنان این بوده که برغم افزایش روز افزون محدودیتها، توانسته فراکنشی عمل کند. اما مشکلات خیلی زیاد است و زمینه و فضای کنشگری هم محدود و پر ریسک شده. برای همین نمی توان به همه جنبه های بحرانی توجه کرد و مجبوریم اولویت بندی کنیم. شاید به نظر برسد مبارزه حقوقی الان شده اولویت بخش بزرگی از جنبش زنان، در حالی که برای ما که در گروه میدان زنان فعال هستیم، مسئله اصلی است ما مبارزه با بنیادگرایی است که از طریق سیستم حقوقی به خودش مشروعیت می دهد. اما الان هر طرف را که نگاه می کنید می بینید محدود کردن زنان به طور برنامه ریزی شده در حال پیشروی است. اما ای کاش جنبش زنان یک سال، فقط یک سال جلوتر بود. یعنی اگراین فشارها یک سال دیرتر از سال 84 به جنبش زنان وارد می شد الان ما در وضع بمراتب بهتری بودیم. برای همین نادیده گرفتن فراخی نسبی آن دوره اصلاحات را حداقل بر خودم نمی بخشم.
طی ماه های گذشته من چندین تن از زنان نماینده مجلس صحبت کردم. آنها می گفتند که جنبش زنان با آنها تماس برقرارنکردند و آنها نمی دانند مطالباتشان چیست و بالاخره از این گلایه کردند که مشکل ارتباطی دارند با زنان…
فهمیدن مطالبات زنان کار سختی نیست و دسترسی به فعالان جنبش هم خیلی راحت است؛ به همان راحتی که شما یا دیگران به ما دسترسی دارید. در ضمن گروه های مختلف جنبش زنان سایت دارند و اسم فعالان هم مشخص است. بنابراین اگر این خانمها وقت می گذاشتند و نگاهی به این سایت ها می انداختند می توانستند مطالبات ما را ببیند. الان دیگر دوره قدیم نیست که بزرگان بار عام بدهند و رعایا به خدمت برسند عرض حال بدهند. ما هم بنا نداریم بدون دعوت و آمادگی و بی خبر در جایی برویم. خیلی مدنی دعوت کنند و علنا اعلام کنند که مایل به گفتگو هستند و بعد اگر استقبالی نشد گلایه کنند. البته من شخصا رغبتی به گفتگو از طرف این خانمها ندیدم. حتی در چند مناظره ای که در دانشگاهها بنا بود برگزار شود به دلیل اینکه خانمها امتناع از مناظره و گفتگو داشتند ؛ برنامه را دانشگاه ها به هم زدند.
تا به حال به این فکر کرده اید که مطالبات را به صورت سیاهه ای برای مسوولین عالی رتبه به زبانی بنویسید که آنها رابرای توجه به آنها برانگیزد؟ مثلا برای رییس جمهور… درواقع حتی اگر این نامه ها خوانده هم نشود اما به لحاظ سمبلیک تبعات خاص خودش را خواهد داشت…
الان دیگر نامه کاربرد خود را ندارد. فعالان حقوق بشر روزانه دهها هزار نامه از طریق ایمیل یا پستی به آقایان می فرستند اما به اصطلاح مثل اسپم با این نامه ها برخورد می شود. در ضمن جنبش زنان بنا ندارد در چارچوب و بدنه روابط قدرت وارد شود. این نقش اشخاص واسط است. حداقل در جایی که گروه ما ایستاده است گفتمان ما، گفتمان درون قدرت نیست.
چه تصویری از احمدی نژاد داشتید و بعد از آن؟ چه چیزهایی تغییرکرده است چه چیزهایی نه؟
آقای احمدی نژاد در انتخابات گذشته آنچنان مطرح نبود که تصویر خاصی از ایشان داشته باشیم. اما یک بار یادم است که ضمن نطق های انتخاباتی به حقوق زنان خانه دار اشاره کرد و با همان ادبیات عامیانه خودش گفت که اینها هم گناه دارند و باید به اشان توجه کرد و برای کار خانگی باید ارج گذاشت و صحبت از حقوق در ازای کار خانگی کرد. اما دوره وی دارد تمام می شود و خبری از دستمزد زنان خانه دار نیست. به هر حال تصاویر ما در جنبش زنان، از آقای احمدی نژاد واقعی بود. این که جامعه مدنی را تعطیل می کند، این که زنان را خانه نشین می کند و اینکه سرکوب را شدت می دهد و همه اینها شد.
زندگی یک فعال اجتماعی حوزه زنان درایران چه شکلی دارد؟ بیم ها وامید هایشان چگونه است؟ زندگی روزمره تان چه رنگی دارد وچه می کنید؟
سخت است و پر ماجرا و عادت کرده ایم که همینطور هم باشد. جوان هایمان می گویند این دوره کابوس است و میانسال هایمان می گویند این دوره کاریکاتور کابوس های دوره سرکوب است. اما هیچکدام از ما دلمان نمی خواهد ایران را ترک کند.
اگر قرار باشد سه اتفاق بیافتد در حوزه زنان چه چیزهایی به نظرتان اولویت دارند؟
آزادی پوشش، حق طلاق، حق بدن.
ده سال بعدا، جنبش زنان ودستاوردهای آن را کجا می بینید؟ چه حوزه هایی؟ چه کسانی در سمت شما خواهند بود؟ چه کسانی نخواهند بود؟
خیلی خوش بینم به ده سال دیگر. چون سرمایه های انسانی که در این دوره سخت دارد به وجود می آید آن موقع به بار خواهد نسشت. در ضمن الان جنبش زنان یک تفاوت فاحش تاریخی با دوره های قبل دارد و آن این است که خود آگاه، هدفمند و مستقل است. بچه هایی که الان در دبستانها هستند با ما خواهند بود و بنیادگراها نه الان و نه آن زمان با جنبش زنان نخواهند بود.
آیا تغییرات عمده ای در دسته بندی های زنان فمینیست طی سالهای گذشته رخ داده است؟ برای مثال بین زنان اصلاح طلب، نواندیشان دینی، فمینیست های سکولار ومذهبی؟ شما خودتان را کجای این طیف قرار می دهید؟
هر چند زمینه و گذشته من به زنان نواندیش دینی بر می گردد اما به دلایل زیادی اکنون معتقدم زبان دین تا وقتی که با زبان قدرت گره خورده است نمی تواند زبان زنانه ای باشد. به همین دلیل از گفتمان نو اندیشی فاصله گرفته و ترجیح می دهم با گفتمانی خارج از چارچوب دین و به اصطلاح با گفتمانی سکولار به مقوله فمنیسیم و جنبش زنان نگاه کنم. اما به نظرم تغییرات وسیعی در حال وقوع در جنبش زنان داخل ایران است. برخی از زنان اصلاح طلب گفتمان نو اندیشی را فمنیزه کرده و پس از تسلط اصول گراها بر قدرت به جنبش زنان نزدیک شده اند و برخی فمنیست های چپ از مبارزه ساختاری به مبارزه اصلاحی تغییر موضع داده اند. اما فعال شدن جنبش چپ دانشجویی شاید سوسیال فمنیست ها را هم در آینده فعالتر کند. گفتمان های فمنیست های سکولار متنوع شده و در قالب گروه ها و جبهه ها و کمپین های مختلف هویت پذیرفته اند. از طرف دیگر جنبش زنان بتدریج از نظر نسلی به طرف جوان شدن در حال حرکت است و اخیرا تعداد بی شماری از مردان جوان نیز به جنبش فمنیستی پیوسته اند. اما مهمتر از همه این است که برای همه این دوره، دوره بازسازی حساب می شود.
منصوره شجاعی: جنبش زنان نخبه گرایی را رد کرده
بیست ودوی خرداد برای جنبش زنان ایران دربرگیرنده چه ویژگی هایی است؟
22 خرداد 84را می توان به عنوان روز برگزاری اولین تجمع در بیان مطالباتی که مشخصا تغییر قوانین را نشانه گرفته بودند معرفی کرد. درواقع استقبالی که از آن تجمع و ”خواسته محور” شدن جنبش زنان با تاکید بر تغییر قوانین شد، 22 خرداد را همچون بدعتی برای زن ایرانی جلوه گر کرد که همچنان برای پی گیری مطالباتش مناسبت هایی را جستجو می کرد. در مجموع می توان گفت که از آن تاریخ آنچه که فعالان زن را گرد هم جمع کرد خواسته ها و مطالبات آنها در باره تغییر قوانین تبعیض آمیز بود که یک صدا به
+ There are no comments
Add yours