تغییر برای برابری: زمان چندانی از آغاز به کار کمپین در تهران نگذشته بود که دیگر شهر ها یکی پس از دیگری به آن پیوستند . کمپین که به موازات گسترش ، ساختاری متناسب با فعالیتهایش می یافت بی آنکه از قبل سازماندهی شده باشد با تعهد به ساختاری افقی گام به گام به پیش می رفت .
در این میان طبعا کسی پیشاپیش به این موضوع که کار در شهرستانها چگونه پیش خواهد رفت نیندیشیده بود ؛غیر از شهرهایی که به واسطه ی آشنایی شخصی فعالان آن با طراحان اولیه ی کمپین ، از آغاز با کمپین همراه بودند ، شناسایی و ارتباط گیری با فعالان زنان در شهرستان ها زمان بسیاری را گرفت . چنان که می بینیم با گذشت حدود 2 سال از آغاز به کار کمپین هنوز شهرهایی هستند که یا در همین اواخر به کمپین پیوسته اند و یا هنوز نپیوسته اند .
این همراهی دیر هنگام شهرها معضلی مهم است که باید هم به چرایی آن اندیشید و هم به رفع آن کمر بست .زیرا اگر نتوان خواست تغییر را از گوشه گوشه ی این سرزمین پهناور شنید ، نمی توان به سادگی ادعا کرد که کمپین در ابلاغ پیام خود موفق بوده است .
اما به راستی چرا هنوز شهرهای بسیاری به کمپین نپیوسته اند ؟و در این مورد چه می توان کرد ؟ بخش عمده ای از این عدم همراهی به بایکوت خبری کمپین در رسانه های داخلی باز می گردد. در شرایطی که هر گونه اطلاع رسانی درباره ی کمپین نه تنها در رسانه ی ملی که حتی در روزنامه ها ممنوع است ، بی خبری بسیاری از شهرها ،حتی از وجود چنین کمپینی ، عادی به نظر می رسد. اما ما فعالین کمپین برای غلبه بر این مشکل چه می توانیم بکنیم؟ در این شرایط استفاده از نیروی دانشجویان می تواند یکی از ابزارهای مهم گسترش کمپین به شهرستان ها باشد . این امر که در دانشگاه های کشور می توان دانشجویانی از گوشه گوشه ی کشور یافت ،امر مغتنمی است که باید از آن به خوبی استفاده کرد .
دیده می شود بسیاری از اعضای فعال کمپین از بین دانشجویان هستند ، به نظر می رسد این فعالین بیش از همه توان شناسایی و استفاده از ظرفیت بالقوه ی دانشجویان شهر های مختلف به خصوص دختران دانشجو را داشته باشند .سازماندهی جداگانه ی این نیروی دانشجویی حتی در قالب یک کمیته به پیش برد کمپین کمک شایانی خواهد کرد .
گاه دیده می شود به دانشجویانی که از شهرهای دیگر آمده اند به دیده ی نیرویی موقتی که نمی توان به همراهی دائمی انان امید بست نگریسته می شود ، و از سویی دیگر برخی از دانشجویان ، ملاحظاتی را در نظر می گیرند که ناشی از شرایط دانشجویی آنان است، (ملاحظاتی از قبیل نگرانی از دست دادن خوابگاه و یا احضار به کمیته ی انضباطی و …)مستقل از اینکه این نگرانی ها چقدر واقعی است یا خیر؟ باید همگام با تلاش برای واقع بینانه برخورد کردن با موانع ، به این نگرانمی ها احترام گذاشت .همچنین اگر فعالین کمپین توجه کنند که حوزه ی عمل کمپین کل ایران است ، و هر یک از ما در ابلاغ این پیام و گسترش آن به کل کشور مسئولیم ، آنگاه نگرانی از موقتی بودن فعالیت فعالین دانشجویی بی جا جلوه می کند . زیرا مهم این است که دانشجویان فعال کمپین باشند ،چه درشهر دانشگاهی خود ، چه در شهر زادگاه خود.
از سویی دیگر از آنجایی که کمپین برای همه ی ما است ، با ارتقای احساس تعلق ما به کمپین و همگام با آن ، احساس وظیفه در گسترش آن به شهر های مختلف ، اهمیت ارتباط گیری شهرهای بزرگتر ، یا شهر هایی که به نوعی کمپین در آنها فعال است با شهر های اطراف خود بیشتر نمایان می شود. طبیعتا دسترسی فعالین کلان شهر تهران به همه ی شهر ها به سهولت صورت نمی گیرد .اینکه مثلا رشت به عنوان مرکزی که حدود دو سال از فعالیت کمپین در آن می گذرد در این مدت تجارب بسیاری اندوخته است ، بتواند با لاهیجان یا فومن یا…که در شعاع کمتر از 40 کیلومتری رشت هستند ارتباط بگیرد ، بسیار کار آمدتر از ارتباط گیری تهران با این شهر هاست ( از جهت سهولت دسترسی فعالین به یکدیگر، و هم از جهت نزدیک یبیشتر جامعه شناختی ).
این موضوع را می توان به همه ی شهرها تعمیم داد. با کمال تاسف گاه دیده می شود دو شهری که فاصله ای کمتر از نیم ساعت با یکدیگر دارند ، بی آنکه حتی اشتیاقی در ارتباط گیری با یکدیگر داشته باشند ، هر یک جداگانه روابط محکمی با فعالین تهران برقرار کرده است . واین خود به نابرابر تر کردن روابط تهران با شهرستان ها و برتری یافتن بیش از پیش جایگاه تهران نسبت به شهرستان ها منجر خواهد شد .
به نظر می رسد وقت آن رسیده است که ما فعالین شهرستانها که کمپین را همچون بخشی از وجود خود درک کرده ایم از خود بپرسیم برای گسترش کمپین چه کرده ایم؟ آیا از پتانسیل دانشجویی شهرهایمان استفاده کرده ایم ؟
آیا به ساماندهی روابط خود با دیگر شهرها ، مستقل از آنچه که در هماهنگی هایمان با تهران عمل می کنیم ، گامی برداشته ایم ؟آیا کوشیده ایم کمپین را به شهرهای اطراف خود گسترش دهیم ؟
البته گسترش کمپین مسایل گریز ناپذیری را هم با خود دارد . باید پذیرفت اولویت های مناطق مختلف کشور بسیار متفاوت است، نمی توان از هیچ کسی خواست تا تمامی تلاشهای اجتماعی خود را تعطیل کند و به کمپین بپردازد …همچنان که نمی توان از پیوستن فعالین اجتماعی دیگر به کمپین نگران بود ، و باید پذیرفت آنها که با کوله باری از فعالیت در عرصه های اجتماعی جز زنان وارد کمپین شده اند گاه با تجارب غنی خود بر پختگی کمپین افزوده اند . خیل اعضای کمپین که یا هم اکنون در جنبش دانشجویی فعالند و یا سابقا از فعالین دانشجویی بوده اند ، و یا فعالین کارگری ای که همکاری با کمپین را نیز در کارنامه ی خود دارند نشان از درآمیختگی دغدغه های گوناگون لااقل در این فعالین است ، درآمیختگی ای که اگر به قدرتمندی کمپین نیفزوده باشد، به ضعف آن منجر نشده است .طبعا طلایه داران گسترش کمپین به شهرهایی که گاه از بدیهی ترین اصول حقوق مصرح بشر نیز محروم بوده اند ، از فعالینی خواهند بود که تجربه ی مبارزات حقوق بشری را در کارنامه ی خود دارند . و این مستقل از انتقاداتی که به اعتقادات و یا منش آنان ممکن است داشته باشیم ، واقعیتی غیر قابل انکار است .
توقع اینکه اعضای کمپین در شهری که کودکانش از خواندن و نوشتن و آموزش به زبان مادری محرومند، یا در شهری که به جرم سنی بودن آزادی های مذهبی آنان مخدوش می شود ، تنها برای برابری حقوقی زنان مبارزه کنند ، پیشاپیش با شکست مواجه خواهد شد.
خانواده ی بزرگ کمپین ائتلاف وسیعی است از فعالینی که گاه حتی در موارد دیگر با هم در تضادند ، اما کمپین نقطه ی اشتراک همه ی آنهاست. نمی توان مرزی کشید و کسی را به کمپین” راه نداد ” و یا با او در مجموعه ی کمپین همچون “مهمانی ناخوانده “برخورد کرد .
انجا که پای کمپین در میان است ، همه ی ما به عنوان عضو کمپین از حقوق برابر برخورداریم . حق داریم تا آن زمان که از حدود فعالیت مسالمت آمیز کمپین خارج نشده ایم ، از حمایت بی دریغ دوستانمان در کمپین برخوردار باشیم ، و بی هیچ تردیدی در بی دریغی حمایت خانواده کمپین به فعالیت بپردازیم.
“حمایت نا مشروط” از اعضای کمپین وظیفه ی همه ی ما است . و اگر زمانی اجازه دهیم کسی از این حلقه ی حمایت نامشروط به بهانه ی هویت طلبی یا هر بهانه ی دیگرخارج شود ، بی تردید حلقه ی حمایت نامشروط تنگ تر و تنگ تر خواهد شد ، تا آنجا که شاید دیگر کسی در آن باقی نماند .
شاید بتوان گفت ساختار افقی کمپین ایجاب می کند بپذیریم افراد در مناطق مختلف با دغدغه های مختلفی زندگی می کنند و مبارزه می کنند و ما در ائتلافی برابر با همه ی فعالین کمپین در کشور هستیم .ائتلافی که هیچ کس کارگزار دیگری نیست و ما با پذیرش اختلافاتمان، با تکیه بر اشتراکاتمان در یک مسیر مبارزه می کنیم .
طبعا اگر عملکرد کمپین جز این را نشان دهد، به سرخوردگی بسیاری از فعالین کمپین در شهرستان ها منجر خواهد شد و پیشاپیش مانع پیوستن بسیاری از فعالین دیگر به کمپین خواهد شد . و دیگر نه می توان به گسترش کمپین در مناطق مختلف امید داشت و نه حتی به همراهی فعالین جنبش های دیگر با کمپین .
+ There are no comments
Add yours