مدرسه فمینیستی: لحظه عجیبی است آن دم که فرزند تو، همان که اورادردرون خود پروردی ، شاهد بالیدن و بزرگ شدنش بودی، شریک غم ها و شادی هایش شدی و وجودت سرشار ازمهراوست به تو می گوید که شریک زندگی خودرایافته و می خواهد دست دردست او باقی راه را طی کند.
لحظه ای سرشارازشادی ولذت اما نه خالی ازدغدغه های مادرانه ! اواکنون انسان عاقل و بالغی است و تصمیم گیرنده و حاکم بر سرنوشت خویش . دغدغه تو فقط میتواند این باشد که آیا انتخاب او صحیح بوده است یانه!
اما اگرفرزند تو دختر بود و درشرایطی زندگی می کردی که قانون نه تنها هیچ حمایتی از او نمی کرد وبرای او هیچ حقی قایل نبود بلکه با یک بله گفتن ازاوانتظار میرفت کلیه حقوق انسانی خودرا دریک زندگی مشترک که سهم او یک است و سهم طرف مقابل اونودونه به دیگری واگذارکند باید چه می کردی ؟ کدام تصمیم گیرنده، کدام حاکم برسرنوشت خویش؟!
درنخستین گام با تناقض قانونی بزرگی به نام کسب اجازه پدرروبروهستی. مسلما در یک خانواده سالم و طبیعی همیشه فرزندان درامورزندگی خود با پدران و مادران مشورت میکنند زیرا به پشتیبانی آنها نیازدارند ولی بین مشورت و اجازه فاصله بسیاری است . ازطرف دیگر کدام پدرصلاحیت دادن این اجازه را دارد؟! اینها مطرح نیست.
درنظربگیرید دختری که ازنظرقانونی آنقدر عاقل و بالغ است که می تواند گواهینامه رانندگی دریافت کند ، برای خود حساب بانکی بازکند ، رای بدهد ، برروی دارایی های خود معامله کند ، به تحصیل بپردازد ، برای خود حرفه و کاری داشته باشد ، گذرنامه بگیرد وبرای هیچ یک کسب اجازه ضرورتی ندارد یکباره برای سرنوشت سازترین واقعه زندگیش باید ازپدراجازه بگیرد. چرا ؟ آیا او صغیراست وبه قیم نیازدارد؟!
چگونه یک خانم دکتر می تواند درباره جان بیماران بیشمار خود تصمیم بگیرد، درجایگاه یک وکیل ازحقوق موکلین خود دفاع کند، درمقام یک معلم یا استاد با دهها وصدها دانش آموز و دانشجو سرو کار داشته باشد و ذهن های آنها را بارورکند وبه آنها علم بیاموزد، در جایگاه یک پرستار از بیماران پرستاری کند و دهها وصدها شغل دیگرو برای هیچ یک هم ازکسی اجازه نگیرد ولی برای سرنوشت سازترین رویداد زندگیش کسب اجازه کند حتی اگر کسب اجازه از پدرباشد! شاید توجیه این است که فرزندان مثل همسران جزو دارایی های مرد هستند و همانگونه که جابجایی گاو و گوسفند ، خانه و املاک بدون اجازه صاحب آن ممکن نیست جابجایی دختر هم از تملک پدر به تملک مرد دیگری که شوهر است باید با اجازه باشد ؟!
جای زهی تاسف است زیرا بابرده داری درهزاره سوم چه بایدکرد؟
پیرو همین کسب اجازه است که پدر، مادر،داماد ومذکرهای طرف او به نوعی هماوردی و چانه زنی می کنند ، پای مهریه و شیربها و جهاز، جواهرات و… به میان میآید. متاسفانه جنس تمام این مذاکرات اقتصادی است دریغ از کلمه یا خواستی معنوی وانسانی… مگر برای فروش زمین ،خانه و اتومبیل چگونه رفتار می شود ؟
پدرمیگوید جنس من مرغوب است پس مهریه…. سکه طلا ،اینقدرخرجش کرده ام، اینقدر شیربها … سرویس طلا ، عروسی مجلل هم که دیگر بدیهی است. جنس من خیلی مرغوب است….
ازطرف دیگر می گوید اگر اهل معامله هستی یک یخچال ساید بای ساید، یک قطعه فرش تبریز یک دست مبل استیل ؛ لوسترهای کریستال و… شاید سویچ یک اتوموبیل راهم به عنوان جهاز با این جنس مرغوبم تقدیم می کنم. چه احساس خفتی است برای دختری که
عقلای خانواده اش درباره او چنین می اندیشند و می خواهند اینگونه امنیت زندگی خانوادگی اش را تامین کنند . سری به راهروهای دادگستری بزنید آنوقت معنی واقعی این نوع امنیت روشن می شود.!
پس ازمعامله شیرین وسودآور، دخترباید از این پس برای ادامه تحصیل ، پراختن به کار که حقوق هر انسانی است ، خروج ازکشور و تمام امور زندگی خود ازقیم دیگر خود یعنی شوهر اجازه بگیرد . راستی دریک زندگی مشترک اجازه گرفتن یعنی چه ؟! دوطرف به عنوان دوانسان باهم قراردادی می بندند وبه یکدیگر تعهدهایی می سپارند وظاهرا قراراست درتمام امور باهم مشورت کنند مگر باور این باشد که ” با زنان مشورت نکنید چون….”
قوانین یکطرفه ای که تمام حق را به یک طرف می دهد وهمه بی حقی را به طرف دیگربه بهانه واهی آنکه مرد نان آور خانواده است درحالی که درجهان امروز نمی توان خانواده را باکاریک نفر تامین کرد ؛ چه نوع امنیتی به وجود میآید ؟! امنیت کامل برای آنکه تمام حقوق ازآن اوست، برای آنکه ببرد و بدوزد و برای دیگری که آنچه تصمیم گرفته شده بپذیرد ومطیع و مطاع باشد ” زن خوب فرمانبر پارسا “!
کم نیستند دختران تحصیل کرده که حاضرنیستند تن به این بردگی بدهند و عجیب آنکه بسیاری از مردان جوان و تحصیل کرده هم حاضرنیستند آنچه را به عنوان حق ( بخوان رانت ) به آنها تفویض شده با شرکای زندگی اشان سهیم شوند و این حقوق را برای زنان مخل بقای زندگی خانوادگی می دانند و معتقد هستند زنان از این حقوق سوء استفاده می کنند . ظاهرا قرن ها سوء استفاده آقایان از این حقوق برای شکنجه و عذاب همتای خود به تصدیق پرونده های مطرح دردادگاههای خانواده برای اثبات اینکه حق یک طرفه فساد می آورد کافی نیست ؟
خوشبختانه درسالهای اخیر روزنه کوچکی گشوده شده و به دختران این اجازه داده شده که بعضی شرط ها را که حدود آنراهم تعیین کرده اند هنگام عقد مطرح کنند و بخواهند که درعقد نامه ضبط شود. حق ادامه تحصیل ، حق کار ، حق خروج از کشور بدون کسب اجازه ، حق انتخاب شهرمحل اقامت و مسکن ؛ حضانت فرزندان ، حق طلاق و حق تقسیم دارایی های به دست آمده در طول زندگی مشترک به تساوی.
طنز قضیه آن است که جایی هم که مرد موافقت میکند تا زندگی مشترک خودرا با همسرش ازموضعی برابر آغاز کند دفاتر ازدواج ، بخصوص سردفتران با نوعی تمسخر وسنگ اندازی با آن روبرو میشوند. گاهی به جدل برمی خیزند و از ثبت خواسته های طرفین طفره می روند وبرای آنها نوعی محمل می تراشند و مرتبا به داماد یادآورمی شوند که به زعم آنها چه خطایی رادارد مرتکب می شود.
حق طلاق را در عقد نامه ثبت نمی کنند تنها به گرفتن یک تعهد از داماد که در اسرع وقت دردفترخانه اسنادرسمی این حق را به همسر خود تفویض کند بسنده می کنند.
درمورد تقسیم دارایی ها مسئله قانون مالکیت را که برطبق آن مالک هردارایی غیر منقول
فقط شخصی است که نام او در سند آمده وفرددیگری اگر ادعایی دارد باید از طریق طرح دعوا دردادگاه به حقوق خود برسد وتو میکنند.
درموردحضانت فرزند توانایی سرپرستی زنانی را که کار میکنند وچه بسا زندگی مردان خودراهم اداره می کنند و فرزندان خودرا به دنیا آورده اند مورد تردید قرار می دهند. و دست آخر به داماد دلگرمی میدهند که هرگاه نخواست می تواند زیرتمام این توافق ها بزند زیرا هیچیک از آنها منشا قانونی ندارد.
جالبترین بخش کار نصیحت این آدمهاست به دختر ، که مهر را بپذیرد ، به حق خود قانع باشد چرا که به زعم آنها قانون حق زنان را بیش از مردان محترم شمرده است .!
لابد اطاعت کردن ! حق تیمارداری ازهمسر ، حق زاییدن وبزرگ کردن فرزندان ! حق دست و پا بسته دربرابرطلاق های خلق الساعه تسلیم شدن ، حق بی حقی اززندگی که درساختن آن نقش داشته اند ، حق محرومیت از تحصیل ، حق محرومیت ازکارشرافتمندانه ودهها و صدها و هزارها حق نظیرآن.
در اینجاست که انسان آروز میکند آنهارابه مناظره بخواند درآخر کارشاهد آن باشد که زیر کمپین یک میلیون امضا را توشیح و جلسه را ترک فرمایند.
چاره کار چیست ؟ مبارزه همه جانبه با این نگرش واپس گرا که زن را کالا تلقی میکند و برای او حق انسانی تصمیم گرفتن قائل نیست ؟
افشاگری وآگاه کردن زنان جوان که به جای دلخوش کردن به مهریه وشیربها و طلا و جواهر حقوق خودراطلب کنند.
قانع کردن مردان جوان به اینکه زنی که تنها به اراده شخصی خود بامردی میماند ضامن امنیت و دوام آن زندگی است نه آنکه دست وپای اورابابندهای گوناکون بسته باشند واز فرط استیصال با مرد سرکند.
تلاش جمعی و همه جانبه برای تواناسازی اقتصادی زنان ومبارزه علیه تبعیض در تحصیل و کارزنان.
افشاگری درباره ترفندهایی که به کار گرفته می شود تا ظاهرا حقوقی را به زنان بدهند ودر جهت سرکوب کردن مطالبات برحق آنها باشند.
بدترین و توهین آمیزترین آنها اجرت المثل است زیرا دراین قانون گویی مرد درهنگام مرخص کردن کنیزی که به زعم آن نماینده در مجلس شورای اسلامی دچار استهلاک هم شده، مبلغی را به عنوان پاداش هم خوابگی و بردگی جنسی وجسمی وروانی به او هبه می فرمایند.
+ There are no comments
Add yours