شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران : در ابتدا بایستی به این نکته اشاره کنم که در یک گفتگو کوتاه به علت فشردگی آن نمی توان نظرات و دیدگاه فرد مصاحبه شونده را بطور کلی مورد بررسی قرار داد. اما از آنجائیکه زبان ، شکل ِ مادیت یافته ی تفکر می باشد سعی کرده ام در این نوشته به برداشت خود از این شکل ِ مادیت یافته و سوالاتی که در نتیجه ی خواندن متن ِ برایم ایجاد شده به پردازم تا در یک زمان ِ مناسب به تبادل استدلال ها بنشینیم.
در این مصاحبه سؤالات ادغامی شده است ازچگونگی بحث ها درنوزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران با سؤالاتی در رابطه با حرکت های تا کنونی جنبش ِ زنان در ایران از جمله جنبش ِ کمپین یک میلیون امضا . تمرکز من در این نوشته بر نظرات و پاسخ های مربوط به جنبش ِ یک میلیون امضا است با این نیت که از یک طرف نشان دهم چگونه می شود با نگاهی دیگر این جنبش را در شرایط بسته ی ایران که تسلط ِ معرفت شناسی قرون باستانی و غیرِ انسانی حاکم می باشد دید و تحلیل کرد (زیرا هنوز خواسته های صد ساله ی نه تنها زنان بر همان پایه می چرخد مانند تلاش برای حق ِ سرپرستی کودک به معنای تلاش برای حق ِ تصمیم گیری و بالغ بودن و … در آن پیشرفتی حاصل نشده بلکه خواسته های ابتدایی دمکراتیک که شامل ِ برابری افراد و حق ِ فردیت و بالغ بودن، آزادی اندیشیدن و دگراندیشی و بیان آن اندیشیدن وآن دگراندیشی است نهادینه نشده و در همچنان بر همان پایه می چرخد وچه بسا می توان گفت بطور کلی ساختار ِ فرهنگی جامعه به دلایل متفاوت 1 به عقب برگشته است علیرغم ِ گسترش ِ سطح سواد مابین زنان که همه ی ما ها به آن وافق می باشیم) و ازسوی دیگر به روش ِ کاربرد معرفت شناسی2 کل گرا که استوار یر روش ِدوگانگی است، اشاره بکنم . زیرا قطبی دیدن ِ مسائل و مجزا وتقسیم کردن آنها3 (به اصلی ـ فرعی، کل ـ جزء ،کلان ـ خرده چیز ها، مهم و کمتر مهم، اساسی ـ غیر اساسی ، زنان ِ طبقه فرادست ـ طبقه فرودست ، زنان شهری ـ روستایی، نظریه پردازها ـ اکتیویست ها، خدا ـ مرد خدا ـ زن ، و … ) قالب ِ ذهنیت ِ ما را( به دلیل ساختارهای تاریخی مستبد در تمام سپهرهای جامعه،) شکل داده است. به جای این که روشی را پیش گیریم که مسائل اجتماعی ـ فرهنگی ، سیاسی …. ومشکلات را در یک پیوند زنجیره ای ودایره وار دیده وتجزیه وتحلیل کنیم. مخصوصا در جامعه ی یکرنگ ،غیرمدنی و غیردمکراتیک ما که انسان فاقد ِ ابتدایی ترین حق انسانی خودش است یعنی حق ِ رعایت ِ شخصیت و شأن انسانی یا حق ِ زنده ماندن و زندگی کردن را ندارد.
این روش عادت ِفکری و فرهنگی ما ایرانیان (هم با ذهنیتی سنتی و هم با نگاهی مدرن) شده است4 و به نظر من یکی از دردسرهای ما برای پیشرفت و حرکت در جامعه است. بنابراین اگر بخواهیم تغییر و حرکتی غیرایدئولوژی، پایه ای و ساختاری ایجاد شود یعنی دمکراسی نهادینه شود (مخصوصا در شرایط جامعه ی ما که اصل و روش ِ یکتاگرایی و مطلق گرایی در اشکال متفاوت اش نهادینه شده و نتیجه ای جز فرهنگ ِ حذف و به رسمیت نشناختن گوناگونی ها همراه با روحیه ی غیر اجتماعی وانفعال برایمان به ارمغان نیاورده است)،در بهترین شکل رفع ِ این گونه روش ها و دیدگاه ها و یا حداقل توجه و حساسیت به این نوع روشها ،نگاه هاو جدا سازی ها ی کاذب و قطبی دیدن ِ مسائل ِ اجتماعی که خودش را در اشکال متفاوت تفکری و استدلالی بازسازی و نمایان می کند، بسیار مهم است.
با این چشم انداز این نوشته را با طرح این سؤال پیش می برم که تعریف ِ اندیشه ی دینی5 از نظر خانم شاهمرادی چیست که معتقد می باشند این اندیشه بر حرکت کمپین یک میلیون امضا مسلط می باشد؟. آیا منظور از این تسلط یک تسلط کمی است به این علت که تعداد زنان و مردان مسلمان در این حرکت زیاد می باشند و یا منظور تسلط کیفی می باشد؟. اگر منظوراز تسلط کیفی این باشد که این حرکت با ” ترویج ِ شعار ِ عدم ِ مغایرت اسلام با خواسته های زنان” این تسلط را به نمایش گذاشته است سؤال من این است چرا بینش ِ خانم شاهمرادی و همفکران ایشان این موضوع که در اولین سطر بیانیه آمده است ” در تمام قوانین ایران زن به مثابه ی جنس دوم دیده شده است” نمی بیند وحتی اشاره ای یا راجع به آن تحلیلی ارائه نمی دهند و درباره ی این نکته سکوت وجوددارد؟ نکته ای که پایه ی ساختاری کل تفکر جمهوری اسلامی 6 در تمام سپهرهای جامعه بر آن گذاشته شده است. آیا نقد این قوانین ، “نقد انقیاد جنسی، کنترل جنسی توسط مردان ومحدودیت اجتماعی” زنان نیست؟ در همین رابطه در پاسخ به پرسشگر که “آیا حرکت ِ زنان کوشنده ی مذهبی ( با تکیه بر فتواهای آیت الله ها) اصولا در جنبش ِ رهایی زنان می گنجد یا نه ؟ توضیح ایشان این است که “برای او قابل درک نیست که زنی خود را از سویی فمینیست بنامد و از سوی دیگر “مردـ خدایی را ترویج کند و می افزاید که نقد مرد ـ برتری یا فرادستی جنسیتی مردانه، شالوده ی تفکر فمینیستی بشمار می آید و از پرنسیب های بنیادین این نظریه می باشد” . می خواهم بپرسم آیا نظر ِامضا کنندگان این سند و شرکت ِ فعال ِ همین زنان کوشنده ی مذهبی و واقف بودن به این موضوع که “در قوانین ایران( که همگی بر خواسته از قوانین شرع و دین می باشد)، زن به مثابه ی جنس ِ دوم دیده می شود ” همان رعایت ِ پرنسیب های بنیادین از نظرشما نیست؟. وآیا این عمل چیزی جز رعایت و “نقد ِ حضور دین در عرصه ی خصوصی و عمومی” است ؟ آیا تکیه بر فتواهای آیت الله ها از جانب عده ای از زنان با اعتقادات ِ مذهبی این برداشت را هم نمی تواند در بر داشته باشد یا نشانی از این نیست که قوانین زمینی نمی توانند منشاء الاهی داشته باشند زیرا اجماعی در آن مابین ِ آیت هاالله ها نمی بینند و این یکی ازروشهای عقلائی شدن دین نیست (با توجه با شرایط ِ مذهب ِ سیاسی درجامعه ی ما) و یا به نظر شما زنان و مردان با اعتقادات دینی خود نمی توانند بطور کلی به اصل جدایی دین از دولت اعتقاد داشته باشند و مردان بطور ِخاص به دلیل جنسیت خود نمی توانند برابر طلب باشند؟
آیا حرکتی که هٌم و کوشش خود را بر این موضوع گذاشته است که به رفع ِ نابرابری و تبعیض ِ نهادی شده در جامعه بپردازد( که یکی از دلایل آن از یک طرف اصل و بینش ِ قیمومیتی که استوار بر روش دوگانگی مسلط بر تفکر بانیان و طراحان این ساختار حقوقی می باشد که نتیجه ی بینشی بیولوژیکی است و بر این اساس زن را جنس دوم و پیدایش آن را از دنده ی چپ ِمرد می دانند و مطابق به این بینش، فرهنگ و ارزشهایی در جامعه مان نهادینه شده است که نسبت به نقض ِ بنیادی ترین حقوق انسانی زنان و مردان حساسیتی همگانی وجود ندارد) “پرداختن به خرده ناچیزها می باشد”؟ و چرا فکر می کنید تبلیغ ِ منشور ِ کمپین پایین آوردن ِ سطح ِ خواسته ها می باشد؟، آیا ایجاد ِ فکر ِتغییر برای برابری و رفع ِ تبعیض و نگاه قیمومیتی در جامعه ای با پایه های سنتی که تفکر ِ دست ِ سرنوشت و قضا و تقدیر همراه با انفعال ، عادت فکری می باشد همان دخالت گری و به دست گرفتن ِ سرنوشت خود نیست( به جای منتظر شدن و چشم به راه نجات دهنده و رهایی از طریق آن نجات دهنده) و آیا این همان چیزی نیست که شما به زبان ِ دیگری آن را مطرح کردید ” نقد حضور دینِ در عرصه ی خصوصی و عمومی و یا ” ریشه کن کردن نظام سیاسی ـ حقوقی مبتنی بر نابرابری جنسیتی ” منتها با این تفاوت بزرگ که از نگاه من در این شیوه از زبان و تفکری که شما دوستان بکار میبرید، تصوری از دین تسلط دارد که دین را به مثابه ی درختی که از ریشه خراب است می بینید که در نتیجه میوه های حاصل از آن هم ، همه خراب و فاسد شده است بنابراین راه حلی که ارائه می کنید این است که این درخت بایستی بطور کلی از ریشه کنده شود. به موازات این تصور نقد همان ابزار یا اره ای است که بوسیله ی آن درخت ِ دین را می شود از ریشه در آورد. این نوع نگاه ، نگاهی مکانیکی به مسائل اجتماعی است که بر بینشی مطلق گرا یا کلی گرا و عام حاکم می باشد ، روش ِ بینشی که فقط کلی ها، عام ها ارزشمندند و رابطه ی متقابل ِ کلی ـ جزئی ها را یا نمی بیند و یا نمی خواهد ببیند زیرا ارزشی در جزیی کاری ها یا جزیی ها نمی بیند . روشی که همواره از سوی سیاسیون ما با تعلقات فکری متفاوت در طول ِ تاریخ به کرات تکرار شده و حاصلی جز استبداد و در بهترین شکل، انفعال در اشکال ِمتفاوت برایمان به ارمغان نیاورده است. ایا به این پرسش جواب داده اید در یک جامعهی دمکراتیک چه تعریف یا برداشتی از مذهب و چه نوع رفتاری با آن بایستی داشته باشیم تا از یک طرف باعث نشود، حق مذهب که مسالهی خصوصی انسان میباشد خدشه دار شود (یعنی پرهیز از سیاست مذهبی) ولی از طرف دیگر مانع از رشد و ترویج مذهب شویم (یعنی مقابله با مذهب سیاسی) ؟
آیا در جامعه ا ی به نهایت بسته با نرم ها و ارزش های شرعی و مذهبی( یعنی فرهنگ ِ گسترش تابعیت انسان به جای فراهم آوردن زمینه استقلال فردیت )که ریشه در تمام مناسبات انسان ها(در سپهرهای اقتصادی، قرهنگی، سیاسی، حقوقی، هنری،….) دوانیده است، سکولاریسم معنایی جز این پیدا می کند که، “کوشش برای زمینی شدن یا تطابق یافتن قوانین آسمانی و شرعی با روح ِ زمانه ای که محور، انسان گرایی است و نه یک انتزاع. آیا روح زمانه در جامعه ی مدرن استقلال فرد و فردیت ِ اجتماعی شده نیست و قوانین در حمایت و توسعه ی این فردیت ها، برای انسان ها و از جانب انسان ها برای نگه داری و حفظ تعادل در جامعه وضع نمی گردد ، برخلاف ِ جوامعی که قوانین ِ انتزاعی آن (چه در شکل سرمایه داری و چه در شکل های متفاوت ِایدئولوژیکی مذهبی ) نه تنها نقض این فردیت است بلکه فقط برای عده ای خاص با منافعی خاص می باشد. با این تعریف از سکولاریته 7چرا می بایستی در این حرکت از نظر خانم شاهمرادی تفکر ِ سکولار در حاشیه قرار گرفته باشد؟ از نگاه من با تعاریفی که ازنقد8 ،سیاست، مذهب 9 ، سکولاریته دارم این زنان سکولاربا تعلقات مذهبی خود بر خلاف ِ نگاه ِ اصلاح گران مذهبی ، در پی توجیه ی قوانین مذهبی و انطباق آن با اسلام نیستند و یا به قوانین ِتحقیر آمیز و تبعیض آمیز با استناد به قرآن کتاب ِ آسمانی مشروعیت نمی دهند (هسته ی اصلی حرکت دو خرداد بر این روش استوار بود) بلکه اکنون این فعالان هر قانونی که تحقیر و تبعیض آمیز است یا منطبق با اسلام نمی دانند و یا اگر در قران با شفافیت و آشکارا آمده است و قید شده است جزو اصول ِثانویه و قابل ِتغییر می دانند وخواستار ِ تغییر و حذف ِ آن قوانین می باشند10. آیا با این پراتیک ها “جوهره ی تفکرهای بر پایه دیه ، قصاص و…. زیر سوال نمی رود؟ و قوانین آسمانی، زمینی نمی شوند؟ آیا با این روش نفوذ دین بر زندگی انسان ها کمتر نمی شود؟
از سوی دیگر خانم شاهمرادی بر این نظر هستند که” وقتی که در ایران دین، درنظام سیاسی است، در کلیه ی نهادهای رسمی است وسلطه ی بلامنازع دارد، کمپین می آید باترویج شعار” عدم ِ مغایرت اسلام با خواسته های زنان” در حقیقت پایه و بنیاد سکولاریسم رانیز نادیده می گیرد.و مهمتر آنکه این کمپین به این اصل جنبش رهایی زنان توجه ای ندارد. یعنی همان اصلی که می گوید: زندگی خصوصی امری سیاسی است و از عرصه ی عمومی قابل تفکیک نیست . دقیقا بنا به استدلال ایشان این کوشندگان هم از آنجا که زندگی خصوصی را امری سیاسی میداند و از آنجاییکه در ایران قوانین براساس قوانین آسمانی است وتاثیر بسزایی هم برروح و روان شهروندان دارد و هم بر زندگی زنان آ ن مرزو بوم اثر داشته است بر این نظر می باشند که تغییر این قوانین مغایرتی با اسلام ندارد11 ونه خواسته های زنان مغایرتی با اسلام ندارد. زیرا در تفکر این افراد، دین مسئله ی خصوصی است و از دولت و قوانین جدا می باشد.چون برداشت ها ی متفاوتی می توان از دین داشت . صحت گفته هایشان هم فتواهای متفاوت آیت الله ها بر سر موضوعات یکسان می باشد.( به هر حال این گونه هم می شود برداشت کرد. )
از نگاه کوشندگان این حرکت “کوشش در تغییر نظام حقوقی یا به عبارتی در زمینی کردن ِ قوانین که آینه ی روابط بین انسان ها در جامعه هستند و تنها به کار محاکم و دادگاه ها نمی آیند ، بلکه نوع و میزان و حدود ِ روابط در زندگی شهروندان را مشخص می کند و به قولی وجدان اخلاق جمعی را جهت می دهد و از سوی دیگر رابطه ی بین دولت و شهروندان را در جامعه تعریف می کند که در حقیقت چگونگی توریع قدرت در جامعه را مشخص می کند و از آنجائیکه توزیع قدرت در جامعه نابرابر است( و بر اساس یک رابطه ی فاعل ـ مفعولی بنا شده است) و تجلی آن در قوانین می باشد پس رفع این نابرابری درقوانین به معنی رفع نابرابری در وجدان اخلاقی جامعه می تواند دیده شود ولی هر عقل ِ سلیمی می داند که رفع این قوانین تبعیض آمیز به معنی رسیدن به برابری شهروندان نیست ولی می تواند (اگر صورت بگیرد)تاثیر بسزایی در زندگی روزمره شان داشته باشد و از جانب دیگر مسئله ی مهم این است که برای مردم مشخص می شود که اقدام و کنش ِدسته جمعی شان و مشارکت در تغییر وضع زندگی موجودشان بود که این قوانین تغییر یافتند. پس با تغییر زندگی روزمره ی زنان که بیشترین آسیب دیدگان و صدمه خوردگان از این قوانین تبعیض آمیز می باشند می توانیم به هدف ِ کنش و اقدام ِجمعی برای تغییر وضع موجود شروع به کار کنیم.”12 با در نظر گرفتن این زاویه دید در این حرکت سؤال من از خانم شاهمرادی این است که چگونه به این برداشت رسیده اند که “زنان سکولار کمپین ( در همراهی با زنان مذهبی “نظریه پردازان می آیند حوزه ی خصوصی را از حوزه ی عمومی جدا می کنند؟ و منظورشان از زنان سکولار چیست زیرا بنا به تعریف ِ عام و قابل اجماع می توان تفکری سکولار داشت یعنی در پروسه ی عقلائی شدن دین کوشا بود و در ضمن تعلقات مذهبی هم داشت این دو در تناقض با هم نیستند . از نگاه ایشان” عموم زنان در زندگی روزمره خود سکولار تر ازنظریه پردازان و اکتیویست ها عمل می کند” .
منظور از این جدا سازی چیست ؟ آیا طرح سوال از طرف پرسشگربا این مضمون که” بسیاری از زنان، زیر فشار وسرکوب، به شکل حسی و غریزی به جنبش می پیوندد ، و این جدل ها یا اندیشه های فلسفی مشغله ی ذهنی آنها نیست” و جوابی به گونه ی طرح شده ی بالا همان دیدگاه ثنویتی و روش ِسلسله مراتبی به پدیده های اجتماعی نیست که همانطور که درابتدا به آن اشاره کردم در بهترین شکل اش تبلیغ انفعال و بی حرکتی است و با تعریفی که من از دین دارم همان جوهره ی نگاه دینی می باشد. این تفکرونگاه انفعال ، به برداشت من خودش را در این جمله هم بیان میکند که به باور خانم شاهمرادی ” بدون نقد و دخالتگری فعال نباید از هیچ حرکت اعتراضی حمایت کرد، چرا که می تواند نتایج خطرناکی برای جنبش زنان داشته باشد. حمایت کنندگان از یک حرکت ، هم مسئولیت دارند و هم باید پاسخگو باشند. ” البته این نظر یک حکم کلی است و تااینجا می توانم با ایشان موافق باشم که حمایت کنندگان از یک حرکت ، هم مسئولیت دارند و هم باید پاسخگو باشند ولی در رابطه با جمله ی” بدون نقد و دخالتگری فعال” از آنجائیکه من این دو مقوله را جدا از هم تعریف نمی کنم تفاوتی بین نگاه من و ایشان وجود دارد زیراتعریف و نگا ه من به نقد که یا شکل ِزبانی و یا نوشتاری به خود می گیرد (به عبارتی عینکی است برای دیدن ِ سایه و روشنی ها در یک پدیده و نه ابزاری برای ریشه کن کردن) همان دخالت گری فعال و پراتیک ِ فرد می باشد یعنی همطراز دیدن ِ فکر و عمل بنابراین از نگاه من حمایت کنندگان یک حرکت به اشکال متفاوت دخالت گران فعال می باشد یکی با قلم اش، دیگری با گسترش ایده ی حرکت به شکل زبانی ،وآن دیگری با عمل پخش این ایده به کمک پاها و دست هایش ، همگی هم مسئول و هم پاسخگو می باشند ، زیرا همگی انسان هایی بالغی هستند که توانایی های متفاوت دارند. نگاه و روشی که ایده اش هم در کمپین وجود دارد ( روش ِ چهره به چهره).
امید وارم با این نگاه بتوانیم گامی برای همکاری ، هماهنگی و نهادینه کردن دموکراسی یعنی به رسمیت شناختن گوناگونی ها در جامعه مان با هم برداریم.
[1]
+ There are no comments
Add yours