چند بار با هم نشست و برخاست کردیم. یک بار در جلسهیی مقدماتی فقط گپ زدیم و البته حیف که تنها به عنوان دستگرمی بحثهای آن روز را ثبت نکردیم. نمیدانستیم که یکی از همراهان آن جلسه دیگر فرصتی برای حضور در برنامههای بعدیمان نمییابد تا نظرات او هم مستند شود. محمد فلاحنیا را میگوییم. پس قبل از ادامهی هر سخنی، لازم است از او برای همراهیاش سپاسگزار باشیم و به خاطر کوتاهیمان در جا ماندن از نظراتاش در این مقال عذرخواه!
یه هر حال، در این نشستهای مختلف و متعدد که ترکیب جمعمان کم و زیاد میشد، به تدریج این میزگردی که در آن به جدل پرداختهایم سر و شکل گرفت. حجم مطلبی که تنظیم شده چندان طولانی نیست، اما ساعتها حضور فیزیکی، تلفنی و اینترنتی پشت این خطوط خوابیدهاند. انگار فیلمسازی که ساعتها راش میگیرد و بعد موقع تدوین یک فیلم کوتاه هفت هشت دقیقهیی آمادهی پخش میکند.
باز هم به هر حال، در این مباحثات و گاه مجادلات، در بارهی دستآوردهای کمپین بحث کردهایم، به طور مصداقی نیز به مسأله نگاه کردهایم، در رویکردمان به ماجرا تک به تک صادق بودهایم و این در تعارض نظراتمان رد گرفته میشود، اما مهم این است که همآهنگ تا آخر خط را رفتهایم. در آخر خط که بعد از مرور و تحلیل کاستیها و موانع کار به آن میرسیم، به آینده نگاه خواهیم انداخت، هرچند جوابی قطعی قرار نیست بیابیم. آخر، به نظر شما وقتی هایزنبرگ و عدم قطعیتاش ذره ذره و بنیاد هستی را دارند توجیه میکنند، ما چه حرفی میتوانیم بزنیم که غیر از آن نشود؟
شهاب: به نظر من خوب است بحث را از نگاه به وضعیت امروز کمپین شروع بکنیم. از لحاظ این که ببینیم چه دستآوردهایی داشته و آیا نیازی به تغییر و تحول دارد یا نه.
مریم بهرمن: وقتی کمپین راه افتاد و شروع به کار کرد، فضا خیلی بسته بود و محدودیت وجود داشت، محدودیتی که البته بیشتر شده است برای انجام فعالیت اجتماعی. اما کمپین این تأثیر را داشت که توانست بسیاری را، که دارای فکرها و نگاههای مختلفی بودند، دور یک محور گرد هم بیاورد و یخ بیحرکتی و رکودی که داشت سازمانهای غیر دولتی را فرا میگرفت شکست. به نظر من این از همان ابتدا یکی از دستآوردهای خیلی خوب کمپین بود.
یکی دیگر از دستآوردهای خوب کمپین مستندسازی بود. کاری که به تدریج و در طول زمان انجام شد و همچنان ادامه دارد. مقالاتی که نوشته شد و کتابهایی که تهیه شد و همه یک موضوع را دنبال میکردند. از طرفی، در خیلی از این مستندات بسیاری از تجربههای روزانه و شفاهی به ثبت رسید.
مریم یاسمین: من فکر میکنم بزرگترین دستآورد کمیپن این بود که بستری فراهم کرد تا کنشگران اجتماعی به صورت مستقیم و چهره به چهره در راستای عمومی کردن مطالبات با مردم عادی به خصوص زنان به صحبت بپردازند و در تلاشی دوسویه جهت آگاهی بخشیدن و آگاه شدن به دور از شعارهای کلان به گفتوگو بنشینند. به این ترتیب، مردمی که خیلیهاشان اصلا اعتنایی و حسی نسبت به برخی مسائل و نیازها نداشتند، نسبت به کمبودها و نارساییهای قانونی آگاه شدند. از سویی، میتوان گفت که کمپین فرصتی ایجاد کرد تا طی برنامههای آن در یک ارتباط شبکهیی فعالان و کنشگران این حوزه در شهرهای مختلف با یکدیگر تعامل بیشتری داشته باشند و این خود تا حدی به تغییر قالبی که طی سالها سبب مرکزیت محوری فعالیتهای اجتماعی شده بود، انجامید.
مژگان: به نظرمن هدف کمپین در کل آگاهیرسانی و عمومی کردن مطالبات حقوقی فعالان حوزهی زنان بود، مطالباتی که با چند مادهی قانونی مشخص محدود شده بودند. این هدف کیفی با جمعآوری امضا به صورت کمی میتوانست نمود پیدا کند، اتفاقی که در بعد کمّی آن متآسفانه رضایتبخش نبوده.
شهاب: جدا از بحث اطلاعرسانی و آگاهیبخشی عمومی مطالبات زنان، آنچه تا حالا در بارهاش بحث شد، به نظر میآید دستآوردهایی درونیست که بیشتر برای خود اعضای کمپین و کنشگران بهدرد میخورد. کمپین در عرصهی گستردهی اجتماعی چه دستآوردهایی داشته؟ منظورم این است که اگر تأمین هدف اصلی و غایی کمپین که تغییر قانون است، محقق نشده و البته دور از انتظار هم نبوده، در سطح خردتر به چه چیزی دست یافته است؟ به خصوص، نسبت کمپین و دستآوردهایش با جنبش زنان و برای آن چهطور بوده است؟
مژگان: کمپین یک ابزار برای یک جنبش بزرگ زنان بوده، یک تاکتیک که البته اگر به درستی پیاده و عمل میشد، نتیجهاش به سرانجام رسیدن گوشهیی از مطالبات جنبش زنان بود. با این همه، کمیپن در سالهای اخیر تأثیر زیادی بر حرکتهای عملگرایانهی جنبش زنان گذاشته و این تأثیرش ادامه خواهد داشت. از طرفی، با تفکیک جنبش زنان به دو زیر شاخهی جنبش حقوقی و اجتماعی، میتوان گفت که کمپین بزرگترین جنبش حقوقی زنان بوده است.
مریم بهرمن: در یکی از اولین سرودهای کمپین جملهیی بود به این مضمون که جنبش زنان ممکن است. به نظر من، خود کمپین تمام مشخصههای یک جنبش را داشت …
شهاب: به تنهایی کل جنبش زنان را در بر میگرفت، یا بخشی و جزئی از جنبش زنان بود؟
مریم بهرمن: من تردید ندارم که کمپین توانست به جنبش شکل بدهد و این حرکتی بود که توانست عدهیی را حول یک موضوع به سمت جلو راه بیندازد.
شهاب: مگر جنبش زنان پیش از شروع کمپین وجود نداشت؟ مثلا دستهیی از فعالان با راهاندازی سایتهای مختلف مطالبات مشابه حقوقییی را از چندین سال قبلتر دنبال میکردند و این انکار ناشدنیست.
مریم بهرمن: اگر هم به بودناش قائل باشیم، به این صورت نبود. مثلا قبل از کمپین همهچیز مرکزگرا بود. بخش فکری کارها به تهرانیها محول میشد و شهرستانها تنها بازوی اجرایی بودند، اما در کمپین رویکرد غیرمتمرکزی که در نشستها به آن تأکید شد، فعالیت را به شکل دیگری گسترش داد. و این نگاه چنان بود که من تصور میکنم در کشورهای توسعهیافته و در احزابشان هم اینطور نگاهی شکل نگرفته است.
مریم یاسمین: وقتی اتفاق آگاهیبخشی برای مردم عادی رخ داد، آمادهگی و زمینهی این فراهم شد تا عدهی قابل توجهی با یک هدف دور هم جمع شوند. مثلا اگر پیگیریهای اخیر لایحهی خانواده را در نظر بگیریم، کمپین این استعداد را پیش آورد تا بسیاری نسبت به این موضوع حساس شوند. خوب، این همان شکل جنبشی به طور کامل است.
غزال: هر تعریفی که بخواهیم برای جنبشهای اجتماعی در نظر بگیریم، کمپین مؤلفههای لازم را برای این که جنبش به حساب آید، داشته. ممکن است خط سیر آن را بشود بررسی کرد که رادیکال بوده یا نه، اما دلیلی ندارد که کمپین را جنبش فرض نکنیم. آخر، اصلا منظور از یک خردهجنبش چیست و چرا بخواهیم کمپین را بیاوریم در سطح آن؟
شهاب: وقتی صحبت از جنبش میشود، مجموعه فعالیتهایی فراتر از فقط یک کمپین، به عنوان جزئی از آن و ابزاری برای آن، مد نظر است. به نوعی نیاز به یک جور تشکیلات و ستاد و گروههای عملیات اجرایی با امکان آزادی عمل در محدودهی برنامهها و اهداف تعیینشده به میان میآید. و این فراتر از یک کمپین است که یک برنامهی خاص دارد. کمپین در یک محدوده تعریف میشود، چه به لحاظ گسترهی خواستهها چه به لحاظ زمانبندیها. اما به نظر میآید که در کل، نگاهی که به کمپین یک میلیون امضا از طرف فعالاناش میشود، همان تلقی جنبشیست و تنها بحث ما به اختلاف نظر در بارهی معنای مصطلح چند واژه رسیده است.
اگر بخواهیم با آن نگاه چارچوبدار و قالبی به کمپین روبهرو شویم، کلیت این جریان به نظر من همهی جنبش زنان نیست. آخر، جنبش زنان فقط تغییر این تعداد از قوانین تبعیضآمیز نیست. خواستههای زنان فراتر از این است.
خوب، من پیشنهاد میکنم، بیایید از بحث کلی در بارهی این که کمپین مؤلفههای جنبش را دارد یا نه، بگذریم و من هم با تسامح میپذیرم که کمپین یک جنبش کامل است و سهمی بزرگ در جنبش زنان دوران خود دارد. حالا برویم سراغ یک بحث مصداقی و به نمونهی روند رسیدهگی به لایحهی حمایت از خانواده بپردازیم. بحث اعتراض به دو مادهی بحثبرانگیز آن و تصویب لایحه را بعد از حذف آن مواد در مجلس، به نحوی که خواستهی فعالان حوزهی زنان بود، آیا میتوان به عنوان دستآورد اختصاصی کمپین ببینیم یا نه، باید آن را فراتر از کمپین ارزیابی کنیم.
غزال: مسلما در این قضیه نقش کمپین و همراهان آن بسیار پررنگ است. ابتدا بچههای کمپین بودند که راه افتادند و روزها قبل از این که لایحه بخواهد در صحن مجلس مطرح شود، به مجلس رفتند و با نمایندهگان صحبت کردند. بعد دیگران به آنها پیوستند.
جدا از این مسأله و از خیلی قبلتر، در خیلی از انجمنها و گروهها، همهی فعالیتها معطوف شده بود به کمپین، یعنی هر کس میخواست فعالیتی بکند، خود به خود با کمپین هم همراهی میکرد. به همین ترتیب، در موضوع لایحهی حمایت از خانواده هم، اگر افراد و نهادها آمدند، جدا از کمپین نبودند.
مریم بهرمن: به تعبیری و در ادامهی حرف غزال، شاید بشود گفت که تمامیت جنبش حقوقی زنان در این دو سال در کمپین دیده و دنبال شده است.
شهاب: آیا نقش و تأثیر دیگر فعالان حوزه زنان و حقوقدانانی را که به هر دلیل و شکلی، همراه با کمپین نبودند، اما در بارهی لایحه اطلاعرسانی و فعالیت کردند و در محلس هم حاضر شدند، میتوان نادیده گرفت؟
مریم یاسمین: قطعا نمیتوان نقش و جایگاه دیگر فعالان زنان را نادیده گرفت، اما میتوان نقش کمپین را خیلی پررنگ دید. در واقع، کمپین یک تجربه بود برای اقدامات و حرکات جمعی و کنشگرانهی عدهیی با تفکرات و سلایق مختلف، اما با هدفی مشترک. خوب، این ویژهگی زمینهی ذهنی ایجاد کرد برای حرکتهای بعدی، مثل اعتراض به لایحهی حمایت از خانواده که در سطح وسیعتری طیفهای مختلف و گاه از نظر فکری متعارض را در کنار هم قرار داد و نتیجهی خوبی هم عاید شد، حداقل تا الآن.
مریم بهرمن: نگاه کنید! خانم صدر پیگیر موضوع اعدام و سنگسار هم هست، به صورت کمپین آن مسأله مطرح شده است، اما این چنین ابعادی ندارد و اصلا امکان این را نمیتواند فراهم کند که همه از طیفهای مختلف دور هم جمع شوند.
شهاب: این توضیحات و این طور دستهبندی، من را قانع میکند.
غزال: مگر تا حالا حرفی غیر از این بوده؟ کمپین داعیهیی غیر از پیگیری مسائل حقوقی نداشته.
شهاب: آری، اما دستکم من این ذهنیت را از عبارت جنبش زنان در زبان شما داشتهام که اموری فراتر از مسائل حقوقی را هم مد نظر دارد.
خوب، حالا که به توافقی در بارهی کیفیت نقش و جایگاه کمیپن در اعتراض به لایحهی حمایت از خانواده رسیدهایم و میتوانیم بپذیریم که این اتفاق یکی از دستآوردهای عینی کمپین است، در شرایطی که امروز کمپین در آن قرار دارد و با توجه به آسیبشناسیها و تحلیلهایی که در بارهاش شده که مثلا به روزمرهگی رسیده، و نیاز به ایجاد نقطهی عطف، تغییر و تحول در روند آن بعد از دو سال فعالیت حس میشود، آیا میتوان این اتفاق و دستآورد را یک فرصت برای تأمین نیروی انگیزشی و ایجادکنندهی تحول در کمپین به حساب آورد؟ اگر آری، چه طور میتوان این فرصت را در خدمت کمپین سامان داد؟
مریم بهرمن: اگر این سؤال در روزی که لایحه بعد از حذف دو ماده به تصویب رسید، به خاطر هیجانی که در بین بود، جواب میدادم آری، اما حالا که چند روز گذشته و با فاصله به مسأله میشود نگاه کرد، میگویم قطعا نه! این لایحه در هر حال، عقبتر از خواستههای مطرحشده در کمپین یک میلیون امضاست. اگر بخواهیم فرصت پیش روی کمپین رو در این دستآورد منحصر بکنیم، تناقض رخ میدهد، تناقض رو به عقب رفتن. یعنی هنگامی که در کمپین از قوانین مسلم تبعیضآمیز علیه زنان صحبت میشود، به ناگاه میبینیم لایحهیی در حال تصویب است که تبعیض مضاعفی را دارد ایجاد میکند. درست که با تلاش انجام شده، در نتیجهی اتفاق تصحیح لایحه، چند خواستهی مقطعی و خاص زنان و کنشگران کمپین را در جلوگیری از بدتر شدن شرایط برآورده میبینیم، اما این امر در وسعت چشمانداز کمپین نیست.
شهاب: خوب، پس با این نیاز چه باید کرد؟
مریم بهرمن: من اعتقاد دارم کمپین باید خروجی خود را بعد از دو سال فعالیت اعلام کند، با تمامی نقاط ضعف و قدرتی که دارد. تحلیلی از چرایی به نتیجه نرسیدنها و دلایلی بر اثبات آنچه دستآورد کمپین بوده، داشته باشد. آن وقت، پایان یک دوران و آغاز فاز جدیدی از فعالیت را باید اعلام کرد. این کار باید قبل از آن که روند به میرایی کامل برسد، انجام شود.
به هر روی، هیچ کدام فراموش نمیکنیم روزی که جمعآوری امضا در بازهیی یک ساله تعریف شد و به تمام دلایلی که همه میدانیم، این امر محقق نشد. اما پس از یک سال، زمزمههایی برای جمع کردن آن تعداد در سالی دیگر به گوش رسید و سالی دیگر هم گذشت. اینک میشنویم که کمپین تا رسیدن به هدفاش زمان خاصی را تعریف نمیکند. خوب، اینها مسائلیست که باید تحلیلشان کرد.
شهاب: با این وضع، بالاخره چه باید کرد؟ چه راهکاری میشود جست؟
مریم بهرمن: کمپین حرکتیست که ویژهگیاش هرمی نبودن است و همسطح بودن کنشگران آن. کمپین بیسر است و فاقد یک نظام سازمانیافتهیی که گروهی خاص بتوانند در نقش رهبران آن اعلام موضع کنند. در همین بستر شرایطی فراهم است که تمامی افراد و گروههای کوچکتر میتوانند نظر خودشان را مطرح کنند. البته حتما توجه بیشتر بر نظرات کسانیست که تجربه و مطالعات عمیقتری در این حوزه دارند و طیف وسیعتری از همراهان را نمایندهگی میکنند. از این راه صدای غالب شنیده میشود. هرچند قبول دارم امروز با اختلافات موجود، انگار این شیوه رنگ ایدهآلنگریهای روی کاغذ به خود گرفته است. با این همه، من یقین دارم که میتوان از این راه بهترین تصمیمگیریها را کرد.
شهاب: من برایام یک سؤال پیش آمد. این رویکرد که همه چیز در سطح میگذرد، مرز بین جنبش بودن و نبودن است. این رویکرد منجر به خیزش میشود، یک فراز و فرود. جنبش نیاز دارد، پس از ایجاد حرکت آن را ادامه دهد و همین، همانطور که قبلا اشاره کردم، یعنی نیاز به ستاد راهبری و سازمان بینابینی.
غزال: خوب، این جور هم نیست که همه چیز رها باشد. مسلما وقتی کسانی که در قسمت مطالعاتی و رسانهیی فعالترند، مقالاتی مینویسند و مسیر حرکتی پیشنهاد و ترسیم میکنند، به صورت نانوشته و اعلام شده این مسیر دنبال میشود. مثلا آن کسی که به تنهایی در اراک دارد برای کمپین کار میکند، چه چارهیی دارد؟ او به همین مراجع سر میزند، سایتهایی که فعالاند، مثل خود سایت رسمی کمپین و همینطور مدرسهی فمینیستی و دیگر سایتها. به این ترتیب، به تصور من، بر خلاف آنهایی که میگویند کمپین سر ندارد، باور دارم که این جریان به طور ناخودآگاه در ایران سر دارد. البته این سر داشتن نه به این معنیست که کمپین هرمی شکل است، نه! مهم نیست که شخص یا اشخاصی را به عنوان سر جنبش در نظر بگیریم یا نه، کسی بخواهد راهبری بکند یا نه، بلکه مهم فضاییست که ایجاد میشود و جریان را هدایت میکند.
شهاب: قبول! اگر اینجوریست که خیلی هم خوب! حالا برای این که این خط مشی جدید، آن اندیشهیی که در این فضای شکلگرفته مطرح شده، به همهی همراهان کمپین در سراسر کشور منتقل شود و به تعبیری آغاز فاز جدید کمپین اعلام گردد، باید یک جور مجمع برگزار شود تا ضمن ارائهی گزارش از دورهی اول، برآیند همان اندیشهی راهبری که متعلق به سر کمپین است مطرح شود. از طرفی، با توجه به محدودیتهای موجود که حتا گرامیداشت سالگرد کمپین را در منزل یکی از اعضا بر نمیتابد، چه طور برای این اعلام برنامه میشود اقدام کرد؟
مریم بهرمن: یک مسألهی دیگر را نباید فراموش کرد. در اثر مرزبندیها و اختلافهایی که به هر حال در این دو ساله پیش آمده، حتا اگر کسی بخواهد راهبری کند و از آن جایگاه حرفی بزند، از درون با مانع و مقاومت روبهرو میشود.
غزال: البته من باید بر این تأکید بیشتری کنم که هرچند آن فضای هدایتِ کار در اثر نقش برخی از افراد شکل میگیرد، اما در کمپین هیچ کس نمیخواهد به عنوان سر شناخته شود. و من شخصا فکر میکنم هر حرکتی هر جنبشی نیازمند این هست که یکی را به عنوان کسی که بهتر فکر میکند و راه نشان میدهد، بشناسد. اگر فلانی بهتر از من مسأله را تحلیل میکند، خوب، تحلیل او را باید بیشتر اعتنا کرد. این رویکرد هم به این معنی نیست که عدهیی میشوند عملهی اجرایی کسانی که فکر میکنند. این صرفا یک روش در شناسایی نقشهاست که خوب است فعالان واقعیت آن را درک کنند و بپذیرند.
البته یک مسأله هم هست که اگر یک عدهیی به عنوان نظریهپرداز و راهبر فکری شناخته شوند، در معرض خطر قرار میگیرند و کمپین ممکن است متحمل هزینهی گزاف در محدود شدن اعضای مؤثرش بپردازد.
شهاب: به نظر من موقعیت جنبش ایجاب میکند که رویکردی بینابین مدیریت هرمی احزاب بعد از انتخاب دبیرکل داشته باشد و روشی که به عنوان مدیریت مطلوب یا good governance مخصوص نهادهای غیر دولتی و در ابعاد کوچک و متوسط، برای پیشبرد برنامهها انتخاب شود. و به نظر من، با وجود همهی ادلهیی که مطرح شد، درست نیست اگر کسی در جایگاهی قرار دارد که شایسته است مهندسی فکری کار را عهدهدار شود، از قبول مسؤولیت ابا کند و از طرف دیگر، مرزبندی چنان حاد شود که هیچ کس نخواهد شخص حقیقی یا حقوقییی را در این جایگاه به رسمیت بشناسد. این هم خودش مانعی جدیست.
مریم بهرمن: درست، اما الآن این طور چیزی در کمپین شدنی نیست. از نگاهی درونی میتوان گفت که این اختلافهای به وجود آمده و مرزبندیهای داخلی هرچند نشان از زنده بودن یک حرکت و چند صدایی بودن آن دارد، اما تأثیری منفی بر کل حرکت و خاصه بر فعالیت کسانی که از مرکز اختلافات به دور هستند، میگذارند. این اختلافها گاه در سطح دعواهای شخصی و گروهی هستند، اما در سطحی وسیع مطرح میشوند و به نظر من، اگر نگویم تأثیرش بیشتر از تمامی محدودیتهاییست که بر کمپین اعمال شده و میشود، اما کمتر از آن هم نیست.
شهاب: خوب، به این ترتیب آیندهی کمپین چه میشود؟ یعنی همین مسیر به همین شکل، با همین آهنگ ثابت و بدون هیچ تغییری قرار است ادامه یابد؟ دو باره برگشتیم به همان سؤال قبلی، به بیان دیگر: یعنی منتظر هیچ اقدامی نباید بود؟
مریم یاسمین: این واقعیتیست که نباید فراموش کرد که این روزها محدودیتها و تهدیدها هم خیلی بیشتر شده. به هیچ وجه نمیشود انتظار داشت که مجمعی برگزار بشود که از همهی هستههای فعال مدعو داشته باشد. شاید به همان هستههای فعال که جا از هم کار میکنند، اما در یک نظام شبکهوار با هم مرتبطاند.
مریم بهرمن: من میخواهم اضافه کنم که از آنجا که فعالیتهایی همچون آنچه کمپین تغییر برای برابری دنبال میکند، منفک از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و کنش دیگر جنبشهای فعال نیست، در شرایط خاص امروز که فضایی سرد و نامعلوم حاکم است و همین طور ساز و کار سرکوب و تهدید هم کنشگران اجتماعی را در فعالیتهای خود محدود می کند، از طرفی در آستانهی دو انتخابات ریاست جمهوری مهم در آمریکا و ایران در ماههای آینده هستیم، سؤال «چه باید کرد؟» سؤال دشوار و بی پاسخیست، و یا دستکم در هیچ جمعی نمیتوان در بارهاش به اجماع رسید. حالا، پاسخ به «چه باید کرد» مطرحشده برای کمپین هم سخت و دشوار است. این جواب احتیاج به تأمل بیشتر و انتظار برای کمی گذشت زمان دارد.
غزال: اما به هر حال نباید فراموش کرد که کمپین ماهیتا یک جنبش است و هر حرکت جنبشی، به خاطر ذات جنبش بودناش، راه خودش را پیدا خواهد کرد.
— –
* همهگی این نامبردهگان، به جز شهاب مباشری، عضو انجمن زنان پارس هستند که همراه کمپین در استان فارس، خاصه شهر شیراز، بودهاند. شهاب مباشری هم که دبیر مجلهی «فروغ» است و این روزها به همکاری این دوستان در بخشی که به نام «زنان پارس» به مجله افزوده، یک دلخوشی دیگر یافته است.
+ There are no comments
Add yours