مهریه های سنگین نتیجه نرخ بالای بیکاری دختران است. این نکته ای بود که شهلا اعزازی، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سخنرانی اش با موضوع «تغییرات همسرگزینی در ایران» به آن اشاره کرد.
اعزازی که معتقد است تغییرات اجتماعی در ازدواج وتمایل افراد به انتخاب همسر تاثیر می گذارد می گوید: «علاوه بر رشد شهرنشینی و افزایش سطح تحصیلات زنان ،تعداد شاغلان زن تا سال 1355 ، 13 درصد و به طور مرتب رو به افزایش بود اما پس از انقلاب تا سال 1365 تعداد زنان شاغل رو به کاهش گذاشت و در حال حاضر تقریبا به همان تعداد پیش از انقلاب یعنی 16 درصد رسیده است و تمام این تغییرات بر روند همسرگزینی تاثیر گذاشته است.»
او به پژوهشی که در سال 83 انجام داده اشاره می کند: «در این پژوهش با سه نسل از زنان در مورد مسایل ازدواج مصاحبه کردیم. نسل اول 65 سال سن یا بیش تر داشتند و تقریبا تا سال 1340 ازدواج کرده بودند. این نسل منشا روستایی داشتند و بیش تر آن ها بی سواد یا کم سواد بودند و در جامعه ای سنتی زندگی می کردند و پس از ازدواج، به عنوان زن خانه دار نقش ایفا می کردند.
اما نسل دوم کسانی بودند که از اواخر دهه 40 تا اوایل دهه 50 ازدواج کرده بودند که البته این تحقیق تنها روی دختران دانشجو که دگرگونی روی آن ها شدیدتر بود انجام شده است.»
اعزازی در ادامه می گوید: «در زمان نسل دوم، جنبش های اجتماعی و دانشجویی در حال شکل گیری و مقاومت در برابر سنت ها بسیار زیاد بود. دانشگاه های ایران هم تا حدودی سیاسی بودند. از طرف دیگر امکان اشتغال برای دختران فراهم بود و برخورد میان دو جنس نیز هم در دانشگاه و هم در محیط کار آزادانه و به راحتی انجام می گرفت.» به گفته اعزازی نسل سوم اما دخترانی بودند که در اواخر سال 60 تا اواخر سال 70 ازدواج کرده بودند. در آن زمان در حالی که شرایط جهانی به سوی مدرن شدن پیش می رفت، در ایران بر ازدواج سنتی تاکید می شد. در این دوره درآمد افراد کاهش یافته و تورم افزایش یافته بود و در جامعه، دانشگاه و محیط کار جدایی بین دو جنس عملا وجود داشت. اعزازی در مصاحبه خود با این سه نسل، سوالات متعددی از جمله این که چطور همسر خود را انتخاب کرده اند یا مهریه و جهیزیه و هزینه های ازدواج آن ها به چه صورت بوده و وظیفه زن و شوهر را در ازدواج چطور می بینند، مطرح کرده است.
این استاد دانشگاه با جمع بندی شیوه های همسر گزینی این سه نسل می گوید: «ازدواج برای نسل اول روند طبیعی زندگی بود و نسل دوم براساس احساسات و افکار خود همسر آینده اش را انتخاب می کرد. اما نسل سوم براساس محاسبات عقلانی پیش می رود و محاسبات اقتصادی نقش عمده ای را در این مراسم ایفا می کند.»
او مثالی می زند: «در نسل اول دختر حق حرف زدن در مورد مهریه را نداشت و کسی هم نظر او را نمی پرسید و مهریه معمولا یک دانگ خانه، دو دانگ باغ، مقداری نقره و… بود و زنان نسل اول هیچ گاه به فکر درخواست مهریه خود نبودند.»
اعزازی سپس دیدگاه نسل دوم را درباره مهریه مطرح می کند: «نسل دوم برای مهریه ارزشی قائل نبودند زیرا کار می کردند و تحصیلات داشتند. آن ها به خاطر استقلال مادی ای که داشتند نیازی به حمایت های این چنینی احساس نمی کردند.»
با این حال مساله ای که توجه اعزازی را به خود جلب کرده این است که این افراد با این که برای مهریه اهمیتی قائل نبوده اند اما می خواهند دخترشان با فرد ثروتمند و تحصیلکرده ای ازدواج کند و مراسم عروسی مفصل برای دخترشان بگیرند. اعزازی سپس به وضعیت نسل سوم اشاره می کند: «نسل سوم اما درخواست مهریه های بالا داشتند و استدلال شان این بود که مهریه نشان دهنده علاقه مرد به زن و نشان دهنده اعتبار اجتماعی دختر است.»
اعزازی در ادامه نتیجه گیری می کند: «در جامعه ای که زنان به صرف وجود خود دارای اعتبار نیستند و فقط به علت قرار گرفتن در رابطه با فرد دیگری مانند پدر یا شوهر خود، اعتبار اجتماعی پیدا می کنند، محاسبات اقتصادی نقش عمده ای در ازدواج ایفا می کند.»
او معتقد است که این وضعیت که به دلیل نبود تامین اجتماعی و نرخ بالای بیکاری دختران ایجاد شده باید تغییر کند: «با مقایسه نرخ بیکاری زنان و مردان شاید بتوانیم حق را به دختران بدهیم چرا که همیشه نرخ بیکاری زنان بالاتر از مردان بوده است. برای مثال در سال 1380، نرخ بیکاری مردان 13 درصد و نرخ بیکاری زنان 19 درصد بوده است.» او همچنین معتقد است که نرخ بیکاری زنان با بالا رفتن تحصیلات آن ها افزایش می یابد: «در سال 80، نرخ بیکاری زنان شهری 28 درصد و نرخ بیکاری زنان روستایی 11 درصد بود. به طوری که زنی که تحصیلات ندارد، به کارهای ساده مشغول می شود. بنابراین به خاطر نرخ بالای بیکاری دختران، آن ها در تلاشند تا دستاویز زندگی آینده خود را از طریق یک مرد تامین کنند.»
اعزازی درباره نقشی که دولت در این زمینه می تواند داشته باشد می گوید: «دولت در حالی که براساس قانون اساسی موظف است برای تک تک افراد جامعه، شغل مناسبشان را پیدا کند، سیاست های اجتماعی ای مانند سهمیه بندی جنسیتی را به وجود آورد تا دختران را به خانه براند و در این شرایط، دختران هویت و اعتبار اجتماعی خودشان را تنها از طریق ازدواج پیدا می کنند. در حالی که دولت با ساختارهایی که در دست دارد باید مسایل تامین اجتماعی آن ها را به عهده بگیرد.»
این استاد دانشگاه دلیل دیگر بالا بودن مهریه ها را برخوردار نبودن زنان از حقوق کافی خود می داند: «دختران از مهریه به عنوان یک حربه استفاده می کنند تا از بروز مشکلاتی که در زندگی آن ها به وجود می آید، جلوگیری کنند.» نکته قابل توجه در این تحقیق برای اعزازی این بوده که هیچ یک از دختران نسل سوم، شرایط دیگری را از جمله شروط ضمن عقد یا شروط دیگر از جمله حق طلاق، حق تحصیل و حق سفر را در ازدواجشان نخواسته اند هر چند که تعدادی از آن ها از این مساله آگاه بوده اند. چرا که معتقد بودند که شگون ندارد یا به خانواده داماد برخواهد خورد. اعزازی که درباره اشتراک مالی این سه نسل نیز تحقیق کرده می گوید: «در نسل اول، شوهر کار می کرد تا خانواده را تامین کند در عین حال فرد دستور دهنده در خانواده بود. در نسل دوم، زن و مرد هر دو کار می کردند و در زمان بازگشت به خانه، کارها را به صورت اشتراکی انجام می دادند. آن ها اشتراک مالی داشتند و از لحاظ مالی مشکلی با هم نداشتند. اما در نسل سوم نقش مرد، نان آوری خانه است و دخترها اگر درآمد داشته باشند این درآمد مربوط به خودشان است و نباید در خانه خرج کنند طوری که آن را صرف خرید برای خود می کنند.»
اعزازی با جمع بندی تحقیق خود درباره همسر گزینی این سه نسل می گوید: «تبلیغ ایده های سنتی در جامعه و سیاست ایجاد خانواده و راندن زنان از حوزه عمومی به خصوصی باعث شده تا نمودار اشتغال زنان پس از انقلاب دچار افول شود.»
اعزازی همچنین معتقد است که دختران و پسران در جامعه امروزی ایران در یک فضای دوگانه به سر می برند. آن ها با آگاهی از شرایط سایر نقاط جهان و حقوق خود در جامعه ای زندگی می کنند که در آن ایده های سنتی تبلیغ می شود. بنابراین آن ها بین سنت و مدرنیته گیر کرده اند. به طوری که دختران تا جایی که به نفعشان است از مسایل سنتی استفاده می کنند و از آن جا که مدرنیته به نفعشان است از آن استفاده می کنند و این دو با هم انطباق نخواهد داشت.»
اعزازی می گوید: «جوانان در حالی که خواستار رابطه قبل از ازدواج هستند اما بعد، ازدواج سنتی را انتخاب می کنند و این تضادها مشکلاتی را در آینده به وجود خواهد آورد. بنابراین دولت، جامعه و سازمان های تصمیم گیرنده پیش از تاکید به مشکل طلاق باید به مشکلات دیگر هم توجه داشته باشند. نه این که دولت برای رفع مشکلات کنونی به روش های سنتی متوسل شود چرا که روش های سنتی پاسخگوی مشکلات جامعه مدرن نیست و نمی توان بیکاری روزافزون دخترانی که درآمد ندارند را با ازدواج یا ازدواج مجدد از بین برد و با سپردن سرپرستی آن ها به دست مردان، مشکل را حل کرد یا گذاشتن سقف مهریه و مالیات بر آن، مشکل مهریه های سنگین که مانع ازدواج شده را به عنوان حلال مشکل انتخاب کرد.»
اعزازی معتقد است:«دولت باید به دختران از روش های مختلف، اعتباری بدهد که بتوانند کار کنند و اعتبارشان را از ویژگی های خودشان به دست آورند، نه این که دولت هر روز بیش تر و بیش تر به اعتبار یافتن دختران از طریق ازدواج و همسر و مادر شدن تاکید کند.»
+ There are no comments
Add yours