دویچه وله: یک دادگاه تجدید نظر در فرانسه درخواست طلاق یک مهاجر مراکشی را به دلیل باکره نبودن عروس، رد کرد. فرانسه از کشورهای اروپایی است که میان قوانین کشوری و مقررات مذهبی ادیان گوناگون ساکن این کشور مرز مشخصی کشیده است.
قبول تقاضای طلاق از سوی دادگاه اول این زوج جوان مراکشی مسلمان، بحثها و اعتراضات شدیدی را در جامعه فرانسه برانگیخت. دکتر سعید پیوندی جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاریس، علت اصلی را مشکل هویتی مهاجران جوان در جوامع جدید میداند و تبعیضاتی که در مورد آنان اعمال میشود.
دویچهوله: آقای دکتر پیوندی، دادگاه تجدیدنظر در خواست طلاق را در مورد مرد مهاجر مراکشی در فرانسه به دلیل «باکره» نبودن همسرش رد کرد. اصولا به نظر شما تا چه حد مقررات مذهبی مهاجران میتواند در تصمیمگیری دادگاه مورد توجه قرار گیرد؟
پیوندی: این موضوع، به دلیل آنکه فرانسه خود را یک کشور لائیک میداند، تبدیل به بحث خیلی مهمی در فرانسه شده است. در فرانسه، مذهب و حوزهی عمومی و دولت بهطور کلی مرزهای مشخصی دارند و تلاش میشود که هیچ نوع مسئلهی مذهبی در تصمیمگیریها و مسایل دولتی دخالت نکند. مسئلهی مشخصی که به طور وسیع در فرانسه مطرح شده این است که این مهاجران، بهویژه کسانی که از شمال آفریقا میآیند، یعنی مراکش، تونس و الجزایر، مسلمان هستند و بسیاری از آنان تمایل دارند به این که سنتها و هنجارهای عمومی یا قومی یا مذهبی و فرهنگی خودشان را در فرانسه حفظ کنند. در اینجا تناقضی در برخی موارد بهوجود میآورد میان قوانین عرفی و جامعهی لائیک با ارزشها، فرهنگ و سنتهای مذهبی که با اینها همخوانی ندارند. موردی که شما به آن اشاره کردید، مربوط به یک دختر و پسر مراکشی است. پس از اثبات این که دختر باکره نبوده است، دادگاه در ابتدا رای به ابطال ازدواج داد، اما دادگاه تجدیدنظر دوباره این ازدواج را برقرار کرد. این نشان میدهد که این تناقضات در جامعه فرانسه کماکان ادامه دارد و حتا دستگاه قضایی فرانسه، که بنا به اعتباری کاملا لائیک است و با هنجارهای عرفی اداره میشود هم، از این تداخل میان امور شرعی، فرهنگی و مذهبی با امور مدنی مصون نیست.
در موارد دیگر، برای نمونه خواست استفاده دختران دانشآموز از روسری در مدارس به شکل قاطع رد شد. چطور در این مورد اصولا دادگاه اول چنین حکمی را صادر کرده بود؟
بعد از صدور رای دادگاه، در فرانسه جنجال زیادی برپا شد، برای این که افکار عمومی و حتا دولت نمیتوانستند بپذیرند که یک چنین امری، آن هم در یک موضوع حساسی که کاملا مسئله خصوصی یک دختر است موضوع قانون قرار گیرد. اما بههرحال در فرانسه مثل بقیه کشورهای اروپایی یا خیلی از کشورهای دیگر جهان، دستگاه قضایی کاملا مستقل از دولت است. ضمنا دادگاه فقط بر اساس نقض عهد حکم داده بود. یعنی دختر به پسر این تعهد را داده بود که باکره است و با هیچ کس قبلا رابطه نداشته و بعد از ازدواج معلوم شد که اینطور نبوده است. دادگاه بدوی، نه از زاویه شرعی یا نقض یک قانون شرعی، بلکه از زاویه فقط نقض عهد بود که به این مسئله چنین رأی داد. ولی چون محتوای این تصمیم کاملا تحریکآمیز و دخالت در امور خصوصی فرد بود و نقض سادهترین قوانین حقوقی فرانسه، این بود که سروصدای زیادی هم بهپا کرد و همین امر هم باعث شد در دادگاه تجدیدنظر، ازدواج دوباره قانونی اعلام شود. با وجود این که این دختر و پسر بههرحال میتوانند بر طبق قوانین فرانسه از یدیگر جدا شوند. یعنی این رأی فقط یک حالت نمادین دارد و هیچ تاثیری در تصمیم این دو نفر که دال بر جداشدن است، به نظر من نخواهد داشت، همانطور که خودشان نیز اعلام کردند.
آیا این ازدواج فقط مذهبی انجام گرفته بود؟ اصولا قوانین مذهبی تا چه حد میتوانند مقررات عمومی فرانسه را تحتالشعاع قرار دهند؟
این ازدواج هم مذهبی انجام شده بوده و هم این که از نظر قانونی ثبت ازدواج رسمی بوده است. اما همانطور که در سوال قبلی شما به آن اشاره کردید، این که چرا در موارد دیگر مثل حجاب در مدارس اینقدر جامعه فرانسه محکم ایستاده است، در واقع بحثی که در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی هم وجود دارد، این است که بالاخره باید با این پدیده چطور برخورد کرد. دو نظر اکنون در اروپا وجود دارد. یک برخوردی که بیشتر تحمل و مدارا را پیشنهاد میکند و سختگیریهای خیلی زیادی در مورد مهاجرین را قبول ندارد و معتقد است که آن ها در امور مربوط به خودشان باید آزاد باشند، از جمله در مورد حجاب یا حتا داشتن مدارس مذهبی. برخورد دوم برخورد فرانسوییست که در آن چنین فکر میشود که مهاجرین باید قوانین و مقررات کشورهای مهاجرپذیر را بپذیرند و به آن احترام بگذارند. به همین جهت باید در آنجایی که رفتارها و ارزشهای بومی، مذهبی یا فرهنگیشان با قوانین در تناقض قرار میگیرد، بپذیرند که آنها را کنار بگذارند. برای نمونه ختنه کردن زنان و مسئلهی حجاب.
مشکل این است که این مقررات در مورد همهی گروههای جامعهی فرانسه به یک شکل انجام نمیشود و این مورد اعتراض بوده است. یعنی برای نمونه یهودیها میتوانند از امکانات زیادی برخوردار باشند یا مدارس خودشان را داشته باشند یا امکان دارند که خیلی راحت مراسم مذهبی خودشان را انجام دهند. این محدودیت بیشتر برای مسلمانها وجود دارد، به جهت این که نفوذ نیروهای افراطی و بنیادگرا در مسلمانان زیاد است و ترس دولت این است که این نفوذ در جامعهی مسلمانان زیادتر هم بشود. همین باعث ایجاد نوعی حس تبعیض در جامعه شده و برخوردهای خشونتآمیزی میان جوانان مهاجر و پلیس و نیروهای دولتی را بوجود آورده است. اینها مسایلیست که همزیستی میان مهاجران و جوامع اروپائی از جمله فرانسه، را مشکل و پرتنش میکند. این یکی از مسایل بغرنج جامعهشناسانهی سالهای آینده است.
شما از یک انعطاف، از یک حد و مرز اسم بردید، مرزی که میتواند میان قوانین موجود در جامعهی مهاجرپذیر و عرف مهاجرینی که به این جامعه آمدهاند، قرار گیرد. این مرز در کجاست؟
به نظر من مرز میتواند برابری انسانها و حقوق بشر باشد. این مرز است. یعنی آنجایی که مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر نقض میشود، باید در مقابل این ارزشها یا قواعد و سنتهای بومی یا فرهنگی یک گروه مهاجر ایستاد. اما به نظر من در مواردی که این نقض صورت نمیگیرد، سختگیری بیمورد منجر به درگیریهای قومی و فرهنگی در آن کشور میشود و همینطور باعث ایجاد نگاه تبعیضآمیز در جامعه. در فرانسه ما عملا شاهد این بودیم. مثلا همه سختگیری ها در مورد حجاب در مدارس دولتی در مورد فقط چند صد دانشآموز دختر بود. ما در فرانسه بیش از دوازده میلیون دانشآموز داریم، حدود یک و نیم میلیون دانشآموز مهاجر داریم. کسانی که حجاب داشتند فقط چند صد نفر میشدند. همین عمل باعث شد که تمام مهاجرین، یعنی چند میلیون مهاجری که در فرانسه وجود دارند، حس کنند که در مورد آنان یک نوع تبعیض خاصی اعمال میشود.
به نظر میرسد که هنوز جامعه فرانسه موفق نشده است فضای مناسبی برای بخش بزرگی ازجوانان مهاجر بهوجود بیاورد؟
فرانسویها در طول دهها سال فکر میکردند که الگوی ادغام برای مهاجریناند. یعنی این که به مهاجرین فشار بیاید برای این که در جامعه میهمان حل بشوند و فکر هم میشد که این الگو در مقابل الگوهای آلمان، آمریکا یا انگلیس الگوی موفقتری است. در پانزده سال اخیر نشان داده شده که اصلا اینطورنیست و مشکلات بسیار زیادی با این جوانان و خانوادههای مهاجر وجود دارد که نه تنها میخواهند بخشی از فرهنگ و سنتهای خودشان را حفظ کنند ، بلکه در مقابل فشاری که از سوی جامعه بهآنان وارد میآید مقاومت میکنند و حتا نوعی بازگشت به سنت در آنها دیده میشود. یعنی نوعی بازگشت به دینداری افراطی در آنها دیده میشود که نوعی بازگشت هویتیست. آنها دچار نوعی سرگشتگی هویتیاند، میان آنچه در جامعه فرانسه وجود دارد و آنها نمیتوانند در آن حل بشوند، و آن هویتیکه با مهاجرتشان از دست دادهاند. و این سرگردانی هویتی آنها را به اینجا میکشاند که در یافتن نشانههای هویتیشان بیشتر به گذشته بازگردند ، به سنتها، به فرهنگ خودشان تا روی آوردن به جامعه فرانسه. خیلی از دختران مدارس بعد از این که مدرسه را تمام می کنند، به دانشگاه می روند و وارد زندگی میشوند، تازه شروع میکنند به استفاده از حجاب. چون این حجاب برایشان نوعی نشانهی هویتیست، هویتی که فرانسوی ها آن را قبول ندارند.
مصاحبهگر: شیرین جزایری
+ There are no comments
Add yours