ده سال پیش، همین روز، همین ساعت به وقت تهران، پدرم برای خرید از خانه بیرون رفت و هرگز برنگشت. هنگام بازگشت به خانه “یک پیکان سفید کنارش ترمز می کند. چهار مأمور در ماشین نشسته اند. مرد کنار راننده، شیشه را پایین می کشد و می گوید: “آقای مختاری؟” و با تأیید پدرم، حکم وزارت اطلاعات برای بازداشت او را نشانش می دهد و می گوید باید با آنها برود. یکی از مأمورین عقب ماشین پیاده می شود تا پدرم وسط بنشیند و بعد از او دوباره سوار می شود. ماشین راه می افتد. او را به محلی که از قبل برایشان مشخص شده می برند. همه پیاده می شوند و پدرم را هم پیاده می کنند. ناگهان چند نفری او را به زمین می اندازند و دست ها و پاهاش را می گیرند. یکی از مأمورین طنابی را که از قبل آماده کرده دور گردن پدرم می اندازد و می کشد.”*
حالا ده سال از آن روز گذشته است. اما انگار امروز هم دوباره می خواهد اتفاق بی افتد. نگران در اتاقم نشسته ام که تلفن زنگ می زند. مادرم از تهران است و صداش نگران که: “گفته اند باید از کلانتری مهرشهر برای برگزاری مراسم در قبرستان، اجازه بگیریم.”
در تهران از همان سال نخست به خانواده ها برای برگزاری مراسم در مکان های عمومی اجازه ندادند. به مراسم هفتم و چهلم محمد مختاری و محمد جعفر پوینده هم مأمورین لباس شخصی حمله کردند. یادم می آید وقتی همراه برادرم و همسرش از پله های اضطراری مسجد فرار می کردیم، حتی صدای تیر هوایی هم شنیده می شد. حمله کرده بودند و جوان و پیر را زده بودند. حالا هم بعد از گذشت ده سال از آن روزهای تلخ، مادرم باید به کلانتری مهرشهر کرج برود و برای برگزاری مراسم سالگرد قتل مردی که تمام عمرش به فرهنگ و ادبیات میهنش خدمت کرد و همگام یارانش برای آزادی اندیشه و بیان مبارزه کرد و سرانجام جانش را هم داد، اجازه بگیرد.
با پرستو فروهر تماس گرفتم که نظر او را هم بپرسم. امسال به او و برادرش آرش نیز برای برگزاری مراسم دهمین سال قتل مادر و پدرشان، داریوش و پروانۀ فروهر اجازه ندادند و دور تا دور کوچۀ منتهی به خانۀ فروهرها بستند. از خودم می پرسم آیا می خواهند دورتادور قبرستان را هم ببندند؟
باید تا فردا صبر کنیم. کانون نویسندگان ایران فردا را به عنوان روز مبارزه با سانسور اعلام کرده است. پس در روز مبارزه با سانسور، مادرم، مریم حسین زاده و صفا پوینده، خواهر زنده یاد محمد جعفر پوینده، همسر و خواهر نویسندگان آزاده ای که در تمام عمر فرهنگیشان با سانسور مبارزه کردند، باید به کلانتری بروند و بپرسند آیا اجازۀ برگزاری مراسم دهمین ساگرد قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده صادر شده یا خیر؟
صدای مادرم از پشت گوشی در گوشم می پیچد و دلم را گرم می کند: ” پانزده آذر به امام زاده طاهر خواهیم رفت.”
دوازده آذر هزار و سیصد و هضتاد و هفت / ساعت چهارونیم بعد از ظهر / www.sohrabmokhtari.com
+ There are no comments
Add yours