رادیو زمانه (محمدرضا اسکندری) : محمد رضا اسکندری، محقق امور اجتماعی در هلند، در زمینهی حقوق زنان با لیلا مروتی، مدرس دانشگاه تهران، گفتگو کرده است. او در این گفتگو، در وهلهی اول نظر خانم مروتی را در مورد سی سال حقوق بشر، حقوق زنان در ایران و رعایت آن پرسیده است.
اعلامیهی جهانی حقوق بشر با تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد بهوجود آمد. یعنی یک اجماع جهانی در مورد این اعلامیه وجود دارد و دولت ایران هم به این اعلامیه پیوسته است.
بعد از اعلامیهی جهانی حقوق بشر، چندین کنوانسیون مهم بینالمللی در سطح مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیدند. پنج تا از این کنوانسیونها و میثاقها را دولت جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته و آنها را امضا کرده است.
کنوانسیونهایی مانند «کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی»، «میثاق حقوق اجتماعی و فرهنگی»، «کنوانسیون حقوق کودک»، «کنوانسیون منع کشتار جمعی» و همچنین «کنوانسیون محو تبعیض نژادی»، از کنوانسیونهایی هستند که جمهوری اسلامی آنها را امضا کرده و در مقابل آنها تعهد و التزام دارد.
اما در کنار این پنج کنوانسیون، دو کنوانسیون مهم دیگری که میبایست امضا و در ایران اجرا شود، امضا نشده است؛ «کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان» و همچنین «کنوانسیون منع خشونت علیه زنان».
کنوانسیون منع تبعیض از زنان، در سال ۱۹۷۹ به امضا رسیده و لازمالاجرا شده است. این کنوانسیون تمام موارد مربوط به تبعیض نسبت به زنان را مورد بررسی قرار داده و آنها را به نوعی برای کشورهایی که آن را امضا کردهاند، لازمالاجرا دیده است.
این کنوانسیون وهمچنین کنوانسیون منع خشونت علیه زنان، در راستای اعلامیهی جهانی حقوق بشر میباشد.
دولت ایران که اعلامیهی جهانی حقوق بشر و همچنین پنج کنوانسیون دیگر در این زمینه را امضا کرده، یکی از مهمترین برنامههایش ایجاد برابری حقوق زن و مرد و محو هرگونه تبعیضی است که میان آنها میتواند وجود داشته باشد.
در اعلامیهی جهانی حقوق بشر مواد مهمی مانند مادهی دوم به آزادی انسان و بهرهمندی انسان از حقوق مندرج در منشور اشاره دارد.
مواد هفت و هشت این اعلامیه به حمایت از فرد در برابر تبعیض و حمایت قانونی از فرد دلالت دارد. همچنین مادهی شانزده حق آزادی در ازدواج، حق طلاق و مباحثی از این قبیل را مطرح میکند.
این اعلامیهی جهانی بر تمام این موارد در یک مبحث مهم، یعنی بحث برابری قانونی زنان و مردان و این که زنان نیز دقیقاً مانند مردان میتوانند از این قانون بهرهمند شوند، تاکید میکند. در کنوانسیونهای رفع تبعیض از زنان و منع خشونت علیه زنان هم دقیقا به این مواد استناد شده است.
مثلا، مادهی یک، دو و سهی کنوانسیون منع خشونت علیه زنان، تعاریفی از خشونتهایی که علیه زنان اعمال میشود را به دست میدهد و در مادهی چهارم، شیوهی جلوگیری از اعمال خشونت علیه آنان را مطرح میکند.
جلوگیری از خشونت علیه زنان، قاعدتا توسط دولتها باید صورت بگیرد. وقتی دولتی کنوانسیونی را امضا میکند، به این معنا است که التزام داده است مواد مندرج در آن کنوانسیون را رعایت کند و باعث شود به نوعی ضمانت اجرایی برای این کنوانسیونها ایجاد شود.
هرچند دولت ایران، کنوانسیون منع تبعیض و منع خشونت را امضا نکرده، اما با توجه به پنج میثاقی که امضا کرده، ملتزم است این کنوانسیونها را حداقل به صورت غیرمستقیم هم که شده رعایت کند.
در قانون اساسی ایران هم این موارد درج شده و قابل اجرا هستند. مثلا اصلهای نوزدهم و بیستم قانون اساسی، دقیقا از حقوق برابر انسانها حمایت میکند. از این که انسانها فارغ از زن یا مرد بودن آنها، باید با هم برابر باشند.
همین اصل مهم قانون اساسی به نوعی با اعلامیهی جهان حقوق بشر و کنوانسیونهای منع تبعیض، مطابقت دارد. ولی درعمل، در موادی از قانون مدنی ایران، این برابری فراهم نشده است. موادی از قانون مدنی ایران، به نوعی با روح اعلامیهی جهانی حقوق بشر مغایر هستند و حتا با خود قانون اساسی ایران هماهنگی ندارند.
به عنوان نمونه، وقتی در قانون مدنی ایران، بحث ازدواج را مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم که ازدواج، برخلاف اعلامیهی جهانی حقوق بشر و کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان، باید بر اساس رضایت پدر صورت بگیرد.
یا در اموری مانند طلاق که در اختیار مردان است و این هم یکی از موارد تبعیض در خود قانون است.
قانون در اصل قبول کرده که برابری وجود داشته باشد، اما در قسمتهای دیگر، همین اصل برابری نقض شده و مثلا طلاق در اختیار مردان قرار گرفته است.
یا در بحث ولی بودن پدر؛ در این بحث، اگر فرزندی توسط پدر به قتل برسد، چون پدر ولی است، قصاص نمیشود.
اما اگر مادر مرتکب قتل فرزند شود، این قانون در مورد او مصداق پیدا نمیکند. یا در مورد دیهی زن که در قانون اساسی ایران، دیهی زن، برابر با دیهی مرد نیست.
همچنین در مورد ازدواج که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، در قانون اساسی ایران جایز نیست و از سوی دیگر، ازدواج زن مسلمان ایرانی با مرد مسلمان غیر ایرانی، مباحثی مانند مشکلات مربوط به تابعیت را ایجاد میکند.
در اعلامیهی جهانی حقوق بشر، با توجه به رویکرد برابری جویانهای که خود اعلامیه نسبت به بشر دارد، این تبعیض وجود ندارد و انسانها را آزاد گذاشته که در هر شرایطی و بر اساس رضایت و خواست شخصی خودشان، فارغ از محدودیتهای قانونی که برایشان در نظر گرفته شده، بتوانند ازدواج کنند. محدودیتهایی که به نابرابری و تبعیض برمیگردد، در اعلامیهی جهانی حقوق بشر وجود ندارد.
همراه با دو کنوانسیونی که نام بردم، یک پروتکل اختیاری هم برای حذف کلیهی اشکال تبعیض علیه زنان در نظر گرفته شده است.
این پروتکل اختیاری از سال ۱۹۹۱ به بعد میتواند اجرا شود. اما ایران به این پروتکل اختیاری هم نپیوسته است.
ایران به کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان، منع خشونت علیه زنان نپیوسته و حتا «حق اختیاری» یا «حق شرط» را هم قبول نکرده.
بر اساس «حق شرط»، دولتها میتوانند به دوکنوانسیون فوق بپیوندند و مواردی از آنها را که تشخیص میدهند با قوانین حقوقی داخلی آنان مغایرت دارد، اجرا نکنند.
اما ایران حتا بر اساس حق شرط هم دوکنوانسیون فوق را قبول نکرده است. در مقابل، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از یک سری کنوانسیونها و کمیسیونهای، میتوان گفت، تقریبا آموزشی، مانند کمیسیون آموزشی «سیدا» بهره گرفته که این کمیسیونها در جهت آموزش افراد و دولتهایی که مباحثی مربوط به برابری حقوق در میان آنان وجود دارد، اقدام کند، آنها را راهنمایی و حتا با آنها همکاری و همآهنگی کند.
یک مسالهی مهم این است که در خود کنوانسیون رفع خشونت علیه زنان، اشاره شده که بیشترین خشونت در مناطق محروم اعمال میشود. به دلایل مختلفی که ناشی از آموزش ناکافی مردم، کمبود حمایتهای دولتی، فقر اقتصادی و رسوم حاکم بر آن جامعه است.
در نهادهایی مانند «سیدا» سعی میکنند، با در نظر گرفتن شرایط، به آموزشهای ناکافی و مشکلات موجود در آن جوامع خاتمه دهند و با دولتها همکاری کنند.
علت نپیوستن ایران به این دو کنوانسیون چه بوده است؟
دولت جمهوری اسلامی بیشتر به مباحث فقهی که در ایران وجود دارد، استناد میکند. در ایران تصویب و اجرای قانون، نیاز به تصویب شورای نگهبان دارد که شش نفر از اعضای این شورا را فقها تشکیل میدهند.
وظیفهی اصلی فقهای شورای نگهبان این است که قوانینی را که باید تصویب شود، مورد بررسی قرار بدهند و ببینند آیا با مبانی اسلام و مبانی فقهی سازگاری دارد یا نه.
البته در مورد این کنوانسیونها، یک اجماع کلی، حتا در میان فقها، در ایران وجود ندارد. اما از لحاظ عملی، مسالهی مهم این است که ایران چون اعلامیهی جهانی حقوق بشر را قبول کرده و آن پنج کنوانسیون را امضا کرده است، در هر حال متعهد و متلزم به اجرای مفاد درونی کنوانسیونهای منع تبعیض و منع خشونت علیه زنان است.
یکی از دلایل مهم عدم پذیرش این کنوانسیونها، برمیگردد به وضعیت فقهی که در قانون اساسی و قوانین مدنی ایران وجود دارد و این که آنها را از دیدگاه فقهی قبول نکردند.
اعلامیهی جهانی حقوق بشر، به صورت رسمی و خیلی روشن اعلام کرده که این اعلامیه به هیچ عنوان نباید رنگ مذهبی یا سیاسی بگیرد و تمام کشورهایی که آن را امضا کردهاند، بدون نگاه مذهبی و سیاسی، باید اصل آن را قبول کنند. جمهوری اسلامی این مساله را چگونه به جامعهی جهانی توضیح میدهد؟
این مساله برمیگردد به عدم تطابق قوانین یک کشور با قوانین بینالمللی. در خیلی از کشورهای دنیا، قوانین داخلی آن کشور، با قوانین بینالمللی مغایرت دارد.
اما در دنیای معاصر ما، حقوق بینالملل، حقوق همهگیر است. بهخصوص حقوق بشر که به منزلهی قانون اساسی سیستم بینالملل است و بر قوانین داخلی کشورها ارجحیت و غلبه دارد.
در ایران قانون داخلی با قانون بینالمللی هماهنگی ندارد و مهمتر از آن، اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مشخص کرده و گفته است که به هیچ عنوان نباید این اعلامیه تحت محدودیتهای فرهنگی، نژادی، قومی، مذهبی و… قرار بگیرد.
ولی یک مسالهی مهمتر دیگر این است که هنوز مکانیزمهای اجبارآمیز بینالمللی در سیستم حقوق بینالملل نسبت به رویکرد داخلی کشورها، نه تنها در مورد ایران، وجود ندارد.
این یکی از نواقص حقوق بینالملل است که نتوانسته مکانیزم اجبارآمیز را برای دولتها در صحنهی صلاحیت داخلی حقوقیشان در نظر بگیرد.
+ There are no comments
Add yours