«برای اینکه صاحبان امتیاز،حقوق محرومان از امتیاز را به آنها برگردانند هیچ محرکی نیرومند تر از این نیست که خود محرومان بر حقوق خود اصرار ورزند و بکوشند امتیازاتی را که حقشان است فرا چنگ آورند؛ از همین روست که هر استدلالی علیه حقوق ویژه ی مردان، مادام که زنان مهر سکوت بر لب زده باشند، در میان مردم چندان رواج نخواهد یافت، زیرا همه با خود می گویند زنان خودشان از این وضعیت شکوه ای ندارند. سکوت زنان بی تردید به مردان امکان می دهد که از امتیازهای ناعادلانه مدت بیشتری بهره مند شوند، اما از نا عادلانه بودن آن امتیازها ذره ای نمی کاهد»
انقیاد زنان- جان استوارت میل
هشتم مارس هر سال یاد آور مبارزات حق طلبانه ی زنان است. جنبش جهانی زنان جهت دستیابی به حقوق برابر امسال صد ساله می شود. پیشرفتهای زنان در این ماراتن یکصد ساله ستودنی و غیر قابل انکار است، چهره ی امروز جامعه ی زنان به عنوان نیمی از پیکره ی جامعه ی بشری با صد سال پیش قابل مقایسه نیست،تمام آنچه جنبش برابری طلبی زنان در تمام طول قرن گذشته به دست آورده است حاصل مبارزاتی درازمدت، سخت و مستمر بوده که هر بخش آن فصلی درخشان از مبارزات جامعه ی بشری برای نیل به زندگی در خور شان انسانی محسوب می شود.
نقل است زمانی که جان استوارت میل فیلسوف بزرگ قرن نوزده درگیر مبارزات انتخاباتی برای راهیابی به پارلمان بود مردی به طعنه از او پرسید که «راست است که می گویند شما معتقد به برابری زن و مرد و طرفدار اعطای حق رای به زنان هستید؟» استوارت میل پاسخ داد «آری من معتقد به برابری زن و مرد و طرفدار اعطای حق رای به زنان هستم» پاسخ «میل» با خنده ی شدید حضار مواجه شد. حالا بیش از صد سال از آن زمان گذشته است. امروز نه تنها آنچه فیلسوفی نظیر میل قریب صد و پنجاه سال پیش گفته بود برای بخش زیادی از مردم دنیا جزء بدیهیات محسوب می شود بلکه احتمالا اگر افرادی از جنس آن «مرد سئوال کننده» بخواهند این بدیهیات را زیر سئوال ببرند نه تنها با استهزای جامعه ی بین الملل که حتی با خشم و طرد بخش قابل توجهی از جامعه ی بشری مواجه می شوند، این واژگونه شدن اوضاع به نفع پارادایم برابری زن و مرد آسان به دست نیامد، زنان در این راه مبارزات گسترده ای را سازمان دهی کردند و البته هزینه های گزافی هم پرداختند.در واقع همه چیز از لحظه ای شروع شد که زنان «مهر سکوت» از لبهای خود برداشتند.
زنان ایرانی نیز همانگونه که بارها گفته و نوشته شده از مشروطه بدین سو تلاشهای کم وبیش سازمان یافته ای را برای دست یابی به حقوق برابر سامان دادند که اکنون نه مجال بازخوانی آنهاست و نه این نوشتار کوتاه تاب انجام چنین وظیفه ای را دارد.
آنچه مدنظر من در این نوشته ی کوتاه است، نگاهیست به تجربه ی کمپین یک میلیون امضا و درسهایی که از آن می توان آموخت. تجربه ی کمپین یک میلیون امضا را از زوایای مختلف می توان مورد توجه و ارزیابی قرارداد، از جهت حقوقی باید بر این نکته تاکید کرد که به نظر قاطبه ی حقوقدانان کمپین حرکتی کاملا قانونی است، قوانین مصوب مجلس همه قابل تغییرند، نا گفته پیداست که تعداد دفعات تغییر قوانین مختلف طی سه دهه ی اخیر بی شمار بوده است. حال چگونه می توان تلاش مسالمت آمیز بخشی از جامعه برای تغییر برخی از قوانین مصوب مجلس را جرم دانست؟ اگر به عنوان مثال« اتحادیه ی چای کاران» کشور در نامه ای خطاب به مجلس خواهان منع واردات چای خارجی شود فردا قوه ی قضاییه اعضای این اتحادیه را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت و محاکمه می کند؟ از این گذشته اگر تلاش برای تغییر قوانین جرم است پس دولت و قوه ی قضائیه و کلیه ی نمایندگانی که با ارائه ی طرحها و لوایح در راه اصلاح قوانین می کوشند مجرم هستند ! طبیعتا هیچ عقل سلیمی حکم به صحت این گزاره نمی دهد. پس مبنای حقوقی برخورد با زنانی که با جمع آوری امضا از مردم کوچه و بازار در واقع از نمایندگان مجلس می خواهند که قوانین تبعیض آمیز را تغییر دهند چیست؟ تا کنون هزاران نفر با امضای کمپین بر خواستهای فعالین حقوق زنان صحه گذاشته اند آیا همه ی آنها مجرم هستند؟ ریشه ی این برخوردها را ا باید در جاهای دیگر جستجو کرد، یعنی اولا در تفکرات مردسالار حاکم بر ساختارمتصلب اجتماعی و سیاسی ایران و ثانیا در پارانویای امنیتی برخی نهادها که هر حرکت اجتماعی را خیزشی برای براندازی تفسیر و تحلیل می کنند .
به غیر از سنتی ها و بنیادگرایان دسته ای دیگر از مخالفین کمپین یک میلیون امضا همان افراد پر مدعا و بی عملی هستند که جز پای گود نشستن و به دیگران غر زدن هنری ندارند، همانهاکه خود را شاقول «ترقی» و هر آنچه بیرون از خودشان است را نماد «تحجر» می دانند. اغلب این افراد در محیط مجازی و در حالیکه فرسنگها از واقعیات جامع و اقتضائات پراتیک اجتماعی فاصله دارند سوار بر اسب چوبین خود به مثابه بخشی از لشکر دون کیشوتهای ریز و درشت ایرانی به جنگ آسیابهای بادی می روند، اینان اگر چه کوچکترین اثری در فضای جامعه ندارند اما حملات غیر منصفانه و گاه توهین آمیزشان به فعالین کمپینی دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد و گاه آب را گل الود می کند.
نوع فعالیت کمپین یک میلیون امضا البته چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی مثل هر املای نوشته شده ی دیگری خالی از غلط و اشتباه نیست، اما نقد همدلانه ی این حرکت اجتماعی کجا و حملاتی که جز بغض و کینه ی شخصی مبنای دیگری ندارد کجا. روشنفکران و فعالین سیاسی – مدنی بایستی با نقدها و انتقال نظراتشان به فعالین کمپینی آنها را در پیمودن راه سختی که در پیش گرفته اند یاری رسانند، فعالین جنبش زنان نیز حال که پای در میدان عمل نهاده اند طبیعتا باید هم تاب نقد داشته باشند و نقد پذیر باشند.
با این حال کمپین به عنوان یک تجربه ی یک سال و نیمه حاوی تجربیات مثبتی است که به نظر من دیگر جنبشهای اجتماعی و حتی احزاب و گروههای سیاسی می توانند از آن بهره مند شوند؛ شاید مهمترین ویژگی مثبت کمپین شفافیت خواستهای آن باشد. در واقع فعالین جنبش زنان پشت مفاهیم مبهم و کش داری که هر تفسیری از آنها ممکن است پنهان نشده اند.فعالین کمپین یک پلاتفرم مشخص و تعریف شده دارند که صراحتا آن را اعلام کرده اند: جمع آوری امضا از یک میلیون شهروند ایرانی جهت اعتراض به قوانین تبعیض آمیز و بیان خواست تغییر این قوانین ( حتی لیست این قوانین نیز مشخص و احصا شده). از این جهت حرکت کمپین در نوع خود منحصر به فرد است. وقتی خواستهای یک حرکت اجتماعی یا سیاسی مشخص و تعریف شده باشد هر کسی از ظن خود نمی تواند یار آن شود و با قلب مفاهیم آن حرکت را به انحراف بکشاند.( این دقیقا همان بلایی بود که بر سر جنبش اصلاحات طی سالهای پس از دوم خرداد آمد، آنجا که از مفاهیم نامشخصی نظیر مردمسالاری دینی به جای دموکراسی و مدینه النبی به جای جامعه ی مدنی استفاده شد)
نکته ی مثبت دیگر در مورد کمپین واقع بینی در تعیین خواستها و پرهیز از رادیکالیسم تخیلی است .فعالین جنبش زنان همچنین تا کنون ایستادگی و مقاومت قابل ستایشی در برابر فشارها از خود نشان داده اند، آنچه اما در فرایند این ایستادگی قابل توجه و آموزنده است همبستگی فعالین کمپین است به این معنا که مثلا برای این فعالین فرقی نمی کند که فرد بازداشت شده عضو معروف و شناخته شده ی کمپین بوده یا عضو گم نام و ناشناخته ، از اعضای کمتر شناخته شده همان حمایتی انجام می شود که از اعضای شناخته شده، در واقع فعالین کمپین در دفاع از اعضای تحت فشار یا بازداشت شده شان هیچ تبعیضی قائل نمی شوند در حالیکه بسیاری از احزاب سیاسی در این مورد عملکردی ضعیف و غیر اخلاقی دارند.
روش «چهره به چهره» نیز- به عنوان یکی از ابتکارات جالب توجه کمپین- در تعمیق گفتمان برابری طلبی بسیار موثر بود، به طور کلی فعالین کمپین به رغم تمامی فشارها و سختیهایی که متحمل شدند توانستند «مسئله ی زنان» را در سطحی گسترده وارد حوزه ی گفتار سیاسی کنند. اکنون حقوق زنان اگر نه به اندازه ی کافی ولی لا اقل بیش از پیش به مسئله ی جامعه تبدیل شده، چنانکه اکنون یکی از چالشهای پیش روی حاکمیت و فقه سنتی پاسخگویی به خواستهای زنان است. اقدامات قابل تقدیر برخی مراجع عظام در مورد صدور فتاوای پشتیبان حقوق برابر زن و مرد نیز در واقع انعکاسی است از همین تعمیق گفتمان برابری طلبی که تلاشهای کمپین یک میلیون امضا در آن سهم به سزایی داشته است. به دلیل همین ویژگیهای منحصر به فرد است که توجه جامعه ی مدنی جهانی به سوی جنبش زنان جلب شده ، در واقع اهدای جوایز معتبر بین المللی به فعالین کمپین نظیر خانم اردلان نشانه ای روشن از همبستگی جامعه ی مدنی جهانی و ملتهای آزاد دنیا با خواستهای جنبش زنان ایران است.
به هر روی حقوق برابر زن و مرد و نفی هر گونه تبعیض جنسیتی سنگ بنای حقوق بشر است وتایید هر نوع نابرابری حقوقی نفی اساس حقوق بشر محسوب می شود. از این رو همه ی آنها که مدعی دفاع از حقوق بشر هستند اخلاقا به پشتیبانی از خواستهای برابری طلبانه ی زنان ایرانی موظفند.
کمپین یک میلیون امضا البته با توجه به فشارهای فزاینده ی حاکمیت بر همه ی جنبشهای اجتماعی روزهای سختی را پشت سر گذارده و احتمالا روزهای سخت تری را پیش رو دارد. به عقیده ی من در حال حاضر مهم ترین چالش کمپین نحوه ی مواجهه با این فشارها و یافتن راههایی برای ادامه ی فعالیت در سطح جامعه است. این چیزیست که فعالین کمپین باید به طور جدی به آن بیاندیشند و دیگر فعالین مدنی نیز البته در این راه باید یاری رسان جنبش زنان باشند. فعالین کمپین نشان دادند که در شرایطی که راه اصلاحات از بالا بسته است می توان اصلاحات را از طریق تعمیق گفتمانهای دموکراتیک و حقوق بشری در سطح جامعه ی مدنی پیگیری کرد. این مهم نیست که آیا کمپین با توجه به این همه فشار می تواند یک میلیون امضا جمع کند یا نه و حتی این مهم نیست که آیا پس از جمع آوری یک میلیون امضا گوش شنوایی برای تغییر قوانین وجود خواهد داشت یا نه، آنچه در فعالیت کمپین بیش از هر چیزی اهمیت دارد همین تبدیل بحث حقوق زنان به مسئله ای غیر قابل چشم پوشی برای«همه» است، این روند باید ادامه یابد چرا که این «مسئله سازی» دیر یا زود تاثیر خود را حتی بر سنتی ترین قشرهای جامعه ی ایران باقی خواهد گذاشت. جنبش زنان ایران اکنون نه تنها الگویی برای سایر جنبشهای اجتماعی که منبعی الهام بخش برای جنبشهای برابری طلبانه ی زنان در سراسر خاورمیانه است.
+ There are no comments
Add yours