به نظر شما هدف از اعمال سهمیه بندی جنستی در دانشگاه ها چیست؟
سهمیه بندی جنسیتی (که در واقع بیان تبعیض جنسیتی است) بخشی از برنامه گرایش های سیاسی راست گرایی افراطی است، گرایش هایی که هیچ اعتقادی به برابری شهروندی و لزوم رعایت حقوق دموکراتیک مردم ندارند. هدف از این طرح واپس گرایانه محدود کردن هر چه بیشتر فعالیت های اجتماعی زنان و جلوگیری از بروز توانایی های آنان در جامعه است ، زیرا استقلال مادی زنان موجب استقلال شخصیتی آنان می شود و دیگر آن ها به مردان محتاج و متکی نخواهد بود. در عین حال با توجه به تاریخ چند دهه اخیر خودمان به خوبی روشن می شود که حضور زنان در دنیای کار و عهده دار شدن نقش های بزرگ از سوی آنان در سطوح مختلف تولید و تعاون اجتماعی منجر به دموکراتیزه شدن فضای زندگی و مناسبات اجتماعی می شود. با آزادی نیمی از جامعه این کل جامعه است که از حقوق خود بیشتر آگاهی می یابد و آماده مبارزه برای دفاع از آن خواهد شد. این همه آشکارا مخالف برنامه سیاسی و اجتماعی راست گرایان افراطی است.
سهمیه بندی جنسیتی چه تبعاتی برای جامعه خواهد داشت؟
سهمیه بندی یا تبعیض جنسیتی نقض حقوق شهروندی است و فسخ برابری اجتماعی (به معنای ایجاد امکانات برابر برای تمام افراد یک جامعه که وظیفه دولت است، دولتی که متعهد به اجرای بیانیه جهانی حقوق بشر است). بهتر است نظام سیاسی و حکومتی در جامعه ای که امکان مساوی بهره مندی از آموزش عالی میان افراد از بین برود و کسانی به نام جنسیت، یا نژاد، یا دین یا اعتقادات خود از حق مسلم انسانی خویش بی¬بهره بمانند، دیگر سخنی از آزادی و برابری به میان نیاوردند، و در مورد دموکراسی که هیچ، حتی در مورد «مردم سالاری دینی» هم ادعایی نداشته باشند.
من از شما می پرسم که آپارتاید به چه معناست؟ جز پذیرش اختلاف های اجتماعی و حقوقی مردم به دلیل تفاوت های جسمانی؟ چگونه کسانی که مدعی اند که با نژاد پرستی مخالف اند، با دلایلی که در بنیان خود به دلایل نژاد پرستان نزدیک است، یعنی به خاطر تفاوت های جسمانی قائل به نابرابری امکانات (از جمله امکانات آموزشی) برای زنان می شوند؟ جامعه ای که به این حق کشی رضایت بدهد شایسته عنوان جامعه ای آزاد نیست.
در بین دانشجویان، حتی دختران دانشجو و اساتید زن هستند کسانی که از سهمیه بندی جنسی دفاع می کنند (با دلایلی از قبیل: انجام بعضی از کارها برای زنان سخت است (مانند جراحی قلب) و یا این که زنان بعد از ازدواج بچه دار می شوند و در نتیجه نیروی کار تمام وقت نیستند، پس …) نظرتان در این زمینه چیست؟
هر کسی که در آستانه ورود به دانشگاه و نهادهای آموزش عالی باشد، چندان بالغ، آگاه و مختار هست که رشته اش را با توجه به امکانات (مادی، جسمانی، مالی و …) خودش برگزیند. لازم نیست نیرویی پنهان پشت سپر «شعور جمعی» برای او تصمیم بگیرد. و هر زن جوانی خود می داند که با زندگی و آینده اش چه باید بکند.
آیا مردی که دارای نقص عضو جسمانی است و فرض می شود که توانایی انجام برخی کارهای دشوار را ندارد، حق شرکت در آزمون سراسری یا انتخاب رشته های پزشکی را که شما مثال آوردید، نباید داشته باشد؟ آیا دیگران باید به نام جامعه تصمیم بگیرند که هر کس چه رشته ای را انتخاب کند؟ آیا ما در اسپارت زندگی می کنیم؟ آزادی گزینش، انتخاب راه و روش زندگی، رشته تحصیلی مورد علاقه، شغل و حرفه مورد علاقه ابتدایی ترین حق هر انسان است. کسانی که امروز تصمیم می گیرند که یک دختر جوان چه رشته ای را برگزیند، یا حق او را در این زمینه محدود می کنند، در آرزوی آن هستند که روزی بتوانند برای کل زندگی او (از گزینش همسر، انتخاب راه آینده و حتی خواندن مطالب و دیدن فیلم ها و …) همه برای او تصمیم بگیرند. آنان زن را «ضعیفه ای» یا «کمینه ای» محسوب می کنند که باید بر او حکم رانده شود.
بله من هم «دلایل» دفاع از تبعیض جنسیتی را شنیده ام، اما همواره پاسخ داده ام که هیچ استدلالی نمی تواند موجب سلب حق قانونی یک انسان شود. نظام سیاسی وظیفه دارد که آموزش رایگان را گسترش دهد و برای تمامی افراد جامعه بدون استثناء امکان آموزش عالی را فراهم آورد، نباید تابع «استدلال هایی» شود که با سفسطه و به شکل مغرضانه مروج ایدئولوژی ارتجاعی نابرابری و در نهایت استبداد می شوند.
به کسانی که می گویند چرا باید جامعه خرج تحصیل زنانی را بدهد که سر انجام پس از ازدواج به کار در خانه می پردازند، پاسخ می دهم: شکل زندگی اجتماعی را عوض کنید، جامعه ای بسازید که در آن زنان و مردان به کار تولیدی و آفریننده متکی به آموزش پیشینی خود بپردازند. نه این که به دلیل ناتوانی در ایجاد جامعه ای آزاد و مناسباتی انسانی، باز مانده حقوق زنان را از آنان سلب کنید.
+ There are no comments
Add yours