وبلاگ شخصی یاسر عزیزیز: قدرت در ذات خود مفهوم و واقعیتی است نزدیک به خشونت. در حقیقت، قدرت به واسطه ی قهری که در خود دارد خشن و سرکوبگر است. اما هم این که قدرت به دست تدبیر سیاسی – اجتماعی یا تحدید ایدئولوژیِ فربهی مهار شود، شکلی دیگر پیدا می کند. این شکل دیگر را در ادبیات سیاسی اقتدار(Authority) می دانند.
بر این اساس قدرت مهار شده تبدیل به اقتدار می شود و از همین جا شایستگی نفوذ و تاثیر را پیدا می کند. اقتدار در حوزه ی سیاسی مشخصن به دولت تحویل می شود، چرا که دولت به ابزارهای تدبیر و تحدید مجهز است و لزومن شکلی مهار شده از قدرت را برای ایجاد ثبات در بازه ی سرزمینی خود جستجو می کند. در غیر حوزه ی دولت، عمومن قدرت همان قدرت خشن باقی می ماند و حتا ندرتن نیز به اقتدار منجر نمی شود. از همین روست اگر گروه های مافیایی و تروریستی حتا در شرایط برخورداری از قدرت، واجد نفوذ عام نیستند و لاجرم به اقتضای حیثیت ِ قدرت، معادل خشونت را از خود پدیدار می کنند.
دولت ها مادام که به واسطه ی کیفیت ایدئولوژیک یا حسن تدبیر خود، توسل به قدرت در ذات ِ قدرت و ماهیت آن را در برنامه نمی گنجانند، بل که قدرت را تدبیر می کنند، از اقتداری بهره مند می شوند که تمکین را در پی دارد. بنا بر این به واسطه ی اقتدار دولت است که گروه های کوچک معارض و مخالف، در چنان شرایطی فرصت و امکان بروز عینی، به ویژه در عرصه ی تجلی سلبی از دولت را نمی یابند.
انباشت نارضایتی های ناشی از شکاف های گونه گون اجتماعی همواره در صدد دریدن پرده ی اقتدار از دولت خواهند بود تا حیثیت ایدئولوژیک یا مراکز ثقل مشروعیت بخشی ِ دولتی را بی اعتبار ساخته، نفوذ اجتماعی دولت را دود کرده و عرصه را برای تجلی خود فراهم آورند.
جنبش اخیر مردم ایران از اتفاق یکی از نمودهای همین صورت سازی نظری بوده است. در حقیقت تا قبل از انتخابات اخیر ِ ریاست جمهوری، نارضایتی های گسترده و کثیر، به واسطه ی اقتدار دولتی که از سویی ناشی از برساخته ی ایدئولوژیک و از دیگر سوی برآمده از تدبیرهای مختلف سیاسی، اقتصادی و به ویژه فرهنگی(خاصه سرکوب فرهنگی) بود، امکان تجلی عریان، مشخص و ملموس را نمی یافت. در نتیجه ی انتخابات و عواقب آن اما به واسطه ی تردیدهای جدی بخش گسترده ای از باورمندان به ایدئولوژی تاریخی ِ دولتی نسبت به سلامت رفتاری دولت و قیل و قال های متضاد ِ انساب ایدئولوژیک ساختار از طرفی پرده ایدئولوژی مستقر دریده شد و از سویی رشته تدبیر گسسته، تا اقتدار مضمحل شده جای خود را به قدرت عریان داده باشد. قدرت عریان همچنان که بیان شد، قرابت و این همانی با خشونت و بالمآل سرکوب و وحشت دارد. هم از این روست که همه ی ادوات تحقق نتایج قدرت عریان به کار گرفته می شود؛ ابزارهایی چون تهدید، قهر فیزیکی، زندان، شکنجه، انسداد اطلاعاتی – خبری و قتل و ترور.
در چنین شرایطی است که دولت تبدیل به یک گروه تروریستی شبیه القاعده می شود و در بهترین شکل خود مافیایی در شکل رسمی تر آن.
این ها اما رویکردهای طرفی از دوگانه ی اراده – تمکین است که از حیث اقتدار متمکن بود. طرف دیگر این دوگانه، یعنی مردمی که از اقتدار تمکین می کردند اینک دو راه بیشتر در پیش ندارند؛
1- ترس
2- غلبه بر ترس
در واقع، مهمترین راه پیروزی بر خشونتی که صورت های نمادین و عینی آن یک جا به کار گرفته شده است، غلبه بر ترس و طرد و نفی آن از ذهن و جان مردم است. این مهم را در بازی رسانه های دولتی به خوبی می توان دریافت. در حالی که خیابان های کلان شهرها عرصه ی خشونت های خونبار دولتی بوده است، سران نظامی و انتظامی همچنان به تهدید و ارعاب در رسانه های دولتی متوسل می شوند، چه آن ها نیز به خوبی واقفند، عدم ترس مردم قدرت هار را نیز از خشونت بی حاصلش ملال زده می کند. در حقیقت تکمله سرکوب و خشونت دولتی ترس و وانهادگی در مردم است. این سخن به هیچ وجه درک اقتضائات و ضرورت احتیاط های لازم برای محفوظ بودن از صدمات ناشی از خشونت را نفی نمی کند. بل که اتخاذ صورت های تقابل مختلف که نماینده ی غلبه بر ترس باشد را نیز در بر می گیرد. از همین روی است که ریختن ترس از زندان، تقریبن این شکل از سرکوب را بلا اثر کرده است و شعار سازی از خون های تاکنون ِ جنبش، فرضیه خشونت عینی را مسلول بی اثری نموده است تا تهدیدها متوجه گستردگی خشونت و سرکوب عریان شود.
بر این اساس است که می توان گفت: رفتار غیر عادی(چه عادتن مقابل خشونت ترس قرار می گیرد) در برابر عادت بالذات خشونت ِ دولتی، قدرت سرکوبگر را می شکند و در خود فرو می برد.
بنابراین مهمترین امکان عمومی برای غلبه بر خشونت ِ وعده داده شده ی دولتی بعدی و در برابر شقوق مختلف آن همچنان غلبه بر ترس و ایفای اراده ی تغییر مکان یافته است.
+ There are no comments
Add yours