جنبش سبز در مرحله تثبیت / گفتگو با سعید مدنی

30 اردیبهشت 1389

ندای سبز آزادی (مسعود پیوسته): سال گذشته همین موقع ( یک ماه مانده به انتخابات 22 خرداد ) روزنامه اعتماد مصاحبه‌ای با شما در مورد وضعیت اصلاح طلبان منتشر کرد که در آن سئوال کرده بودم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، آرایش اصلاح طلبان چگونه است ؟ پاسخ شما این بود که مجموعا آنچه از افکار عمومی استنباط می شود این است که وضعیت به نفع اصلاح طلبان است و همین جمله شما تیتر مصاحبه روزنامه اعتماد شد .

در این گفت و گو، غرض، مرور دوباره آنچه از روز انتخابات تا حوادث پس از آن گذشت نیست، گو آنکه یکی دو ماه پس از انتخابات ، باز هم با شما نکته تاکیدی تان این بود که جریان جنبش اجتماعی مردم ایران ، مثل ” زیردریایی ” است ، گاهی زیر آب است گاهی روی آب ،تصور غلطی است اگر ادعا شود چون زیر آب رفته ، وجود ندارد یا از بین رفته است.حالا می خواهم پرسشم را از همین جا شروع کنم.

سعید مدنی ، فعال ملی مذهبی که در عین حال پژوهشگر در زمینه مسایل اجتماعی هم هست در همین فاصله تقریبا یک ماه مانده به سالروز واقعه 22 خرداد و البته در پی آن 25 خرداد ، جنبش اجتماعی مردم ایران را حالا چطور می بیند ؟ آیا به تعبیر شما این ” زیردریایی ” این روزها روی آب است یا زیر آب ؟

سعید مدنی : با آن سوابقی که گفتید پیوند خوبی بین شرایط امروز و دیروز برقرار کردید . همان طور که قبلا گفتم اتفاقاتی که در ایران رخ داد و پدیده ای که با آن مواجه بودیم ، پدیده ای که در میادین و خیابان ها و در سطح شهرهای بزرگ دیدیم ، را میتوان جنبش اجتماعی جدید نامید . هنوزهم براین باورم که در یک سال گذشته این جنبش با همه دشواری هایی که با آن مواجه بود به حیاتش ادامه داد وبه دلیل ویژگی های درونی که داشت توانست به رغم همه فشارها و تهدیدها به بقای خود ادامه دهد .

جنبش های اجتماعی به طور کلی سه مرحله را پشت سر می گذارند. مرحله اول ، مرحله اعتراض است به این معنا که مجموعه ای از افراد حول یک محور اعتراضی به مشترکاتی می رسند و در پی آن کنش اعتراضی دارند که نمودها و بروز علنی آن را در کف خیابان ها دیدیم . جنبش اجتماعی مردم ایران این مرحله را پشت سر گذاشته . ویژگی این مرحله ، عمدتا رویکرد سلبی آن است یعنی تاکید دارد بر نقد و نفی وضع موجود که نمونه اش را سال گذشته در اعتراض به نتایج انتخابات دیدیم که این حضور اعتراضی مردم در خیابان ها در مرحله اول ، با شعار ” رای من کو؟ ” جلوه کرد و این شعار در واقع شعار محوری این مرحله بود .

در مرحله دوم ، جنبش وارد سازمان شبکه ای می شود وبا ماهیت پررنگ تر جلوه می کند . لذا فارغ از پیوند های موقت و ناپایدارحاصل از تجمعات موردی قبل از آن به مناسبت های مختلف ، فعالان و بدنه جنبش پیوندهایی باثبات تر و عمیق تر در مقایسه با مرحله جنبش اعتراضی برقرار می کنند . در این مرحله ، ارزش های مشترک ، اصول مشترک و مشی مشترک جنبش شکل می گیرد و جنبش در قالب سازمان شبکه ای سامان پیدا می کند و وجوه اثباتی اش بیشتر نمود پیدا می کند ،لذا مثل گذشته دیگر در پی ” چه را نمی خواهد ” نیست بلکه رویکرد ” چه را می خواهد ” برمی گزیند و به اینجا میرسد که می داند در پی چیست . اوج این نگاه را در بیانیه 17 آقای مهندس موسوی می بینیم . حرکتی که از جهت هوشیاری و تیزبینی سیاسی شاید طی 30 سال گذشته بی نظیر بوده است. من بیش از یکصد تحلیل درباره آن بیانیه آقای موسوی خواندم که از جهت استراتژی ، مشی و تاکتیک ، به بررسی آن پرداخته بودند . در این بیانیه به خواست ها و مطالبات جنبش توجه شده است.

پس از مرحله دوم جنبش وارد مرحله سوم می شود ،یعنی مرحله ” تثبیت جنبش ” . جنبش سبز در حال حاضر در این مرحله قرار دارد .اگر تا پیش از این ، جنبش حالت ژله ای داشت ،حالا دارد فرم مشخصی پیدا می کند . در این مرحله جنبش از طریق رابطه های پایدارتر می تواند به یک سازماندهی حداقلی کلاسیک هم دست پیداکند . البته این سازمان بسیار کوچک است و در مقایسه با سازمان شبکه ای ،بسیار محدودتر است.

اگر در مراحل اول و دوم ، جنبش تحت تاثیر شرایط بیرونی و فضای امنیتی و ریسک حضور بود ، در مرحله سوم قادر به ریسک پذیری بالاتر است . چرا ؟ چون به انسجام درونی رسیده است . حالا دیگر فقط حضور خیابانی اهمیت ندارد بلکه نمود جنبش در قالب های هنر ، ادبیات ، سیاست و سبک زندگی استمرار پیدا می کند.ما امروز نوعی از رفتار فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی را در جامعه می بینیم که سبز و ضد سبز را از یکدیگر متمایز می کند .

خب ، موافقید همین جا سری به شهرستان ها و روستاهای کشور بزنیم ؟ آخه سه روز مانده به انتخابات ، آقای حجاریان را دم در حزب مشارکت دیدم و از او پرسیدم شما نگران روستاها و شهرستان ها نیستید ؟ گفت نه . چون آنجا هم مثل تهران همین بحث ها در بین پدر و پسر و خواهر و در محیط خانواده در می گیرد . پس اینجا و آنجا ندارد .

حالا آقای مدنی از شما می خواهم بپرسم که جریان جنبش سبز چقدر در استان ها نفوذ کرده با توجه به اینکه حاکمیت تمام سعی اش را می کند که بگوید که مساله تهران مساله شهرستان ها نیست . و تلاش می کند افکار عمومی شهرستان ها معطوف به جنبش سبز نشود .

سعید مدنی : تغییر از مرکز به پیرامون اجتناب ناپذیر است . ببینید حجم و شدت و گستره جنبش اجتماعی را در تهران وقتی با نقاط دورتر کشور اعم از نقاط کاملا شمالی یا کاملا جنوبی مقایسه می کنیم ، می بینیم دامنه تغییرات در تهران بیش از شهرستان هاست . بخش قابل توجهی از انرژی و منابع فرهنگی و …در پایتخت متمرکز است ، بدیهی است در اینجا در پی بهره برداری از امکاناتی چون موبایل و اینترنت و سایر تجهیزات ارتباطی ، تغییرات اجتماعی هم سریع تر رخ می دهد. همان طور که این تغییرات در تهران اجتناب ناپذیر است ، به همان میزان هم وقوع جنبش اجتماعی در پیرامون نیز قطعی است . این حرکت آغاز شده ودامنه اعتراضات کم کم به شهر های دیگر گسترش یافته است . این فرایند اجتناب ناپذیر اما کند است . اصرار هم نباید کرد که شتاب پیدا کند . چون هر اندازه جریان نفوذ جنبش در پیرامون کند پیش برود ، به همان نسبت ، عمیق تر می شود .

فکر می کنید دغدغه امروز جامعه ما چبیست ؟ تبعات هدفمند کردن یارانه ها ؟ چاره اندیشی و دسترسی به راه های برون رفت از محدودیت ها و فشار های رسانه ای و قهری حاکمیت علیه جنبش اجتماعی؟ موضوع تحریم های جدید غربی ها علیه ایران؟

سعید مدنی : جامعه ایرانی دغدغه اش داخلی است . اگر حساسیتی به خارج وجود دارد علتش آن تاثیری است که برجامعه ما می گذارند . مسائل داخلی به شکل پیچیده ای به هم گره خورده اند .

بدنه جنبش اجتماعی ، به دنبال استفاده از فرصت هاست . هر اتفاقی برای جنبش ، یک فرصت است . جنبش از امکانات لازم برای بهره برداری ازاین فرصت ها برخوردار است. خطاهای تصمیم گیری سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی که از سوی نظام سیاسی مستقر حادث می شود برای جنبش عملا فرصت ایجاد می کند . به نظرم فضای عمومی و افکار عمومی حساس شده . حساس به هر مساله ای که به مفهوم اعتراض به وضع موجود باشد .

پس مطابق برخی تحلیل ها معتقد نیستید جامعه ایرانی ( بخش اعظم آن ) خسته و در پی آن منفعل شده و همه چیز را رها کرده و سرخورده شده است ؟

سعید مدنی : نه، معتقدم جامعه ایرانی دارای حساسیت بالاست و به هر مساله ای واکنش نشان می دهد و این را در زیر پوست شهر می بینیم . بله درست است الان دیگر آن امکان حضور خیابانی برای مطالبات و اعتراض ها کمتر شده است، معنی اش این نیست که مردم خسته شده و همه چیز را رها کرده اند .

اگر مردم از ناحیه دولت مسائلی چون زلزله یا هدفمند کردن یارانه ها و افزایش جمعیت و … را می شنوند ، این مباحث را از منظر جنبش و فرصت ها تحلیل می کنند، پس مردم دارند مسائل را دنبال می کنند.

جنبش سبز ، رسانه فراگیری چون رادیو یا تلویزیون ندارد که مبین دیدگاه های مردم و رهبری مثلث جنبش باشد ، بلکه نهایتا بسنده شده به دو سه تا سایت مثل کلمه و جرس و دو تا روزنامه مثل شرق و آرمان و … که به دلیل وجود سانسور قادر به بیان خیلی از مسائل نیستند . شما بحث رسانه و جنبش را چگونه می بینید ؟

سعید مدنی : از بدو شکل گیری جنبش ، همواره محدودیتهای جدی رسانه ای وجود داشته اما علی رغم این محدودیت ها ، جنبش توانسته پیوند های خوبی با بدنه داشته باشد . در واقع شبکه ارتباطات جنبش و پیوند های حاصل از آن جبران محدودیت های موجود را کرده است ،اگر چه از ایده آل های جنبش سبز است که رسانه های موثر تر و فراگیر تری داشته باشد .

می فرمایید باوجود محدودیت های مضاعف رسانه ای برای جنبش ، اما این جریان مبتلا به نارسایی خبری و آگاهی و اطلاعات نشد حتی اگر سایت های منتسب به جریان جنبش فیلتر شده باشند و روزنامه ها تعطیل و ماهواره ها دریافتش توام با نویز و پارازیت باشد؟

سعید مدنی : بله با آنکه در ظرف یک سال گذشته ، محدودیت ها وجود داشته اما علی رغم این محدودیت ها ، جنبش قادر به پیام رسا نی و انتقال خبری بوده است. فضای مجازی محیط فعال ونسبتا امنی برای جنبش بوجود آورده است واینها همه اش نشان از قدرت جنبش دارد و نقاط قوت جنبش محسوب می شود.

آیا دولت دهم و در طول آن حاکمیت ( قائدتا باید برعکس می گفتیم ! )…

سعید مدنی : ( لبخند می زند و می گوید ) : همین طور است . همان خوب است !

آیا دولت توانسته برای جلب قلوب دست کم ، بخشی از مخالفان و معترضان برآمده از انتخابات 22خرداد ، گام هایی بردارد ؟ به تعبیری آیا می توان سراغ کرد که ، یک سبز ، از جنبش جدا شده باشد و به طیف مقابل پیوسته باشد ؟

سعید مدنی : می توانیم بگوییم پاسخ به طور مطلق ، منفی است . در واقع نه دولت چنین دغدغه ای داشته و نه در جنبش سبز چنین تمایلی وجود داشته . به طور مشخص جنبش سبز همان طور که بار ها مطرح شده ، دولت موجود را در عین آنکه دولت مستقر می داند اما آن را مشروع و متکی به آرای مردم نمی داند . به همین دلیل هم انتظار ندارد که این دولت ، انعطافی به خرج دهد . بقای این دولت در حذف جنبش سبز است و به همین دلیل هم کوچکترین انعطافی را از خود نشان نمی دهد اما در عین حال جسارت مواجهه جدی هم با شعارها و اهداف و مواضع سبز ها ندارد . شاید بشود گفت دولت دهم حتی جسارت آن را نداشته که به طور صادقانه ای نقطه تمایز هایش را از سبز ها مشخص کند بلکه دائما در تدارک پیچیده تر کردن دیدگاه ها و مواضعش است . مبتلا به نوعی پنهان کاری در ارائه دیدگاه ها و مواضعش است . رئیس جمهور بارها گفته معتقد به آزادی مطبوعات است در حالی که در دوران همین دولت نهم و دهم ، بخش قابل توجهی از مطبوعات با شکایت دولتی ها تعطیل شدند . یا وزارت اطلاعات دولت نهم و دهم ، یکی از اهداف اصلی اش را برخورد با اهالی رسانه و مطبوعات قرارداده و در این دوره ، اصحاب رسانه و مطبوعات صرفا با مداخله وزارت اطلاعات نه قوه قضائیه به زندان ها رفتند . با این وجود دولت جسارت این را ندارد که بگوید با مطبوعات آزاد مخالف است.

اخیرا متولیان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرده اند که اگر چند تا روزنامه بسته می شود در عوض 30 برابرش در عرصه رسانه ای کشور متولد می شوند .

سعید مدنی : این مثل سایر ادعاهای این دولت است . از ادبیات اغراق آمیز استفاده می کند تا دیگران باور کنند . این دولت ، تاب مقاومت در برابر یک ناظر و نقاد بی طرف را ندارد . آنچنان ضعیف و ناتوان است که حاضر نیست اجازه دهد صدای نقاد و معترضی در جامعه بلند شود. از انتقاد در لفظ دفاع می کند اما در مقام عمل ، بشدت با نقادها مقابله فیزیکی می کند .

آقای مدنی ! سراغ فراگیرترین رسانه صوتی و تصویری در ایران ، یعنی صدا و سیما برویم ؟ چند ماهی است پس از فروکش کردن التهابات خیابانی و بازگشت آرامش نسبی در جامعه ایران ، رسانه صدا و سیما به اتفاق دانشگاه های دولت دهم ، پیگیر بحث کرسی های آزاداندیشی اند و البته خود صدا و سیما هم با برنامه هایی مثل دیروز امروز فردا یا مناظره یا شبه مناظره هایی در تعقیب همان بحث ” آزاداندیشی ” است . حالا هم به مناسبت سالگرد شهادت شهید مطهری ، به رویکرد جدیدی به زعم رئیس این رسانه ( آقای ضرغامی ) در حوزه ” نقد ” دست یافتند که پیشتر در سی سال گذشته ، این رویکرد را نیافته بودند ! و حالا می خواهند به عنوان یک مرجع نقادی اسلامی به شهید مطهری برگردند . و اتفاقات پس از 22 خرداد را این گونه سامان دهند . حال آنکه ما همین جا و ابتدا به ساکن ، شاهد نوعی دوگانگی در حرف و عمل رسانه صدا و سیماییم . چندی پیش ( همین یک ماه گذشته ) در هفته نامه داخلی رسانه صدا و سیما جمله تیتر شده ای را به نقل از قائم مقام این رسانه دیدیم که فرسنگ ها از جریان آزاداندیشی فاصله دارد . او گفته بود : “جنبش سبز را به رسمیت نمی شناسیم ” .

آقای مدنی ! چگونه می توان با این دوگانگی ها کنار آمد ؟

سعید مدنی : در وهله اول وقتی یک مدیرارشد در این رسانه اعلام می کند یک جریان را به رسمیت نمی شناسد ، با این کارش ثابت کرده آن را به رسمیت می شناسد . می خواهد بگوید پدیده ای وجود دارد اما نمی خواهد ببیندش . دارد از پدیده ای اسم می برد که حضور عینی ، واقعی و تحمیل شده ای برای او و همفکرانش داردولی می خواهد آن را نبیند . حال آنکه به رسمیت شناختن یا نشناختن جنبش سبز از ناحیه ایشان و همراهانشان ، هیچ تاثیری در حیات و بقا پدیده ای به نام جنبش سبز ندارد .

منطق حاکم برصدا و سیما پس از وقوع جنبش سبز ، دچار تناقض های عدیده ای شده در حالی که تا قبل از وقوع جنبش، در این رسانه نوعی انسجام نسبی در برخورد با مسائل سیاسی- اجتماعی وجود داشت . اما الان چندی است این رسانه مبتلا به نگاه تناقض آمیزی شده که متعاقبا رفتار متناقضی پیدا کرده است . مثل ادعای راه اندازی کرسی های فکر و آزاداندیشی که اخیرا مطرح کرده . وارد بازی یی می شود که استعدادش را ندارد . قواعد بازی را بلد نیست وارد می شود ، و وسط بازی جر می زند و به دنبالش پس می کشد . مثل همان مناظره هایی که پارسال راه انداخت. از مناظره نمایندگان یا افرادی از دو طیف سبز و ضد سبز شروع کرد اما به مرور و امروز به مثلا مناظره دو فرد از یک طیف کاملا راست یا کاملا محافظه کار رسیده است ! مناظره تبدیل به گفت و گوی کاریکاتوری ویک طرفه یک مجری تازه وارد اما خندان و بی اطلاع از مسائل سیاسی با چهره های دست چهارم و پنجم راست شده است.اینها همه محصول خطای نظری است که مدیریت رسانه در شناخت جنبش سبز دارد.

نهادی مثل رسانه صدا و سیما که نتواند ارزیابی واقع بینانه ای از شرایط اجتماعی داشته باشد به طور قطع در ارتباط گیری با انبوه مخاطبان متکثر به مشکل بر می خورد و مسیر متناقض نمی تواند راهی به سوی اعتمادسازی و باور نسبت به رسانه صدا و سیما ایجاد کند .

برای اینکه از بحث صدا و سیما دور نشویم این را هم بپرسیم که به نظر شما آیا یکی از معانی رفتار این رسانه این می تواند باشد که تمام تلاشش حفظ و نگهداری همان مخاطبان همراه به معنای همراهان وموافقان وضع موجود می باشد ؟ چون فکر نمی کنم رسانه ملی مخاطبش اساسا هواخواهان جنبش سبز باشد . کاری به کارشان ندارد بلکه می خواهد آن تعداد ( حالا هرقدر چه هفت میلیون چه بیشتر و چه کمتر ) همان ها را نگه دارد . به تعبیری خود می داند اکثریت جامعه ایرانی بیرون از دایره مخاطبانش است .

سعید مدنی : بله خط مشی خیلی از نهاد ها از جمله نهادهای سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی این است که اساسا حامیان را حفظ کند . مثلا دولت برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها تصمیم گرفته با 20 هزار میلیارد ، بخشی از جامعه را همراه خود کند . حال آنکه خود بهتر از هر کسی میداند که اجرای این طرح مخاطرات را متوجه تمام شهروندان ایرانی می کند. بنابراین به دنبال آن است که عملا بخشی از شهروندان بهره مند می شوند و خیلی از شهروندان بیرون از دایره این منافع بمانند . صدا و سیما هم همین طور . فرضش بر این است که با این برنامه هایش در واقع بتواند از ریزش آن مجموعه ای که همراه هستند جلوگیری کند . اتفاقا چون مبتلا به تناقض است ، آن مخاطب های معمول را هم دچار تناقض می کند . اگر فردی رسانه مورد اعتمادش مثلا بی بی سی باشد ، چنانچه شاهد برنامه های متناقضی از آن رسانه شود خود نیز مبتلا به تناقض می شود و عملا آن رسانه را رها می کند . کسانی که به رسانه صدا و سیما اعتماد دارند اگر با پیام های متناقض مواجه شوند نسبت به این رسانه بی اعتماد می شوند . حالا تکلیف آنان که از قبل نسبت به صدا و سیما بی اعتماد اند جداست . الان صدا و سیما در جست و جوی راه هایی برای اعتمادیابی است . اما با مشی فعلی در جهت کاملا مخالف حرکت می کند.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours