صدیقه وسمقی : فلسفه وحکمت حجاب در میان مسلمانان اولیه متفاوت بوده است با آنچه که امروز مطرح می شود

17 خرداد 1389

جرس (فرزانه بذرپور): وسمقی به شاعری شهره بود و نام صدیقه وسمقی از همان سالهای ابتدایی اصلاحات بر سر زبانها بود، و سال 68 با دفتر نماز باران به شاعران پیوست. اما آنچه او را به عنوان یک شاعر زن اصلاح طلب نمودار کرد، شعری بود که در روزنامه خرداد و در روزهای بعد از 18 تیر به چاپ رسید و چندی بعد از دلایل عمده توقیف روزنامه خرداد شد. وسمقی دکترای فقه و مبانی اسلامی دارد. با دکتر وسمقی به بهانه بیانیه اخیر مشترکش با خانم طالقانی، درباره موضوعات متنوع مرتبط با زنان و جنبش سبز از جمله قوانین تبعیض آمیز در جمهوری اسلامی، مبانی اسلامی و تاریخ حجاب، ناتوانی حکومت در حل معضل بدحجابی، جنبش سبز و بیانیه اخیر وسمقی و طالقانی گفتگو کرده ایم. وسمقی در وصف شخصیت فاطمه زهرا می گوید:” شخصیت فاطمه زهرا در آن جامعه محدود، شخصیتی است محترم نزد پدر و مستقل از شوهر. احترام واستقلال دوگوهر ارزشمندی بود که زن به آن نیاز داشت و فاقد آن بود . به اعتقاد من، فاطمه زهرا مظهر احترام واستقلال برای زنان شد. “او معتقد است ” امروز هیچ منتقد ومعترضی بدون نگرانی سخن نمی گوید اما نباید اجازه دهیم که نگرانی به ترس بازدارنده تبدیل شود. ما دو راه پیش رو داریم یا سکوت وتایید وضع موجود ویا اعتراض به آن. به عبارت دیگر در برابر ظلم یا باید به آن تن داد ویا اعتراض کرد .برای برخی تن دادن به ظلم سخت تر از تحمل عواقب اعتراض است. دست ظالمان در جامعه ای کوتاه می شود که عده زیادی از مردم در برابر ظلم سکوت نکنند واز مظلوم دفاع کنند. ترس از اعتراض موجب امنیت نمی شود بلکه دامنه ظلم را تا پستوی خانه ها گسترش می دهد.”اجبار و حد حجاب بنابر گفته های وسمقی که متون اسلامی را واکاوی کرده ، رودروی روحانیان حکومتی قرار می گیرد و حجاب را از منظر اسلام به گونه ای معرفی می کند که شباهتی با رویه رسمی جاری ندارد.،

صدیقه وسمقی یک شاعر اجتماعی است و آنچه در روزگارش می گذرد بر پرده شعرش نقش می بندد. از او خواستیم در پایان گفتگو شعری که به تازگی سروده برایمان روایت کند و او شعر سکوت سبز را با مطلع “سکوت سبز مرا بشنوید تا وقت است”برای ما خواند. صدیقه وسمقی در هفته اول خرداد بیانیه ای همراه با اعظم طالقانی صادر کرد که همین شجاعت شعری در آن بود و حاکمان را به شدت نهی و نقد کرده بود و اعدامها و بگیر ببندها را محکوم. گفتگو با دکتر صدیقه وسمقی را می خوانیم:

خانم وسمقی شما در بیانیه مشترک همراه با خانم اعظم طالقانی که به تازگی و در پی صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی، منتشر کردید، حکومت را به رفتارهای سلیقه ای، بی عدالتی و ظلم و ستم بر مردم بی گناه متهم کردید. مصداق های بارز این بی عدالتی را چه می دانید؟

مصداق های بارز آن بازداشت های غیر قانونی، محاکمات غیرقانونی، تهدیدخانواده های بازداشت شدگان، اعتراف گیری تحت فشار و پخش آن از رسانه ی عمومی، عدم تناسب جرم ومجازات، سلب ومحدود کردن آزادی های قانونی مردم مانند آزادی تجمعات، مطبوعات و فعالیت احزاب و….است. حکومت باید به ابهامات وشبهات موجود پاسخ دهد. افرادی به اعدام محکوم شده اند که جرایم ودفاعیات آنان برای افکار عمومی روشن نیست.از سوی دیگر علاوه بر سالیان گذشته ،در یک سال اخیر جنایاتی رخ داده است مانند جنایات کهریزک ویا کشتارمعترضان درخیابان ها که جنایتکاران معرفی،محاکمه ومجازات نشده اند.

نکاتی که می فرمایید در شرایط ملتهب ایران حتی از مردان سیاسی کمتر شنیده می شود. شما و خانم طالقانی از معدود زنان متفکر و فعال سیاسی در داخل کشور هستید که نسبت به وقایع بعد از انتخابات و اعدام های اخیر بی مهابا اعتراض کرده اید، از تبعات آن نمی ترسید؟ یک هفته از انتشار اطلاعیه شما می گذرد، آیا از سوی مقامات قضایی یا اطلاعاتی مورد بازخواست قرار نگرفته اید؟

تا کنون در رابطه با بیانیه اخیر بازخواست نشده ام. هر چند تاکنون بارها بخاطر اشعار،نوشته ها وگفته هایم تهدید ومحاکمه شده ام. یکبار نیز درسال 76 بخاطر اعتراض به مذاکره پنهانی یکی از نمایندگان وقت مجلس با انگلیس، محاکمه و به زندان محکوم شدم البته زندانی نشدم. واما در باره بخش اول سوال تان باید بگویم که امروز هیچ منتقد ومعترضی بدون نگرانی سخن نمی گوید اما نباید اجازه دهیم که نگرانی به ترس بازدارنده تبدیل شود. ما دو راه پیش رو داریم یا سکوت وتایید وضع موجود ویا اعتراض به آن. به عبارت دیگر در برابر ظلم یا باید به آن تن داد ویا اعتراض کرد .برای برخی تن دادن به ظلم سخت تر از تحمل عواقب اعتراض است. دست ظالمان در جامعه ای کوتاه می شود که عده زیادی از مردم در برابر ظلم سکوت نکنند واز مظلوم دفاع کنند. ترس از اعتراض موجب امنیت نمی شود بلکه دامنه ظلم را تا پستوی خانه ها گسترش می دهد.

اجازه بدهید به مناسبت ولادت بانو فاطمه زهرا درباره الگوی زن مسلمان صحبت کنیم . برخی از فقها دختر پیامبر اسلام را چنان معرفی می کنند که گویا تنها وظیفه اش خانه داری و بچه داری بوده است و تنها در یک مورد و آن هم غصب خلافت از شوهرش وارد میدان شده و گرنه هیچگاه در انظار حضور پیدا نمی کرده، به گمان شما چنین معرفی از الگوی زن مسلمان قابلیت الگو برداری دارد؟

سوالات شما هر یک خود موضوع یک گفتگو است و با جواب های کوتاه نمی توان حق مطلب را ادا کرد. من معتقدم برای شناخت اسلام وشخصیت های آن باید به واقعیت های تاریخی تا حدی که به ما رسیده مراجعه کنیم وآنها را با توجه به شرایط ومقتضیات جامعه وزندگی خودشان تحلیل کنیم. تنها در این صورت رویکرد اسلام وشخصیت های آن را می توانیم دریابیم. زن، در میان پیروان اولیه اسلام، منزلت خانوادگی واجتماعی قابل توجهی نداشت. واقعیت این است ،در آن جامعه که اختیار همه کارها در دست مردان بود و زنان نیز در زندگی وابسته به مردان بودند ونهادهای مدنی نیز درآنجا وجود نداشت، زنان دارای قدرت مانور وحرکت نبودند. الگوسازی نیز بدون توجه به این واقعیات نمی تواند ارزشمند باشد.شخصیت فاطمه زهرا در آن جامعه محدود، شخصیتی است محترم نزد پدر و مستقل از شوهر. احترام واستقلال دوگوهر ارزشمندی بود که زن به آن نیاز داشت و فاقد آن بود . به اعتقاد من، فاطمه زهرا مظهر احترام واستقلال برای زنان شد.

خانم وسمقی از آنجا که تحقیقات شما در مورد فقه اسلامی است، آیا می توان از آنچه در آیات حجاب در سوره نساء آمده است نوع خاصی از پوشش را استنباط کرد، نبودن مصداق پوشش در تمام سالهای پس از انقلاب باعث شده است تا نظام سخت گیریهای سلیقه ای و تبعیض های مشهودی را بر زنان تحمیل کند، برخی معتقدند این اعلام نشدن حدود حجاب به گونه ای عمدی است که دست نظام را در برخورد دلخواه با زنان باز بگذارد؟

درآیات حجاب به نوع خاصی از لباس و پوشش اشاره نشده و تنها به حدودی از آن اشاره شده است.تاریخ و شیوه زندگی مسلمانان اولیه و پوشش آنان پیش از اسلام و پس از آن با سخت گیریهایی که به ویژه نسبت به زنان در کشور ما اعمال می شود تناسبی ندارد. به حکایت تاریخ، هنگام ظهور اسلام اکثر نقاط حجاز فاقد تمدن بود و بسیاری از مردم اعم از زن و مرد دارای لباس برای پوشاندن بدن خود نبودند. لباس درآن روزگار از مظاهر تمدن و تمکن بود.فقط ثروتمندان می توانستند از نقاط نسبتا متمدن اطراف حجازمانند یمن لباس وپارچه تهیه کنندویا از بازرگانان بخرند.بیشتر مردم فقط قادر بودند-به دلیل فقر-بخشی از بدن خودرا بپوشانند. لباس متداول ثروتمندان نیز در آن جا دو تکه پارچه بود که با یکی از کمرتا زانو را می پوشاندندودیگری را بر شانه ها می انداختند. اسلام پیروان خودرا به مظاهر تمدن دعوت کرد.آنان را از غارتگری، توحش، تعدی به اموال دیگران وکشتن یکدیگرنهی کرد.اسلام از پیروان خود خواست که خون ومردار نخورند.غذای پاکیزه بخورند.از گندابها ننوشند وبدن خودرا با لباس پاکیزه بپوشانند.اینها تعالیمی بود زیبا که زندگی مردم بادیه نشین وناآشنا با تمدن را به تدریج دگرگون می کرد.هدف از این آموزه ها سخت گیری نسبت به مردم نبود.

با این حساب پوشش زنان در صدر اسلام چطور بود؟ آیا حجاب به شکل امروزی وجود داشت؟

نخیر . بایستی گفت که پوشش زنان در آن دوره اینگونه که امروز تبلیغ می کنند نبود. پوشش برای زنان مسلمان آزاد یک امتیاز محسوب می شد. کنیزان حتی اگرمسلمان بودند اجازه نداشتند سر خود را مانند زنان آزاد مسلمان بپوشانند. زنان غیر مسلمان نیز به رویه ی معمول خود عمل می کردند و نه تنها مجبور نبودند سر خودرا بپوشانند،بلکه شاید مسلمانان نیز،مایل نبودند زنان غیر مسلمان ،خودرا در پوشش شبیه زنان مسلمان سازند.این شواهد وقراین حاکی از آنست که فلسفه وحکمت حجاب در میان مسلمانان اولیه متفاوت بوده است با آنچه که امروز مطرح می شود.

خانم وسمقی شما می فرمایید که پوشش زنان مسلمان آزاد – نه کنیزکان- نشانه برتری و تفاوت این جریان مذهبی با سایر مذاهب و طبقات اجتماعی بوده است. بنابر مطالعات شما در مورد تاریخ اسلام، آیا حجاب در صدر اسلام و در دوران پیامبر اسلام برای زنان مسلمان اجباری نیز بوده است؟

ما شاهد ونمونه ای در دست نداریم که نشان دهد زنی مجبورشده باشد ویا بخاطر حجاب مورد توهین وآزار واذیت قرار گرفته باشد.همانطور که گفتم زنان غیر مسلمان وکنیزان که در کنار مسلمانان زندگی می کردند حجاب نداشتند.درکشورگشایی های مسلمانان نیز تاکیدی نسبت به این موضوع نمی بینیم.به نظر می رسد که موضوع حجاب به یک حربه وابزار تبدیل شده است.بایدگفت که این حربه وابزار بدی است زیرا حکومت به وسیله ی ماموران خود به زنان توهین می کند واحساسات زنان را بر می انگیزد.

اگر بپذیریم که اعمال به نیات ارزش می گیرد، آیا حجاب اجباری که بخشی از جامعه زنان ایرانی آن را نمی پذیرند و به اکراه و اجبار به آن تن می دهند، ارزش اعتقادی دارد؟

*مسلما هر کاری که انسان با اجبار انجام دهد فاقد ارزش واعتبار است. فقها نیز برای اعمالی که انسان مجبور و یا تهدید به انجام آنها می شود اعتباری قایل نیستند. مانند اقرار کردن اجباری و یا شهادت دادن علیه دیگری تحت فشار و اجبار. من گمان نمی کنم اصولا برخورد حکومت با مسئله حجاب به ویژه در سالهای اخیر مقوله ای اعتقادی باشد. اگر اینطور بود باید قبل از این به اموری مهمتر توجه می کردند. اموری که در اعتقادات دینی جایگاه بسیار مهمتری دارد .مثل حفظ جان و آبروی مردم. مانند رفع ظلم از مظلوم. مانند رسیدگی به فریاد ستمدیدگانی که دادخواهی می کنند. شاید کسانی که امروز از درد بدحجابی فریاد می زنند گمان کرده اند که فریاد ستمدیدگان ودادخواهان که هیچ تریبون وبلندگویی هم ندارند در میان فریادهای بلند آنان گم خواهد شد .شاید آنان گمان می کنند با اهمیت بخشیدن به این امور پیش پاافتاده وکوچک می توانند ذهن جامعه وآزادی خواهان را از امور بزرگ ومهم منحرف ومنصرف سازند. البته ناگفته نماند در این میان گذشته از عده ای ساده اندیش، گروهی هستند که به دلیل آنکه می دانند باطن امور، بسیار از اسلام وآموزه های عقلی دور است ونمی خواهند به اصلاح امور بپردازند،به ظاهر سازی روی می آورند.

تنها دو کشور اسلامی ایران و عربستان سعودی حجاب اجباری دارند و پدیده بدحجابی تنها در ایران است و در دیگر کشورهای اسلامی، یا بی حجاب داریم یا با حجاب، خبرهای رسیده از عربستان هم نشان می دهد علی رغم جو سنگین مذهب قشری وهابیت، آمار فساد بالاست و این حجاب اجباری تاثیری در کم شدن فساد نداشته است، اصولا شما فکر می کنید رابطه حجاب با کم شدن فساد یک رابطه مستقیم است یا برای کاهش فساد باید راهکارهای دیگری جست؟

همان طور که در سوال قبل اشاره کردم، مسئله حجاب زنان در کشور ما در مقابل مفاسدی که وجود دارد ،موضوعی پیش پا افتاده وکوچک است. حجاب زنان نمی توانداین مفاسد را بپوشاند وپنهان کند. در کشور ما به دلیل آنکه علم وکارشناسی اعتباری ندارد، با مشکلات ،علمی وکارشناسی برخورد نمی شود .به همین جهت گره ها حتی با دندان هم باز نمی شود. چگونه می توان با توهین کردن به زنان در خیابان وانجام اعمالی که فسادش صدچندان از بی حجابی بیشتر است مردم را به اعمال نیک هدایت ودعوت کرد؟ زهرا بنی یعقوب دختر جوان و تحصیل کرده ای بود که توسط ماموران مبارزه با مفاسد ومنکرات بازداشت شدوجنازه اش مظلومانه از بازداشتگاه بیرون آمد.وای بر آنانکه بر اینگونه ستمها لب فرو بسته اند و برای حجاب فریاد می زنند. اختیارات حکومت حد و حدودی دارد که آنرا عقل و تجربه بشری تعیین می کند. دخالت در همه امور مردم با توسل به زورنتیجه اش ظلم به مردم است که از تبعات آن نیزسستی حکومت است. سه دهه آزمون و خطا برای آن کسی که عاقل است کافی است که دوباره راه خطا را نرود.حجاب وهیچ یک از تعالیم اخلاقی ودینی را نمی توان با اجبار به کسی تحمیل کرد.

شما تاکید دارید که با حجاب نمی توان مفاسد را پنهان کرد. اما ما اکنون در ایران شاهد واکنش تند مسوولان نسبت به بدحجابی و گشت های هر روزه پلیس و نگرانی روحانیان برای حل معضل بدحجابی در کشور هستیم. این نشان می دهد انقلاب اسلامی نتوانسته است آنچه ارزشهای فرهنگی معرفی می کرده را به نسلهای بعدی انتقال دهد، شما دلایل این عدم توفیق را چگونه ارزیابی می کنید؟

*پاسخ به این سوال مستلزم بحث مفصلی است. بحثی که به بررسی امکان اشاعه تعالیم دینی با استفاده از قدرت وحکومت بپردازد .دلایل متعددی برای عدم توفیق جمهوری اسلامی در اشاعه فرهنگ دینی می توان بر شمرد. مهمترین آنها به نظر من دو دلیل مبنایی است.دلیل اول آنکه هدایت با زور واعمال قدرت سازگار نیست. خداوند پیامبران را از جانب خود برای هدایت مردم می فرستد و وظیفه آنان ابلاغ وحی الهی است. مردم در رد وقبول سخن پیامبران آزادند. رویه پیامبران وآیات قرآن نیز موید این آزادی واختیار است و حتی باید گفت خلاف آن غیر عاقلانه وغیرممکن است. زیرا اگر قرار بود مردم به وسیله اعمال قدرت از سوی پیامبران هدایت الهی را بپذیرند، خداوند خود تواناتر از پیامبرانش بود که همه را با یک عقیده خلق کند .دراینصورت دیگر نیازی به فرستادن پیامبران هم نبود.واما مردم درطول تاریخ حاکمان را برای رتق وفتق امور جاری خود برگزیده اند.وظیفه حکومت تامین امنیت ، حقوق وآسایش مردمان است.استفاده از زور وقدرت برای هدایت مردم نه تنها بی نتیجه است بلکه حکومت را از تامین امنیت،حقوق وآسایش مردم نیز بازمی دارد.
دلیل دوم آنست که بسیاری از آنچه که تعالیم واحکام دینی خوانده می شود قابل مناقشه است وبه عقیده من بر آمده از عرف وفرهنگ وسنن مسلمانان اولیه است،نه از دین اسلام. به همین جهت میان عرف وفرهنگ ما با برخی از آنچه که احکام شرعی خوانده می شود سازگاری وجود ندارد. این ناسازگاری زمینه عدم پذیرش است.

علاوه بر این دو دلیل که عرض کردم، دلایل دیگری هم وجود دارد ازجمله غلبه نگرش فقهی در جمهوری اسلامی. به این ترتیب فقها مفسر اسلام وزبان گویای آن شده اند.اخباری مسلک بودن فقهای حاکم نیز خود مشکل را مضاعف می کند.سوء برداشت ها از اسلام به نفع قدرت، مقایسه ایران امروز وحکومت آن با جامعه ی صدر اسلام وحکومت پیامبر(ص) و علی(ع)در پیشامدهای گوناگون ، یک قیاس مشکل ساز بوده است.دنیا طلبی مدعیان دین ،اشاعه ریا ،تملق،دروغ واعمال زشت دیگر به بهانه حفظ مصلحت ومانند آن به بنیانهای اخلاقی صدمه زده ،بسیاری از مردم را به روحانیت و سخنان آنان بی اعتماد ساخته است.برخورد قشری با اسلام،انتخاب راه های خشونت آمیز ،جلوگیری از انتشار آزادانه ی عقاید وافکار روشنفکران دینی ،محدود وبسته بودن حوزه های علوم دینی،به کارگیری دین در خدمت قدرت،ترویج خرافات و…همه دلایلی است که می تواند نسل جوان را از گرایشات دینی باز دارد.

به عنوان یک زن مسلمان، آیا شما از تعدد زوجات برای مردان، حق ارث کمتر نسبت به مردان ، دیه نصف مردان، ممنوع بودن قضاوت برای زن و دست آخر حجاب اجباری، دفاع می کنید؟

*نه! اموری که برشمردید زاییده ی شرایطی بوده که انسانها خود آنرا به وجود آورده بودند.این پدیده ها وتبعیضات زاییده ی اسلام نیست. بد فهمی و وجود اشکالات عمده در مبانی فقه اسلامی این امور را به اسلام نسبت داده است. من در کتاب خود به نام (زن،فقه اسلام)به موضوعات مربوط به زنان پرداخته ام که علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند. درباره نقد مبانی فقه نیز کتابی نوشته ام به نام(بضاعت فقه وگستره نفوذفقها) که وزارت ارشاد بدون ارایه دلیل از صدورمجوز برای انتشار آن خودداری کرده است.

خانم وسمقی، من مصادیقی از قوانین حاکم بر زنان در جمهوری اسلامی را برشمردم و شما آنها را پدیده های غیراسلامی و تبعیض آمیزی که ربطی به اسلام ندارد عنوان می کنید. امروز دقیقا با افزایش آگاهی اجتماعی، زنان نسبت به حقوق خود حساس شده اند. و در پی اعتراضات مدنی در سطح خرد و ملی حضور فعال دارند. از جمله در جنبش تحول خواهی یک سال گذشته ما شاهد این حضور هستیم. شما به عنوان یک عضو جنبش سبز ، خواست زنان را در این حرکت اعتراضی اجتماعی چه می دانید؟

*زنان علاوه بر آنچه که در حرکت جمعی جنبش سبز برای اعتلای ایران وتامین حقوق وآزادی های انسانی حضور دارند و خواستار آن هستند، اما از سوی دیگر خواهان رفع تبعیض وبرابری حقوق خود با مردان نیزهستند.

شما یک اسلام شناس و محقق و در عین حال یک زن شاعر هستید، یک سال از جنبش سبز ایران می گذرد و ادبیات و شعر مبارزه بر محور نفی خشونت تولید و ترویج می شود. شما چه رابطه ای میان شعرحماسی و جنبش سبز می بینید؟ آیا شما خود در تبلیغ این ادبیات گامی برداشته اید؟

در یکسال گذشته اشعار زیادی سروده ام که در آنها صبر بزرگ ومقاومت مسالمت جویانه ی جنبش سبز را ستوده ام ورفتار خشونت آمیزمخالفان این جنبش راتقبیح کرده ام.صبر آگاهانه جنبش سبز که امروز خود یک ابزار کارآمد در دست جنبش است یک حماسه بزرگ است.من در سال 77 نیز شعری در نفی خشونت وسرزنش خشونت طلبان سرودم که در سال 78 پس از وقایع کوی دانشگاه در روز نامه نشاط منتشر شد و به خاطر آن محاکمه شدم. انتخاب ابزار در مبارزه به عوامل متعددی بستگی دارد ازجمله عقل و دانش و تدبیر.

اکثر تحصیل کردگان، روشنفکران وهنرمندان در جنبش سبز حضور دارند.از همین روست که جنس ابزار آنان در رویارویی با تفنگ وچماق وچاقومتفاوت است.با اندیشه ی سبز ودستهای بی سلاح مبارزه کردن با جهل وتفنگ حماسای ستودنی است.

در بیتی از شعرهایم گفته ام:

به پاس صبر بزرگ وسکوت نغز شما زمانه سبزبود زین سپس زمین بیدار

و یا در شعری دیگردر سرزنش خشونت طلبان گفته ام:

با صداقت پیشگان نازک اندیش ودلیر جاهلانه صحبت ازشمشیر وخنجر می کنند

1- ضمن تشکر، به نمایندگی از رسانه سبز جرس از شما درخواست می کنم که در آستانه سالگرد حضور سبز مردم پای صندوق های رای، یکی از سروده های زیبایتان را به مخاطبان جرس تقدیم کنید.

من هم متشکرم . شعر(( سکوت سبز)) را که از اولین سروده هایم پس از انتخابات سال 88 است به خوانندگان سبز شما تقدیم می کنم.این شعر هشداری است به آنان که سکوت سبز مردم را نشنیده می گیرند.

سکوت سبز مرا بشنوید تا وقت است رسید واقعه کاری کنید تا وقت است

زمان برای تامل نمانده دیگر به شتاب عقربه ها بنگرید تا وقت است

هزار بغض فرو خورده در گلودارم جواب من به صداقت دهید تا وقت است

دروغ های شمارا شنیده ام بسیار کلام تازه تری آورید تا وقت است

زپیش روی من ای قاتلان آزادی! روید سوی دگر گم شوید تا وقت است

زترس لشکرسبزی که لاله دردست است روا بود به جهنم روید تاوقت است

مرا زچنگ وزدندان خود نترسانید به صلح رای مرا پس دهید تا وقت است

با تشکر از شما

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours