گفت‌وگو با نیره توحیدی : «لزوم مداخله‌ی فمینیستی جنبش زنان در جنبش سبز»

23 خرداد 1389

زمانه (شیرین فامیلی): به سالگرد ۲۲ خرداد نزدیک می‌شویم، به همین مناسبت نگاهی داریم به موقعیت جنبش‌های اجتماعی ایران به ویژه جنبش زنان و پیوند آن با جنبش سبز در یک سالی که گذشت.

در این رابطه گفت‌وگویی دارم با دکتر نیره توحیدی، کارشناس مسائل زنان و سرپرست بخش مطالعات زنان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا.

خانم توحیدی! یک سال پس از شکل‌گیری جنبش سبز، تاثیر این جنبش را بر جنبش زنان چگونه می‌بینید و آیا می‌توان گفت جنبش زنان تحت تاثیر جنبش سبز قرار گرفته و از حرکت‌های قبلی خود بازایستاده است؟

اگر جنبش زنان خود را با شرایط جدید باز تعریف نمی‌کرد و تحت تاثیر این شرایط قرار نمی‌گرفت عجیب بود. این که جنبش زنان تحت تاثیر جنبش وسیع‌تر دموکراسی‌خواهی یا جنبش سبز قرار گرفته، امری است طبیعی. ولی این که تحت پوشش آن قرار گرفته یا در جنبش سبز مستحیل شده و هویت خود را از دست داده باشد به نظر من این‌طور نیست.

باید جنبش زنان و جنبش سبز را تاریخی‌تر نگاه کنیم و صرفا به یک سال و حتی چند سال گذشته اکتفا نکنیم. جنبش سبز یک پدیده خلق الساعه یا نهال یک ساله نیست، برای این جنبش حداقل از زمان جنبش مشروطیت و حتی قبل از آن بسترسازی شده است.

تلاش‌های فکری و عملی در ایران برای برقراری حکومت قانون، تجددخواهی، گسترش مدرنیت، گسترش حق‌خواهی و حقوق شهروندی و در یک کلام دموکراسی، ۱۰۰ سال عمر دارد. جنبش سبز را می‌توان تشبیه کرد به درختی به نام درخت دموکراسی خواهی که ۱۰۰ سال عمر دارد.

در اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، مردم به خصوص جوانان و زنان طبقه متوسط شهری با موقعیت سنجی خود این فرصت را به یک نسیم بهاری تبدیل کردند. انگار باران فراوانی بر این درخت بارید و این درخت کهن سال دوباره سرحال آمد و برگ‌های جدید سبز و حتی شکوفه از آن رویید. انگار بعد از یک زمستان طولانی با یک بهار مواجه هستیم.

در آبیاری و بسترسازی این درخت، خرده جنبش‌های متعدد در طول سالیان شرکت داشتند که سرنوشت آنها با هم گره خورده است. تنها خرده جنبش‌هایی که شاید توانستند به رغم فشارهای دوره آقای احمدی نژاد به تکاپوی خود ادامه دهند جنبش دانشجویی و به ویژه جنبش زنان بود.

به عنوان مثال کمپین یک میلیون امضا و روش‌های به کار رفته در این کمپین شباهت‌های زیادی دارد با روش‌ها و مطالباتی که در جنبش سبز مطرح می‌شود. پس این جنبش‌ها تاثیر بلافصل بر هم داشته‌اند و همین‌طور در جنبش دانشجویی و همه آنها در ظهور و شکوفایی مجدد جنبش دموکراسی خواهی ایران نقش بازی کردند.

یکی از پیامدهای سرکوب جنبش سبز و جنبش زنان این بوده که بسیاری از فعالان زن حتی به طور موقت مجبور به ترک ایران شده‌اند. به نظر شما این مسئله بر جنبش زنان چه تاثیری دارد؟

فقط فعالان حقوق زنان نیستند که ناگزیر شده‌اند برای حفظ جان خود ایران را ترک کنند بلکه بسیاری از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی، جامعه مدنی، حقوق اقوام و حقوق بشر نیز مجبور به ترک ایران شده‌اند. بنابراین بخشی از فعالان دموکراسی خواهی و حقوق بشر از کشور بیرون آمده‌اند.

این مسئله در کوتاه‌مدت ضربه می‌زند و سازمان‌دهی و شبکه‌های ضعیفی که داشتیم را ضعیف‌تر می‌کند، اما در طولانی مدت که نگاه کنیم می‌بینیم که جنبش را در ابعاد بین المللی فرامرزی و فراملی گسترش می‌دهد. امروز بسیاری از جنبش‌های دموکراسی‌خواهی و حتی جنبش‌های زنان فراملی است و برای شبکه‌سازی از امکانات سایبرنتیک و اینترنتی استفاده بهینه می‌کنند.

این جنبه نه تنها می‌تواند بخش منفی موضوع را جبران کرده و از طریق تلویزیون‌ها، رادیوها و شبکه‌های اینترنتی ارتباطات را حفظ کند بلکه افرادی که از ایران بیرون آمدند با امکانات جهانی آشنا می‌شوند که قبلاً آشنا نبودند یا در پیوندهایی قرار می‌گیرند که قبلاً قرار نداشتند و نوع کار آنها عوض می‌شود.

به عنوان مثال من سال‌هاست که در مورد اهمیت سازمان ملل و مکانیزم‌های آن برای طرح و پیگیری حقوق زنان نوشته‌ام، اما متاسفانه در ایران چندان به این امر توجه نمی‌شد. امروز فعالان حوزه زنان که به این مکانیسم‌های بین المللی توجه می‌کنند، بیشتر شده‌اند.

زنان با تجربه و فعال ما در خارج با این مکانیسم‌ها آشنا شده‌اند که امکانات و آگاهی‌های جدید را در اختیار این دوستان قرار می‌دهد و سلاح‌های قانونی را در عرصه بین المللی برای پیش برد اهدافمان تقویت می‌کند.

فعالان جنبش زنان در چند ماه اول شکل گیری جنبش سبز از امکاناتی چون تظاهرات و دیگر روش‌ها بهره گرفتند و در آن شرکت کردند. اکنون که بسیاری از چهره‌های شناخته شده جنبش سبز در زندان هستند، جنبش زنان برای آینده چه راه‌کارهایی را می‌تواند دنبال کند؟

جنبش زنان نباید منتظر چیزی بنشیند و نباید وابسته و متکی به کسی باشد، در عین حال که تلاش می‌کند با جنبش سبز پیوند داشته و همکاری کند اما باید استقلال خود را حفظ کند، استراتژی‌های خود را داشته باشد، مطالباتش را پیگیری کند، محکم بایستد و در گفتمان جنبش سبز مداخله فمینیستی و آگاهانه داشته باشد. یعنی سعی کند نگذارد این گفتمان به یک گفتمان مردمحور تبدیل شود.

جنبش زنان چند بعدی بودن مسایل را به خوبی می‌تواند درک کند و می‌داند ستمکشی ابعاد جنسیتی، طبقاتی، قومی، فرهنگی و اقتصادی دارد. پس باید کمک کند چند بعدی بودن و تنوع مطالبات در جنبش سبز هم تقویت شود و مسئله رهبری هم از یک رهبری کاریزماتیک و پدرسالار تغییر پیدا کند که خوشبختانه این اتفاق رخ داده است و به یک رهبری چند مرکزی و چند صدایی در عین اتحاد عملی رسیده‌ایم. جنبش زنان نه تنها باید روی خواسته‌های خود کار کند و در عین حال که از جنبش سبز اثر می‌گیرد، باید آگاهانه روی آن اثرگذار نیز باشد.

امروز مادران عزادار هم از پرچم داران جنبش سبز و هم جنبش زنان هستند؛ زنانی که در عرصه ای وسیع هم به عنوان مادر از حقوق انسانی خود دفاع می‌کنند و هم بیشتر آنها از فعالان جنبش زنان هستند و دارای آگاهی جنسیتی.

من اخیراً شنیدم که خانم پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، حرف بسیار جالب و عمیقی زده است. او گفته «اگر همه زندانیان سیاسی آزاد شوند من هم از حق خون پسرم می‌گذرم.» این حرف هم استراتژی و هم تاکتیک است و بسیار هوشمندانه و انسانی.

این حرف نشان می‌دهد این زن چقدر از خود گذشته است و حقوق انسانی برایش مهم‌تر است. او فقط برای انتقام‌جویی نایستاده بلکه می‌خواهد زندانیان سیاسی آزاد شوند. او می‌داند پیشبرد فرایند دموکراسی در ایران بهترین حق‌خواهی خون پسرش است. یعنی اگر همه زندانیان سیاسی آزاد شوند گویی خون پسرش به هدر نرفته و این حرکت گام‌هایی رو به جلو برداشته است.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours