حضور زنان در عرصه‌ تجسمی از نگاه هنرمندان این عرصه: هنر فمینیستی از برجسته‌ترین جریان‌های هنری موضوع‌گرا در جنبش هنری معاصر است

2 مرداد 1389

ایلنا: زن همیشه یکی از معماهای تاریخ بشریت بوده تا آنجا که فردی چون ناپلئون؛ زن را عامل تمام موفقیت‌های بشر معرفی کرده است و فرد دیگری چون ارسطو؛ تمام بدبختی‌ها و خوشبختی‌های بشر را به زن نسبت داده است. در روایات اسلامی نیز اهمیت فراوانی به زن و نقش او در تکامل جامعه بشری داده شده است. زنان در قرن حاضر در تمام زمینه‌های جامعه حضور داشته‌اند به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌توان ردپای آنها را در جامعه نادیده گرفت به خصوص در فرهنگ و به ویژه در هنر تا آنجاکه برخی برای زنان در هنر مبحثی به نام هنر فمینیستی قائل هستند.

هنر فمینیستی از برجسته‌ترین جریان‌های هنری موضوع‌گرا در جنبش هنری معاصر است که همگام با جنبش‌های فمینیستی شکل گرفت. هنر جدید فمینیستی اختلاف عمیقی با آن نوع هنر زن‌گرا که تا آن هنگام در عرصه هنر معاصر جهان رایج بود؛ دارد. این ژانر هنری به جای آنکه صرفا بر ضمیر هنرمند تمرکز کند، به مجموعه عوامل تاثیرگذار بر اثر هنری توجه دارد. این نظریه هنری، ارزیابی و نقد هنر را درصورتی درست می‌داند که در ارتباط با سایر پدیده‌ها و در تمامیت مستقل و منفک اثر باشد. هنر فمینیستی از آن رو جریان هنری جدیدی محسوب می‌شود که هنر زنان را از کنج خانه درآورده و وارد عرصه عمومی می‌کند، همچنین آن را ثبت و مستند کرده و قابل نقد و بررسی می کند.

هنرمندان فمینیست امروزه اغلب از رسانه‌های بیانی و هنری جدید و کمتر متعارف استفاده می‌کنند و سنت‌های رایج نقاشی و مجسمه‌سازی را به چالش می‌کشند؛ ابزارهایی نظیر هنر چیدمان، هنر ویدئو و هنر اجرا. در دسامبر ۱۹۷۶ ان ساترلند هریس و لیندا نوکلین یک نمایشگاه باعنوان «زنان هنرمند» در موزه هنر ایالت لس آنجلس برگزار کردند و آثار زنان در میان سال‌های ۱۵۵۰ تا ۱۹۵۰ را به نمایش گذاشتند. این نمایشگاه تاثیر مهمی بر کشف دوباره الگوهای تاریخی زنان هنرمند، همچون آرتمیزیا جنتیلسچی، پائولا مدرسون بکر و فریدا کالو گذاشت.

یکی از نخستین آثار هنر فمینیستی که در دنیا بسیار مطرح شد، چیدمان میهمانی شام اثر جودی شیکاگو بود که مورد توجه منتقدان بسیاری قرار گرفت. این اثر عظیم (اندازهٔ یک اتاق) یادبودی برای دستاوردها و کشاکش‌های زنان در طول تاریخ است البته این اثر هنگامی آفریده شد که هنر فمینیستی پیشنیه و تاریخ قابل توجهی یافته بود.

سارا شریعتی فرزند علی شریعتی در مقاله‌ای در مورد هنر زنان می‌نویسد: «« سوال چیست؟ سوال را لینداش لند؛ مورخ هنر در دهه 70 مطرح می کند، وی مقاله ای دارد تحت عنوان “چرا هنرمندان بزرگ زن نداریم؟”سپس خودش پاسخ می‌دهد که به طور عمده 2 رویکرد و 2 نظر وجود دارد؛ یک نظر همیشه این بوده؛ هنر عرصه انتزاع، عرصه نبوغ و عرصه زیبایی شناسی است و علت اینکه ما در عرصه هنر، هنرمندان بزرگ زن نداریم بسیار ساده است؛ چون ما با نبوغ زنانه روبرو نیستیم، زنان استعداد هنری ندارند، استعدادی هم اگر در زمینه هنر نشان داده‌اند در زمینه هنرهای دستی(کاموا، خیاطی، گلدوزی و آشپزی) بوده است و در حوزه‌ی هنرهای والا مردان همیشه حضور داشته‌اند. رویکرد فمینیستی اما با این نظر برخورد می‌کند و توضیح می‌دهد که تاریخ؛ تاریخ مذکر است و به همین جهت نام زنان بزرگ هنرمند را ثبت نکرده است. این دو رویکرد دربرابر هم قرار می‌گیرد و هرکسی از موضع خودش بدان می‌نگرد، اما هنگامی که با رویکرد جامعه شناسانه به بحث نگریسته شود، موضوع کمی متفاوت می شود.
ما باید به دنبال عوامل اجتماعی و تاریخی که باعث غیبت زنان در تاریخ هنر شده را پیدا کنیم، سپس ببینیم که آیا واقعا زنانی نبوده اند یا بوده اند و ثبت نشده اند. رویکرد دیگری که در همین زمینه مطرح می باشد این است که موقعیت زنان در تاریخ هنر؛ یک ساخت اجتماعی است. پس نمی توانیم بگوییم که هنرمند نبوده اند، بلکه باید بگوییم که هنرمند نشده‌اند. هنرمند نبودن؛ ذاتی زنان نیست، موقعیت اجتماعی آنها محصول فرایند تاریخی و شرایط اجتماعی مشخص است.»

تاریخ هنر ادعا می‌کند که زنان؛ استعداد هنری و نبوغ هنری نداشته‌اند. زنان تا قرن 18 از آموزش هنر محروم بوده اند. اولین آکادمی‌های هنر که تاسیس می شوند، اولین قانونش ممنوعیت ثبت نام زنان بوده است. زنان هیچ وقت آموزش ندیده اند درحالیکه بعضی رشته های هنری کاملا مستلزم آموزش است. مثلا برای نقاشی شما باید «پرسپکتیو»، «آناتومی»، کمی ریاضی بدانید و همه اینها آموزش می‌خواهد. به همین دلیل است که مثلا زنان در ادبیات بیشتر درخشیده‌اند تا هنر چراکه ادبیات احتیاج به هیچ کدام از اینها ندارد. به قول ویرجینیاوولف؛ «اتاقی از آن خود» و یک مقدار پول و قلم و کاغذ می‌خواهد.

دومین عاملی که می توان به آن اشاره کرد، فقدان چهره ای به نام کارفرمای هنری در مورد زنان است. کارفرما کیست؟ کارفرما در کار هنری کسی است که می‌تواند هنر را از حالت سرگرمی اوقات فراغت و تفنن تبدیل کند به یک حرفه. کارفرمایان بزرگ تاریخ هنر چه کسانی هستند؟ کلیسا، دولت یا دربار و اشرافیت. هیچ کدام از این کارفرمایان کارشان را به زنان سفارش نمی دادند، چون اصلا اعتقادی به آموزش زنان یا حضور آنها در چنین وادی هایی نداشتند. در نتیجه هنر برای زنان همیشه در حد فانتزی روزهای بیکاری یا در بهترین حالت دستیاری هنرمندان بزرگ باقی می ماند.

سومین عامل اجتماعی؛ خانواده است. در تاریخ هنر، زنانی که به هر قیمتی بالاخره نامشان به عنوان زن هنرمند ثبت شده، زنانی بوده اند که در دوره خودشان از نظر اجتماعی آدم هایی ناهنجار به حساب می‌آمده‌اند. ناهنجار بدین معنا که یا ازدواج نکرده‌اند یا بچه‌دار نشده‌اند یا دیوانه شده‌اند و به جنون کشیده شده‌اند؛ چون معمولا از طرف جامعه طرد می‌شدند.

فرح اصولی، نقاش و دبیر دوسالانه ششم نقاشی ایران در باره حضور زنان در هنر می‌گوید: در فاصله دهه‌های 70 تا 80 میلادی هنر فمنیست‌ها در غرب اهمیت پیدا کرد درصورتیکه در ایران آثاری که به این جنبه بپردازند، نداشتیم. در این دهه گرایش به هنر انتزاعی نیز در جهان مد شد و نقاشان زن مطرح ایران مانند بهجت صدر، منصوره حسینی و ایران درودی به این سمت کشیده شدند.

وی می‌افزاید: هیچ کدام از زنان هنرمند ما در آن زمان در وصف زن بودن خودشان به خلق اثر نپرداختند هرچند اینگونه نقاشی کردن در دنیا بسیار مهم بود و همه در موردش صحبت می‌کردند. هنر فمنیست‌های دنیا غالبا مفهومی بود که سرمدار آن “جودی شیکاگو” آمریکایی بود با اثر معروف “ضیافت شام”. این جریان در ایران هم رایج شد ولی بیشتر مردها به آن پرداختند نه زنان.

وی به نمایشگاه “گنج و گستره” که در سال 1353 برپا شد، اشاره می‌کند: معروفترین نمایشگاه هنر مفهومی در ایران در سال 53 توسط گروهی موسوم به گروه “نقاشان آزاد” برپا شد که غلامجسین نامی، عربشاهی و چند مرد دیگر در آن عضو بودند ولی هیچ زنی؛ اثری در این نمایشگاه که به نوعی نمایشگاهی مطابق با هنر زنانه در دنیا بود، نداشت. در جریان هنر مفهومی رایج در آن زمان ایران، هیچ نقاش زنی وجود نداشت و پرداخت به گرایشات زنانه در هنر نقاشی توسط نقاشان زن، آگاهانه نبود.
وی؛ روحیه مردسالاری دنیای ایران آن زمان را معضلی برای پرداخت خانم‌ها به هنر می‌داند: در آن دوران اگر کسی با روحیه زنانه کار می‌کرد او را محکوم می‌کردند و می‌گفتند “ضعیفه” است که اینگونه کار می‌کند، به همین دلیل نمی‌توان در باب تأثیرگذاری زنان در هنر معاصر صحبت کرد.

وی تفاوت اثر زنان هنرمند با مردان را شبیه تفاوت‌های شعری فروغ فرخزاد با نادر نادرپور برمی‌شمرد: فروغ در جای جای شعرش زن بودن خود را مطرح می‌کند و حضورش را با زنیت خود همراه می‌سازد. زنان هنرمند ما هم می‌توانند اینگونه کار کنند و احساسات زنانه خود را در آثارشان مطرح کنند. کلمه و زبان ما در نقاشی ابزار و تکنیک‌هایی است که از آن برای بیان خود استفاده می‌کنیم که این ابزار و تکنیک می‌تواند زنانه، مفهومی و احساسی باشد. قصه تعریف کردن یکی از ویژگی‌های کار زنان است و این ویژگی در لایه‌های مختلف آثار نقاشی زنان به راحتی دیده می‌شود و به نوعی به یکی از مشخصه‌های آثار نقاشی زنان تبدیل شده است.

وی در مورد وضعیت نقاشان زن در هنر معاصر توضیح می‌دهد: نسل به نسل بر تعداد زنان هنرمند افزوده شده است و تعداد زنان هنرمندی که به درجات بالای هنری رسیده‌اند هر روز بیشتر از گذشته می‌شود که این نشان از درک هنر توسط این قشر از هنرمندان دارد. زنان هنرمند ما پا به پای مردان کار می‌کنند و در هنر معاصر ما جایگاه بسیار خوبی دارند ولی اگر به تاریخ بنگریم و بخواهیم سهم آنها را در هنر مدرن و معاصر ببینیم به چیز قابل ذکری نمی‌توانیم اشاره کنیم.

احمد نادعلیان، هنرمند نقاش و محیطی و مدرس دانشگاه در مورد هنر زنان در ایران نیز می‌گوید: سوال این است که سهم زنان در جامعه هنری کشور و در هنر معاصر چقدر است!؟ ولی به عقیده من شاید بهتر باشد که کاراکترهای این سوال جابجا شود یعنی درحال حاضر و باتوجه به شرایط باید دید سهم مردان چقدر است؟! هم‌اکنون حدود 80 تا 90 درصد دانشجویان هنری دختر هستند و این به این معنا است که در آینده‌ای نزدیک ما باید به دنبال سهمی از هنر برای مردان باشیم.

وی ادامه می‌دهد: اگر نگاهمان به هنر، نگاهی مبتنی بر تاریخ هنر باشد درخواهیم یافت که در تاریخ هنری کشورمان و هنگام تأسیس دانشکده‌های هنری زنان در حوزه هنرهای تجسمی خصوصا نقاشی حضور رسمی نداشتند.
نادعلیان به حضور زنان در هنرهای ایرانی به خصوص موسیقی در گذشته‌های دور اشاره می کند: در گذشته دور در طاق بستان شمایل یا مجسمه‌های زنانی را می‌بینیم که چنگ می‌نوازند که این نشان‌دهنده حضور زنان در عرصه هنر موسیقی است ولی حتی در نوشته‌های تاریخی گذشته در حوزه‌های نقاشی و هنرهای تجسمی، سندی دال بر حضور آنها نداریم. این عدم حضور زنان در هنر نقاشی تا دوران قاجار ادامه دارد ولی با تأسیس دانشکده‌های هنری کمی حضور آنها جدی‌تر شده است تا آنجا که حتی در آغاز کار دانشکده هنر ما معلمان زن غیرایرانی نیز داشته‌ایم.

وی شروع روند رشد حضور زنان در هنر معاصر را به بعداز تأسیس دانشکده‌های هنر مرتبط می‌داند: حضور جدی‌تر و گسترده زنان در دانشکده هنر از پنج – شش سال قبل از انقلاب شروع شد و شماری از زنان هنرمند در آسمان هنر ایرانی درخشیدند که از آن میان می‌توان به ایران درودی، جواهری، فرمان فرمانیان، بهجت صدر و منصوره حسینی اشاره کرد.

این مدرس دانشگاه هنر، یکی از دلایل حضور کمرنگ زنان قبل از سال‌های 50 در عرصه هنر را شرایط ساختاری خانواده‌ها و شرایط جامعه عنوان می‌کند: به خاطر شرایط حاکم بر جامعه، بسیاری از خانواده‌های سنتی ایران به خصوص در شهرستان‌ها از حضور دختران در دانشکده‌های دولتی به خصوصی در دانشکده‌های هنری ممانعت می‌کردند.

وی انقلاب اسلامی سال 57 را وسیله‌ای برای اعتمادبخشی به این خانواده‌ها دانست که به تبع آن بسیاری از دختران تحصیل‌کرده در هنر که شاید در روزگاری اجازه تحصیل دانشگاهی را نداشتند پا به عرصه هنر آن هم به صورت آکادمیک گذاشتند.

وی می‌افزاید: نباید نادیده بگیریم که در یک دوره تاریخی در حدود دهه 60 میلادی جریان زن آزادخواهی یا فمنیسم در دنیا رایج شد که بر جامعه ما نیز تأثیر گذاشت که یکی از متبلورترین این تأثیرات در هنر بود. بسیاری از افراد به خصوص افراد بالادست جامعه به فکر بومی‌سازی جریان فمنیسم بودند که یکی از راه‌های آن را حضور جدی این تفکر در هنر یافتند. این قضیه به یک مد تبدیل شد به طوری که بسیاری از مردان هم تلاش می‌کنند که زنان هم سهمی در مسایل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشند.

وی با بیان اینکه “ما در یک دوره انتقالی گذر از جامعه سنتی به مدرن هستیم”، ادامه می‌دهد: در این دوره زنان و مردان نه آن وظایف قدیمی و سنتی خود را انجام می‌دهند نه آنچنان که باید کارهای رایج در دنیای مدرن را انجام می‌دهند و این پارادوکس (تناقض نما) در وضعیت جامعه خلل ایجاد می‌کند. قسمتی از تعاریف دنیای مدرن متکی بر قوانین سنتی است برای مثال زنان امروز مجاز هستند شغل داشته باشند یا در کارهای هنری شرکت کنند ولی اگر در درازمدت دقت کنیم؛ درمی‌یابیم بعداز تحصیل، بسیاری از زنان به خصوص تربیت‌یافتگان جامعه سنتی، مادر بودن و همسر بودن را به کارهای هنری ترجیح می‌دهند.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا رشد کمی حضور زنان در عرصه هنری با رشد کیفی حضور آنها با یک موازنه درست و پایاپای پیش رفته است؟، می‌گوید: اکثر زنان پا به پای مردان کار می‌کنند و اگر مسئولیت‌های زندگی برعهده آنها نباشد هنر خوب و کاملی ارائه می‌دهند.

نادعلیان در مورد تشخیص جنسیت خالق اثر به صرف دیدن آن اثر توضیح می‌دهد: به میزان زیادی می‌توان جنسیت را از روی اثر تشخیص داد ولی این یک جریان مطلق نیست. در آثار زنان می‌توان به شاخصه‌هایی مانند نوع قلم زدن، جنس هنر، بیان احساسات به صورت زنده و بارز و چند شاخصه دیگر پی برد. زنان در آثار خود المان‌های خاصی دارند و این المان‌‌ها بسیار گوناگون هستند و در یک فرهنگ خاص نمی‌گنجند به طوریکه نام بردن از آنها بسیار مشکل است.

ایران درودی(نقاش پیشکسوت) می‌گوید: شاید بتوان هر مقوله‌ای را به صورت زن و مرد تفکیک کرد ولی هنر چیزی نیست که بتوان برای آن تفکیک جنسیتی قائل شد. چندین سال پیش قرار شد که نمایشگاهی از آثار من، منصوره حسینی و بهجت صدر در موزه هنرهای معاصر تحت عنوان “سه زن” گذاشته شود ولی علی رغم تمام اصرارها من هیچ اثری به این نمایشگاه ندادم.
وی درمورد دلیل این کارش توضیح می‌دهد: من با نام این نمایشگاه مشکل داشتم. سه زن یعنی تفکیک جنسیتی یک هنر والا و من حاضر نیستم در نمایشگاهی هنری که بین زنها و مردها تفاوت قائل می‌شود؛ شرکت کنم.
درودی به سهم زنان در هنر معاصر ایران اشاره می‌کند: در تمام جریان‌های هنری ردپای زنان قابل بررسی است هرچند شاید نام آنها در فهرست پدیدآورندگان جریانات هنری نباشد. زنان هنرمند تمام دنیا برای به دست آوردن حق خود در هنر تلاش‌های زیادی کرده‌ و می‌کنند زیرا در بیشتر کشورها هنوز هم نگاهی مردسالارانه بر هنر حاکم است.

وی در تعریف مردسالاری در هنر می‌گوید: نگاه مردسالارانه نگاهی است که جامعه بر هنر تحمیل کرده است. همیشه مردان را حاکمان بر هنر تشخیص داده و معرفی می‌کنند، نمایشگاه‌ها و گالری‌ها مملو از آثار آنهاست، نقدها و تعریف‌ها بیشتر اوقات متوجه آنهاست و… .

این نقاش پیشکسوت با انتقاد از تلقی گروهی که زنان را صرفاً یک جنس ضعیف یا خانه‌دار معرفی می‌کنند، ادامه می‌دهد: این نگاه متاسفانه به هنر هم سرایت کرده و معتقد است که زنان در خانه بمانند بهتر از این است که به هنر بپردازند.

وی با ابراز مخالفت با نگاه فمنیستی به هنر اظهار می‌کند: برخی فمنیست ها نیز از آنطرف بام می افتند و خود را حاکم بر هنر می دانند به عقیده من هیچکدام از اینها درست نیست زیرا هنر انگاره‌های فمنیستی را برنمی‌تابد. هنر روحی مقدس و منزه و هویتی یکپارچه دارد و کسی حق ندارد آن را به هنر زنانه با هنر مردانه تقسیم کند.

وی می‌افزاید: در سال‌های اخیر زنان در هر حوزه اجتماعی، از مدیریت بخش‌های مختلف گرفته تا فعالیت‌های علمی و پژوهشی و به خصوص هنری، که وارد شده‌اند بسیار موفق بوده‌ و عملکرد قابل قبولی از خودشان بروز داده‌اند. آمار بالای تعداد هنرمندان زن، نشان‌دهنده حضور موفق و گسترده آنها در هنر ایران است.

وی، برگزاری نمایشگاه‌های هنری توسط خانم‌ها را نیز دلیلی برای پیشرفت هنر بانوان می‌داند: در بخش نمایشگاهی ما با هجمه‌ای از اسم خانم‌هایی که اقدام به برپایی نمایشگاه کرده‌اند، روبرو هستیم که این خود نشان‌دهنده حضور قوی خانم‌ها در هنر است.

وی در مورد نسبت خانم‌ها با جریانات هنری توضیح می دهد: در بین پدیدآورندگان و پیشگامان جریانات هنری در ایران اسمی از خانم‌ها نمی‌بینیم زیرا در گذشته حضور خانم‌ها در هنر از نظر کمی زیاد نبوده که به همین خاطر نمی توانستند جریان سازی کنند.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours