دغدغه‌های زنانه در دنیای داستان‌های بلقیس سلیمانی / ویدا وفایی

28 مهر 1389

رادیو زمانه: ویرجینیا وولف به گمانم در کتاب اتاقی از آن خود است که می‌گوید ادبیات زنان تا مدت‌ها خشمگین و معترض خواهد بود و باید سال‌ها بگذرد، زن‌ها خشم‌شان را ابراز کنند، جامعه تغییر کند و بعد زنان داستان‌نویس بتوانند فارغ از این خشم و با تکیه بر جنبه‌های زیباشناختی بنویسند. الاین شوالتر هم آثار زنان نویسنده‌ی بریتانیایی را به سه دسته تقسیم می‌کند: ادبیات زنان (female) (قرن نوزدهم) که مقلد و دنباله‌رو قواعد و مضامین ادبیات مردان است؛ ادبیات فمینیستی (feminist) (از ۱۸۹۰تا پایان دهه‌ی ۱۹۲۰) که ادبیات اعتراضی است و رنگ و بوی سیاسی دارد؛ و ادبیات زنانه (feminine) که دهه‌ی ۱۹۲۰به بعد را دربرمی‌گیرد و در این آثار زنان به جنبه‌های زیباشناختی توجه دارند و زنانگی را به تصویر می‌کشند.

البته من بر این باورم که حتی پس از دهه‌ی ۱۹۳۰ آثار زنان داستان‌نویس در بریتانیا و امریکا سیاسی بوده چون ذهنیت و هویت ما برساخته‌ی نظامی است که در آن شکل می‌گیریم و در واقع حتی فردی‌ترین جنبه‌های زندگی فرد را اجتماع و سیاست تعیین می‌کند، بنابراین روایت زنانه نمی‌تواند فارغ از سیاست باشد، حتی اگر داستان‌نویس خود از این امر آگاهی نداشته باشد.

در ایران سیمین دانشور با انتشار مجموعه داستان آتش خاموش در سال ۱۳۲۷اولین زنی بود که رسماً به عرصه‌ی داستان‌نویسی پا گذاشت، و پس از آن فهرست زنان داستان‌نویس ایرانی بلند و بلندتر شد. اگر امروز نگاهی به بازار کتاب‌های ادبی بیندازیم، می‌بینیم که زنان دست‌کم به لحاظ کمی حضور پررنگی در این حوزه دارند. اما در میان آثاری که این روزها به قلم زنان در ایران تولید می‌شود، آن دسته که بیشتر جدی گرفته شده‌اند و نظر منتقدان و مطبوعات را جلب کرده‌اند، مصداق نوع دوم تقسیم‌بندی شووالتر هستند.

داستان‌های این زنان عرصه‌ای است برای به تصویر کشیدن نابرابری‌های جنسیتی و وضعیت زن در جامعه‌ی ایران که به شدت درگیر مذهب است و عرف و سنت؛ عرصه‌ای برای اعتراض ارزش‌های نادرست فرهنگی و نیز به حقوقی که از زنان دریغ شده است؛ عرصه‌ای برای نشان دادن رنج هرروزه‌ی زن در جامعه‌ای مردمحور. در این میان، گاهی این وجه اعتراضی نه در قالب «گفتن» که به صورت «نشان دادن» به خوبی با تکنیک‌های روایی و صناعت‌های ادبی درآمیخته و به لحاظ زیباشناختی آثاری قابل اعتنا تولید شده است، و گاهی هم صدای این اعتراض‌ها آنقدر بلند بوده که قصه به نجوایی غیرقابل شنیدن تبدیل شده است.

بلقیس سلیمانی یکی از داستان‌نویسانی است که در آثارش به مسائل زنان پرداخته است. او که متولد ۱۳۴۲در کرمان است و فوق لیسانس فلسفه دارد، در سال ۸۷ با انتشار رمان خاله‌بازی به جمع نویسندگان پیوست و از آن زمان تاکنون رمان بازی آخر بانو، مجموعه داستان بازی عروس و داماد و رمان به هادس خوش آمدید را منتشر کرده است. او با دو نوع برخورد از سوی منتقدان مواجه شد؛ دسته‌ای با توجه به توان روایت و قصه‌پردازی و مضامین داستانی او کارش را تحسین کردند و دسته‌ای دیگر با نظر به ظاهر مذهبی و حجاب کامل اسلامی او و کارنامه‌اش به عنوان منتقد «ادبیات دفاع مقدس» روی خوشی به او و آثارش نشان ندادند و یا به او و دنیای داستانی‌اش تاختند.

سلیمانی جوانی‌اش در آن سال‌های بحبوحه‌ی انقلاب و جنگ گذشته و ستیزهای ایدئولوژیک آن دوره را تجربه کرده است؛ به قول خودش متعلق به نسلی است که فکر می‌کردند می‌توانند تاریخ را عوض کنند. او در آثارش فضای پس از انقلاب را ترسیم می‌کند و به نقد جامعه‌ی آن زمان و نوکیسه‌گانی می‌پردازد که از انقلاب و جنگ به نان و نوایی رسیده بودند. شخصیت‌های اصلی داستان‌های او کسانی هستند که زندگی و سرنوشت‌شان به سال‌های پس از انقلاب گره خورده است. حضور آدم‌هایی با ایدئولوژی‌ها و دیدگاه‌های متفاوت، فضایی چندصدایی را در آثار او ایجاد کرده است. ولی در کنار این‌ها یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های سلیمانی وضعیت زن‌ است.

رمان خاله‌بازی درباره‌ی زنی به نام ناهید است که عاجز از انجام مهم‌ترین مسئولیتی است که «طبیعت» بر دوش‌اش گذاشته، یعنی بچه به دنیا آوردن. همسرش مسعود با اجازه‌ی او با زن دیگری ازدواج کرده تا به «حق» طبیعی و مشروع و قانونی‌اش یعنی پدر شدن برسد، و حالا به موازات زندگی با ناهید، صاحب دو فرزند است و «خانه»‌ای دیگر. ناهید که زنی تحصیلکرده و آگاه است شرایط را پذیرفته و همواره همراه و حامی مسعود است، اما سیما همسر دوم مسعود از این وضعیت ناراضی است و مسعود را برای خودش می‌خواهد. ورود حمیرا، دوست دوره‌ی ‌دانشگاه ناهید، به داستان آرامش ظاهری زندگی ناهید و مسعود را به هم می‌ریزد و خودکشی سیما محرکی می‌شود برای آنکه ناهید برای یافتن هویتی متفاوت با آنچه تاکنون برایش تعریف شده، مسعود و زندگی مشترک‌اش را ترک کند.

سلیمانی در رمان به هادس خوش آمدید که تازه‌ترین اثرش است، به سراغ سوژه‌ای می‌رود که خطر گرفتار شدن به سانتیمانتالیسم را به شدت بالا می‌برد: تجاوز جنسی. البته نویسندگانی هم بوده‌اند که به خوبی از پس این مضمون برآمده‌اند، از جمله جنیفر جانستون نویسنده‌ی ایرلندی در رمان کرم نامرئی (که داستان زنی است که در کودکی پدرش به او تجاوز می‌کرده است). رودابه، دختر جوانی که از روستایی در کرمان به تهران آمده و دانشجوست، در یکی از شب‌های بمباران به اصرار پسر دایی‌اش احسان که نامزد او هم هست به خانه‌ی یکی از بستگانش می‌رود، مرد متأهلی که خانواده‌اش خارج از کشور هستند و او هم در جوانی عاشق مادر رودابه بوده است.

رودابه در خانه‌ایی که پناه جسته، مورد تجاوز قرار می‌گیرد و پس از آن تمام اعمال او تلاشی است برای فرار از کابوسی که او را رها نمی‌کند. احسان را از خودش دور می‌کند و به دیدن مناطق جنگی می‌رود و آنجا شنونده‌ی حرف‌های زن‌هایی است که به دست نیروهای عراقی افتاده‌اند و به هیچ کدام‌شان هم تجاوز نشده‌ است! قصه‌ی آنها هم مثل او قصه‌ی انکار است چون جامعه‌ی سنتی و مذهبی ایران برای زنانی که از آنها هتک هرمت شده، جایی ندارد.

بلقیس سلیمانی قصه‌گوی خوبی است و در تصویر کردن نگاه و ذهنیت بخشی از زنان جامعه‌ی ایران موفق بوده است. زن در داستان‌های او از محدوده‌ی خانه درآمده و در جامعه حضور دارد ولی مذهب و سنت در زندگی و سرنوشت او نقش پررنگی دارد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours