فراخوان برای اعتراضی جمعی در نقد برنامههای زنستیزانه «صدا و سیما»
تریبون فمینیستی ایران – یکشنبه ٣٠ فروردین ١٣٨٣ – ١٨ آوریل ٢٠٠۴
درحالیکه تاریخ ایران در دو دههی اخیر شاهد فعالیتهای روبه گسترش زنان در عرصههای گوناگون زندگی اجتماعی بوده است و نسل جدید زن ایرانی با اتکا به توانایی و استعدادهای خود، در عرصههای دانشگاهی، ادبی، علمی، هنری و فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی جایگاه درخور توجهی کسب کرده است، «صدا و سیما» بهصورت رسانهی انحصاری و فراگیر در کشور، راهی آشکارا توهینآمیز در مقابله با این روند در پیش گرفته است، و در چند ساله اخیر بهویژه شاهد تهیه و پخش سریالهایی هستیم که به شکلی عریان، سمت و سویی زنستیزانه پیدا کرده و با تبلیغ چندهمسری، صیغه و تعدد زوجات، به تحقیر و بیهویت ساختن زن مستقل ایرانی، کمر همت بسته است.
متاسفانه اکثر سریالهای صدا و سیما، با تهی بودن از محتوا و در گسستی غیرمسئولانه از واقعیت زندگی زن ایرانی، سالهاست که به تبلیغ روزمرگی و «بازتولید نقش سنتی زنان» پرداخته است و در نبود رقیب و فقدان نظام نقد و اعتراض، ازخودبیگانگی را در شکلهای متفاوت به اذهان میلیونها زن و مرد ایرانی تحمیل نموده است. برای نمونه در ایام نوروز امسال با پخش سریال «بانوی دیگر» آشکارا روند توهین و تحقیر زنان تحصیلکرده و منتقد را اینبار در قالب زنی روزنامهنگار در پیش گرفته که برای همسرش شریک دیگری میگیرد و یک مثلث عشقی در مبتذلترین شکلاش را به نمایش میگذارد. سالیان سال است که برنامهریزی و پخش مجموعههای تلویزیونی در جهت تحکیم و تداوم ارزشهای منسوخ «پدرسالارانه» عمل میکند و این روند تازهای در برنامههای صدا و سیما نیست، اما آنچه تغییر کرده است آگاهی زنان امروز است که دیگر نمیتوانند مانند گذشته خاموش بنشینند و حرص و بغض خود را در گلو خفه کنند. امروز دیگر ما نمیتوانیم نظارهگری منفعل باشیم و خشونت و تحقیر دائم را تحمل کنیم و دم بر نیاوریم و این تحولی است که صدا و سیما را به تعمق به آن مجبور خواهیم ساخت. ما با این نحوه برخورد مدنی هم روحیه اعتراض جمعی و مسالمتآمیز را در بین خودمان ارتقاء میدهیم و هم خود و زنان دیگر را از بینندگانی منفعل به مفسران فعال تبدیل میسازیم. ما میخواهیم آینده خود و فرزندانمان را از خلال همین برخوردهای مدنی شکل دهیم و در ساختن محیطی انسانی و جامعهای سالم، فعالانهتر شرکت کنیم. چه بسا در کوتاه مدت اعتراضهای کوچک ما تاثیر گستردهای نداشته باشد اما امید داریم که همین تلاشها و اعتراضها، روند زندگی آیندهمان را سمت و سوی انسانی دهد.
از این رو از کلیه زنان و شهروندانی که میاندیشند امروز باید در برابر نگرشهای زنستیزانه و تحقیرآمیز صداو سیما، اعتراض کرد تا این روند غیرانسانی تعدیل و بهتدریج محو شود، دعوت میکنیم تا در روز چهارشنبه 9 اردیبهشت ماه (1383) ساعت 5 الی 7 بعدازظهر در محل «انجمن صنفی روزنامهنگاران» گرد هم آییم و اعتراض خود را به سیاستهای زنستیزانه صدا و سیما ابراز داریم.
مکان: خیابان بلوار کشاورز، بعد از تقاطع فلسطین خیابان کبکانیان، کوچه هفتم، انتهای کوچه سمت چپ، انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران.
مرکز فرهنگی زنان ـ انجمن هستیااندیش ـ انجمن مستقل زنان ـ انجمن روزنامهنگاران زن ایران ـ مؤسسه آموزشی رشدیه ـ انجمن زنان نواندیش ایران ـ سایت زنان ایران ـ کانون زنان زمان ـ سایت بدجنس ـ مرکز کارورزی سازمانهای غیردولتی ـ انجمن ایرانمهر ـ کانون نواندیشان جامعه مدنی
مینو مرتاضی لنگرودی (از جبهه زنان ملی ـ مذهبی) ـ خدیجه مقدم و عزیزدخت شمس (از فعالان زیست محیطی) ـ لیلا نجفی ـ فاطمه نجاتی (از فعالان دانشجویی) ـ سیما افشار (روزنامهنگار) و…
قطعنامه پایانی گردهمایی اعتراضی زنان علیه سیاستهای زن ستیزانه«صدا و سیما»
تریبون فمینیستی ایران – چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۳ – ۲۸ آوریل ۲۰۰۴
قطعنامه زیر که توسط گروهها و افراد امضاکننده آن تهیه شده بود، در انتهای گردهمایی [در اعتراض به سیاست های زن ستیز صدا و سیما) قرائت شد و تابلویی نیز به منظور امضا افراد و گروههای دیگری که با این قطعنامه موافق هستند در بخشی از سالن گردهمایی گذاشته شده بود که تعداد زیادی امضا بدین وسیله جمع آوری شد. متعاقبا لیست کامل امضا کنندگان این بیانیه اعلام خواهد شد.
انحصاری بودن «صدا و سیما» باید شکسته شود
قطعنامه پایانی گردهمایی اعتراضی زنان علیه سیاستهای زن ستیزانه «صدا و سیما»
در شرایطی که انسانها اعم از زن و مرد در سراسر جهان در پرتو اصول شناخته شده حقوق بشر در جهت تغییر شرایط نامناسب موجود به سمت وضعیت بهتری برای زنان و مردان تلاش میکنند، جای تاسف است که هنوز در ایران افراد و گروههایی که معتقد به تبعیض و نابرابریهای فاحش در حقوق انسانی میان زن و مرد هستند امکان مییابند از «صدا و سیما» به تبلیغ و توجیه نظرات واپسگرای خویش بپردازند و دختران جوان را توسط برنامه های «جذاب» صدا و سیما، ناخودآگاه برای گردن نهادن به نقش فرودست خود و تمکین از وظایف سنتی و غیرخلاق وادارند و پسران جوان را برای ایفای نقش سلطه جویانه آموزش دهند. آموزشهایی با رویکرد زن ستیزانه که اکنون در اکثر برنامه های صدا و سیما چه در شکل سریال و طنز و چه در برنامه های علمی و جدی ارائه میشود، با واقعیت زندگی اکثر مردم ایران فاصله بسیار دارد اما همین تصاویر غیرواقعی و کلیشه ای میتواند تاثیرات منفی خود را در درازمدت به صورت آسیبهای جدی اجتماعی و فروپاشی روابط انسانی بین افراد خانواده برجای گذارد.
رشد و گسترش فعالیتهای خلاق زنان ایران در حوزه های مختلف در سالهای اخیر غیرقابل انکار است و آنان صلاحیت خویش را در حوزه های مختلف به اثبات رسانده اند، اما هنوز تصویر زنان در «صدا و سیما» در مجموع، تصویری منفعل، غیرخلاق و منطبق با کلیشه های جنسیتی است و از طریق این تصویرسازیها، «بستر فرهنگی» برای قوانین نابرابر از جمله چندهمسری به وجود میآورد.
اگر در گذشته، زنان به دلایلی نسبت به توهین و تصویرسازیهای غیرواقعی از زندگی خود در صدا و سیما سکوت میکردند، امروز آموخته اند که مهر سکوت را بشکنند و نه تنها بینندگانی منتقد و فعال باشند، بلکه با نگاهی منتقدانه سیاست و مشی تحقیر زنان و ستیز با آنان در صداو سیما را نقد، و جامعه را متوجه خطرات این سیاستها کنند.
ما امضاء کنندگان این بیانیه اعتراض شدید خود را نسبت به عملکرد زن ستیزانه صدا و سیما ابراز میداریم و تا برآورده شدن خواسته های زیر، به اعتراض خود در اشکال مختلف ادامه خواهیم داد:
1. متوقف کردن پخش برنامه ها و سریالهایی که با محتوایی زن ستیزانه تهیه میشود و اقدام جدی جهت انعکاس تصویر واقعی از فعالیتهای زنان از قشرهای گوناگون و در حوزه های مختلف و نیز انعکاس فعالیتهای زنان جهان که برای احقاق حقوق انسانی خود تلاش میکنند.
2. تصویب قانونی برای صدا و سیما که در آن مجازاتهایی برای تخلفات این سازمان پیش بینی شده و امکان نظارت قضایی و نیز نظارت مردمی از طریق تشکیل گروهی از نمایندگان سازمانهای غیردولتی زنان و دیگر تشکلهای مدنی قید شده باشد.
3. واگذاری امتیاز شبکه های تلویزیونی و رادیویی و نیز امکان پخش آزادانه برنامه های رادیویی و تلویزیونی از سوی سازمانهای غیردولتی زنان و دیگر نهادهای مدنی.
امضاء کنندگان: مرکز فرهنگی زنان – انجمن روزنامه نگاران زن ایران ـ سایت زنان ایران ـ انجمن مستقل زنان ـ انجمن زنان نواندیش ایران ـ مجله زنان ـ کانون زنان زمان ـ انجمن هستیااندیش ـ سایت بدجنس ـ مؤسسه آموزشی و پژوهشی رشدیه ـ مرکز کارورزی سازمانهای غیردولتی ـ کانون نواندیشان جوان جامعه مدنی – مجله فرزانه ـ سایت هنگامه شهیدی ـ سایت زنان ایران امروز – انجمن روزنامه نگاران جوان
مرضیه مرتاضی لنگرودی – خدیجه مقدم ـ ژیلا بنی یعقوب ـ فاطمه گوارایی ـ پرستو دوکوهکی – عزیزدخت شمس – لیلا نجفی – فاطمه نجاتی – سیما افشار – محمدرضا نسب عبداللهی – شهلا انتصاری – شبنم رحمتی – لیلی فرهادپور – پروین اشرفی – نسرین ملکی نیا – سونیا ترکمن ـ اعظم اکبرزاده ـ عفت فتاحی ـ آزاده سجادی ـ روزبه روزبهانی – مارتیا محمدی ـ انوشه غفرانی ـ مریم زمردیان ـ فاطمه باقرنیا ـ مرجانه اسکویی ـ نرگسسادات نجفی ـ فرج کلامی ـ سپیده شاکری ـ بیتا شمیرانی ـ سیمیندخت سهی ـ مریم مرتضایی ـ سعید سعیدی ـ تکتم حجازی ـ محمد مفیدی ـ طاهره جلالی ـ نجمه مهدوی ـ مهدخت درخشانی ـ رخشان رازی
گزراش گردهمایی اعتراضی علیه برنامه های زن ستیز صدا و سیما: باید بجای بازسازی جهان سرمایه دار مردسالار, یک جهان دیگر بسازیم
تریبون فمینیستی ایران: چهار شنبه 9 اردیبهشت 1383- 28 آوریل 2004
گردهمایی اعتراض آمیز علیه سیاست های زن ستیز صدا و سیما ساعت 5 بعد از ظهر امروز در سالن اجتماعات انجمن صنفی روزنامه نگاران برگزار شد. در پی پاسخ به فراخوان این گردهمایی ,از سوی گروه ها, سایت ها و وبلاگ ها و افراد با دیدگاه های گوناگون , جمعیت بسیاری در سالن انجمن صنفی گرد آمده بودند که با توجه به ظرفیت محدود انجمن , بسیاری بر زمین نشسته بودند و بسیاری هم در راهروها و حیاط انجمن جمع شده بودند. علاوه بر خبرنگاران بسیاری از روزنامه ها و همچنین رسانه های خارجی , خبرنگاران صدا و سیما هم حضور داشتند و از برنامه و افراد شرکت کننده نیز فیلم برداری می کردند.
مجموعه عکس های کیهان ولی نژاد مدرس عکاسی در دانشگاه آزاد و هنر با عنوان « زن و تلویزیون» نیز در سالن به نمایش در آمده بود. شعارهای این گردهمایی نیز در گوشه و کنار سالن نصب شده بود مانند: « ما زنان به نقش مان در صدا و سیما اعتراض داریم , ساعاتی از برنامه های تلویزویونی باید به نهاد های مدنی و سازمان های غیردولتی زنان اختصاص یابد, تلویزیون ها را خاموش کنید , به سیاست های زن ستیز صدا و سیما اعتراض کنید…» از شعارهای این گردهمایی بود.
در ابتدای مراسم ناهید جعفری مجری برنامه و عضو مرکز فرهنگی با اشاره به نقش صدا وسیما در ارائه تصاویر غیر واقعی زنان طی دو دهه اخیر گفت :« این شروع یک حرکت است و مستلزم پی گیری تک تک ماست. هر چند عده ای از این عمل ما هم تعجب کرده اند. البته باید گفت تعجب آن ها هم به جاست, واقعا تعجب آور است که ما این قدر دیر اعتراض خودمان را آغاز کرده ایم.»
مراسم با سخنرانی و تریبون آزاد ادامه یافت.
فیروزه مهاجر در سخنان خود با اشاره به فیلم فارنهایت 451 گفت:« در صحنه ای ,زن داستان تلویزیون نگاه می کند و قرار است در آن نقشی داشته باشد که البته نقش مهمی نیست اما برای او مهم است و بعد شوهرش وارد می شود و زن اصلا به او اهمیت نمی دهد. بعد تلویزیون صحنه ای را که او نقش دارد نشان می دهد. او هم بدتر از ما یک سیاهی لشکر است. ولی زن که معتقد است شوهرش درکش نمی کند می خواهد به او نشان دهد که حضورش در تلویزیون به این معناست که او هنرمند بزرگی است. به نظرمن, این معرفی امروز ماست. یعنی سعی می کنند برنامه ها را به عنوان واقعیت به ما نشان دهند و ما را با آن ها در گیر کنند. یعنی تماشاچیان, هم جذب ما و هم مرعوب آن ها شوند. همه جای دنیا این مشکل هست و در واقع مشکل جهان سرمایه داری هست. سازمان های مختلفی هم در دنیا وجود دارند که تلویزیون را روزهایی از سال بایکوت می کنند.
من توهمی نسبت به تلویزیون نه در ایران نه در هرجای دنیا ندارم آن چه مهم است تاثیر گذاری ما بر یکدیگر است. ما از دیدگاه خودمان نمی توانیم تلویزیون را دموکرات تر ببینیم ولی می توانیم تاثیر آن را کاهش دهیم برای این که این ما هستیم که می توانیم با قدرت و خلاقیت هایمان جهان را هر روز بسازیم درحالی که به جای آن که تلویزیون را درجهت منافع خودمان به کار ببریم این جهان سرمایه داری را با همه جنگ ها وخشونت هایش دوباره بازسازی می کنیم. سریال های تلویزیونی مانند اخبار و آگهی هایشان تلاشی است برای متقاعد کردن ما که وضع همیشه همینطور بوده و مانده است. در واقع کارگزاران جهان سرمایه داری مردسالار می کوشند زبان خودشان را بر ما غالب کنند اگرچه در این یا آن گوشه دنیا ممکن است با هم فرق داشته باشند. به نظر من این که ما دور هم جمع شویم حتی در تعداد کم نشان می دهد که می توانیم خلاقیت مان را برای خودمان به کار ببریم. فکر نمی کنم اگر فردا بگویند مردان فقط می توانند یک زن بگیرند در روابط زن و مرد تفاوتی به وجود آید. در واقع اگر قرارشود درست شود به این معنا نیست که تلویزیون بتواند دموکرات شود. دموکراسی دولتی و حکومتی با آن دموکراسی که من می شناسم فرق دارد ولی فکر می کنم می توانم ارزش های خودم را مطرح کنم .تجربه های دنیا هم نشان داده که آدم ها باید بخواهند مساوی باشند و جامعه موازی و افقی – ونه عمودی – درست کنند و برای آن که به این آرزو برسیم باید بدانیم ما هستیم که این تلویزیون را هر روز بازسازی می کنیم. نه این که بگوییم من که نگاه نمی کنم. آنجا که بخواهیم به جای بازسازی جهان سرمایه دار مردسالار, یک جهان دیگر بسازیم مشکل تلویزیون هم حل خواهد شد.»
مرضیه مرتاضی لنگرودی در سخنان خود با اشاره به این که یکی از مولفه های رفتار جنبشی, اعتراض مدنی است از این که رفتار گروه های زنان به رفتارجنبشی نزدیک شده است ابراز خشنودی کرد. او با اشاره به دوگانگی و تضاد بین رفتارها و گفتارهای مسئولان قبل و پس از مسئولیت پذیری و تضاد آن ها با قانون اساسی, درباره سیاست تلویزیون درباره زنان گفت:« لباسی که برای تن زنان می دوزد بر تن او زار می زند. صدا وسیما آن زنانی را که قبول دارد و مذهبی می داند ,برای آن که از چشم نا محرمان دور کند, حصاری از شرع و سنت و فرهنگ پدر سالار به دورشان می کشد و سعی شان را منفعل و نا کارآمد بین آشپزخانه و اتاق خواب قرار می دهد و آن هایی را که غیرمذهبی می داند و مدرن می خواند رها می کند تا ابتذال را هرآنچه می خواهد به سرشان بیاورد در حالی که در جامعه واقعی زنان انواع نحله های مدرن , سنتی و حتی پسامدرن وجود دارد. » او با اشاره به تفکر غالب جنسیتی در این رسانه گفت صدا و سیما عشق را از آن زن می کند و فقط در حوزه خصوصی او را مجاز به بیان می کند»
فریبا داودی مهاجر با اشاره به تصاویر کلیشه ای زن در صدا وسیما گفت سیما با پخش سریال هایی که هویت زنان را نشانه رفته است زنانی را نشان می دهد که هیچ هدفی ندارند جز بچه داری, مهمان داری و در نهایت منتظر می مانند تا مرد به خانه بیاید و در برابر خشونت های شوهرانشان سکوت کنند. هیچ هدف یا دغدغه اجتماعی ندارند. زن معمولا در صدا و سیما نقش معشوق را بازی می کند و بچه ها انتظار می کشند که یکی به یک کس دیگر برسد و انگار هیچ رابطه کاری , دوستانه, عاطفی و محبت آمیز در زندگی اجتماعی ما محقق نمی شود و همه روابط ما روابط جنسی است. این ارزش دادن به عشق نیست بلکه درونی کردن این تفکر است که زنانی که در قوانین ما به تمکین مجبور شده اند برای مردان خلق شده اند, اموال مرد هستند و برای هرکاری باید از شوهرانشان اجازه بگیرند. این همان ترویج تفکر «سالاری» است و با چادر یا بی چادر فرقی نمی کند. در این سریال ها زنان به هرکاری مشغولند جز فکر کردن. زنانی بدون نظر و عقیده و در انتظار انتخاب. او درباره ترویج چند همسری با اشاره به نظرات عبده و طرفدارانش «برای آن که اعتراض ما به چند همسری تکفیر نشود» گفت در زمانی که همه جور فساد و فحشا در دنیا و در ایران وجود دارد صدا وسیما باید تابلو کردن تعدد زوجات را به افکار عمومی پاسخ دهد.
کاوه مظفری از انجمن هستبا اندیش در نقد سیاست های صدا وسیما گفت صدا وسیما رسانه ای دولتی و حکومتی است که نقش تریبون حاکمیت را ایفا می کند البته تریبونی که نه تنها داعیه خبر رسانی و اطلاع رسانی دارد بلکه خود را به عنوان برنامه ریز مروج سیاست های فرهنگی نیز معرفی می کند….سیاست هایی که در چارجوب ایدئولوژی خودی / غیر خودی در صدد حفظ وضعیت موجود است.
لیلی فرهاپور روزنامه نگار در شروع سخنانش به عنوان یک عضو دائم انجمن صنفی گفت تا به حال چنین نشستی را در این انجمن ندیده بودم و به این دلیل از شما وتشکل های زنان و «صدا وسیما» تشکر می کنم(خنده حضار). او گفت :« الگوهایی که از طریق صدا و سیما و بسیاری دیگر از رسانه های انحصاری و دولتی در مورد زنان در جامعه رواج داده می شود با هدف مقاومت در برابر رشد و بلوغ سیاسی, اجتماعی و اقتصادی زنان ارائه می شود.»
میترا شجاعی روزنامه نگار نیز مروری داشت برسریال های 10 سال اخیر صدا و سیما و با ذکر مواردی از آن ها به این نکته اشاره کرد که این سریال ها در عین حال که توجه عامه را به خود جلب کرده اند به طور زیرکانه ای شخصیت زن را منکوب کرده اند.
میترا صادقی با ذکر این جمله که «من یک زن معمولی هستم», گفت:«من امروز با دختر 5 ماهه و دختر 8 ساله ام به اینجا آمدم و آمدم بگویم که زنانی که در دایره تنگ خانه زندگی می کنند نباید به هر شکلی مورد اهانت قرار گیرند.آیا ما آمده ایم که یک کارگردان تلویزیونی را مورد انتقاد قرار دهیم؟ یا شورای سیاست گذاری صدا وسیما را که سا ل هاست تلاش می کند زنان ما را خفیف نشان دهد؟ یا یک رسانه ملی را که یک مونولوگ یک جانبه ایجاد کرده است؟ به نظر من همه این ها هست و نیست. در واقع ما اینجا جمع شده ایم که به مجموعه قوانینی انتقاد کنیم که به یک کارگردان, و به یک مسئول اجازه می دهد به زنان اهانت کنند. مشکل فقط یک سریال نیست.
پریسا عشقی , مهدی حبیبی, شیوا نظر آهاری و… از دیگر سخنرانان بودند. عده دیگری برای سخنرانی ثبت نام کرده بودند که نتوانستند سخنرانی خود را ایراد کنند.
درپایان قطعنامه پایانی گردهمایی قرائت شد که در آن خواسته های زنان در سه بند مطرح شده بود. پیش از قرائت قطعنامه جمعیت حاضر شعار:«سیمای لاریجانی خاموش باید گردد» را سرداد.
گردهمایی اعتراضی، علیه سیاستهای زن ستیزانه صداوسیما
زنان ایران، 9 اردیبهشت
این تجمع ، عصر چهارشنبه 9 اردیبهشت، در محل سالن اجتماعات انجمن صنفی روزنامه نگاران برگزار شد و حدود 2 ساعت ادامه داشت. اولین سخنران این تجمع که به صورت تریبون آزاد بود، مرضیه مرتاضی لنگرودی بود. او ابتدا با تبریک اینکه رفتارNGOهای زنان به رفتار جنبشی نزدیک میشود، گفت: یکی از مؤلفه های جنبش اجتماعی، اعتراض مدنی است. او ادامه داد:« در قانون اساسی، هم در مقدمه، هم در متن راجع به زن و حقوق زن صحبت شده ولی بیشتر بر نقشهای زن در خانه و خانواده تاکید شده. مسوؤلان نیز رفتارشان بعد از پذیرش مسؤولیت با گفتارشان قبل از آن180 درجه فرق میکند.» او سپس گفت: « در میان رسانه ها وظایف تلویزیون به دلیل تاثیر فراوان و فراگیر بودنش در قانون مشحص شده است. وقتی زنان و مردان ما خسته از جامعه ای سرشار از فساد و فحشا شبانه به خانه برمیگردند و برای رفع خستگی به تلویزیون رو می آورند خوشبختانه سریع به خواب میروند ولی نسل جوان و نوجوان وقت زیادی را پای تلویزیون مینشینند و ادبیات مبتذل حاکم بر نلویزیون به سرعت در بین آنها رواج مییابد. صدا وسیما یه هیچ وجه جامه ای را که قانون اساسی برای انسان آرمانی میدوزد بر قامت او نمی پوشاند و جامه ای در برزنان میکند که بر تن او زار میزند. و برای اینکه زنان را از چشم نامحرم دور کند حصاری از شرع و فرهنگ پدرسالار دور آنها میکشد و سعیشان را بین آشپزخانه و اتاق خواب محدود میکند و در عوض آنهایی را که مدرن مینمایاند در نهایت ابتذال رها میکند در حالیکه در جامعه واقعی ما زنان از انواع نحله ه ،روشنفکر، سنتی و پسامدرن به طور مسالمت آمیز با یکدیگر کار وحتی زیر یک سقف زندگی میکنند. دلیل این رفتارهای مبتذل، تفکر جنسیتی است که با ذهنیت سنتی عقل را به مردان و عشق را به زنان میدهد و چون عقل در حوزه عمومی نمود میابد، عرصه های اقتصاد، سیاست، فرهنگ و علم را از آن مردان و حوزه خصوصی را از آن زنان میداند و میخواهد به مردم بقبولاند که زنان، خود حوزه خصوصی را ترجیح میدهندو اگر گاهی وارد جامعه میشوند از سر ناچاری است. زنان خود را میآرایند چون دوست دارند توسط مردان مصرف شوند و مردان هم نه یکی نه دو تا ، آنقدر مصرف میکنند تا رودل کنند و بترکند.»
سخنران بعدی « فیروزه مهاجر»بود او گفت :« این مساله تنها مربوط به ایران نیست و در تمام دنیا تلویزیون قصد دارد ذهنیت های مورد نظر خود را به بینندگان القا کند که این مشکل نظام سرمایه داری است ، در آنجا سازمانهایی هستند که تلویزیون را چند روز یا یک هفته در سال بایکوت میکنند تا اعتراض خود را نشان دهند .ما نیز نمیتوانیم از تلویزیون انتظار داشته باشیم که دموکرات تر باشد، چون دموکراسی حکومتی با دموکراسی دلخواه من خیلی فرق دارد .»
سپس« فریبا داوودی مهاجر» پشت تریبون رفت . او با گفتن این مطلب که صدا و سیما با پخش چنین برنامه هایی، هویت زنان را نشانه رفته است، افزود: « صدا و سیما اخیرا پرده از تفکری برداشته است که سالها بر آن حاکم بوده، کلمات مبتذل و سخیف که در قالب طنز بکار میرود فراوانند، مثل ضعیفه که به طور مکرر بکار میرود. زنان در صدا و سیما جنس چندم، تجمل پرست، سخن چین، مکار یا ابله هستند و هدف، نقش یا دغدغه اجتماعی ندارند.» او ادامه داد : « تهیه کنندگان برنامه هایی مثل بانویی دیگر، سعی دارند قبح این عمل را بریزند و امیال خود را به جامعه تحمیل کنند، غافل از این که اینکار به سست شدن پایه خانواده که اینقدر از آن دم میزنند منجر میشود. آنها از بسیاری مسائل به خاطر مصلحت میگذرند اما در این یک مورد، کسی را که اعتراض کند تکفیر میکنند .»
«پریسا عشقی»، پس ازاظهار تاسف از اینکه جای بسیاری از نویسندگان و فیلمسازان ارزشمند در صدا و سیما خالی است گفت :« هر یک ازما چقدر شبیه تصاویری هستیم که هر روز به جای ما نشان میدهند و مورد تمسخر و تحقیر قرار میدهند؟ مدیران سیما نمیخواهند زنانی را ببینند که حرفه شان شوهرداری نیست وبزرگترین آرزویشان بچه دار شدن نیست.»
« میترا شجاعی» به ذکر چند نمونه از سریالهای پخش شده از تلویزیون پرداخت. او گفت: « در سریال پر بیننده ای مثل پاورچین، زنان، وراج، حسود، زودرنج، جیغ جیغو و کم طاقت هستند و یا مثل یاسمن علاقه ای کورکورانه و ابلهانه به شوهر دارند در حالیکه علاقه مردان به همسرانشان به زن ذلیلی تعبیر میشود. یا در سریال پس از باران، که زن اول پس از لطفی که به همسرش در ازدواج با همسر دوم میکند، خود نیز بچه دار میشود، و نیز سریال مسافری از هند و… .»
«نیره توکلی» نیز پشت تریبون قرار گرفت و گفت :« مردم هیچ یک از آدمهایی را که میشناسند در تلویزیون نمیبینندو به دلیل سیاستها و سانسورهایی که مجبور به رعایت آن هستند، کاراکترهای عجیبی میبینیم. مثلا مادری بعد از بیست سال پسرش را میبیند و به جای اینکه طبیعتا او را در آغوش بگیرد؛ غش میکند.»
«کاوه مظفری» راهکارمقابله با سیاستهای صدا وسیما را، ترویج نگرش جایگزین یعنی برابری جنسیتی و نقد کلیشه های سنتی دانست.
«لیلی فرهادپور» علت تمرکز این اعتراض جمعی بر روی سریال بانویی دیگر را چنین عنوان کرد: « در گذشته نیز موارد مشابه فراوانی برای انتقاد وجود داشته، که زیر فشار رضایتمندی عوام جای اعتراض باقی نگذاشت ولی در این مورد صدا وسیما گاف داد زیرا علاوه بر بد ساخت بودن آن روی نقطه حساسی دست گذاشت و حالا که احساسات عمومی تحریک شده زمان خوبی است که به دیگر کلیشه های رایج جنسیتی نیز پرداخته شود.»
« میترا صادقی» این نظر که « زنانی که در اینگونه موارد اعتراض میکنند از طیف خاصی هستند ونماینده همه زنان نیستند » را رد کردو گفت : « زنی که فقط در خانه کارمیکند نیز دارای فکر است و در ذهنش سؤال بوجود میآید.»
«مهدی حبیبی» شعار «آموزش وآگاهی» را مهمترین شعار جنبش زنان دانست و گفت: « زنان باید تا روشن شدن تکلیف ،رجل، از شرکت در انتخابات خودداری کنند.»
در انتها، قطعنامه پایانی در سه بند خوانده شد که از شرکت کنندگان خواسته شد آن را امضا کنند.
بر روی دیوار های سالن تصاویری از بعضی برنامه های تلویزیون نصب شده بود که به نقشها و پوششهای کلیشه ای زنان اشاره می کرد . همچنین شعارهای «ما زنان به نقش هایمان در صداوسیما اعتراض داریم» ، « ساعاتی از برنامه های تلویزیونی باید به نهادهای مدنی و سازمانهای غیر دولتی زنان اختصاص یابد» ، « تلویزیونها را خاموش کنید و به سیاستهای ضد زن صداوسیما اعتراض کنید» و « به الگوسازی مردانه از زنان خاتمه دهید » به چشم میخورد .
دو تن از شرکت کنندگان در این مراسم که در میان برنامه برای مدتی به بیرون از سالن رفته بودند به بهانه حفظ امنیت توسط ماموران کلانتری بازداشت شدند که پس از ساعاتی آزاد شدند.
«صدا و سیما» زنان را به صرفه جویی در عقل تشویق می کند!
نوشین احمدی خراسانی
تریبون فمینیستی ایران
با پخش نخستین برنامه تلویزیونی در ایران (در سال ۱۳۳۶) به تدریج تلویزیون به یکی از اعضای ثابت بسیاری از خانواده های ایرانی تبدیل شد بهطوری که در سال ۱۳۷۳، حدود ۹۸ درصد از خانواده های شهری و ۶۱ درصد از خانواده های روستایی دارای تلویزیون بودند (نماگرهای اقتصاد جمهوری اسلامی، ۱۳۷۴). همچنین یکی از تحقیقات منتشرنشده در روستاهای مختلف کشور نشان میدهد که ۱/۶۹ درصد از اعضای خانواده های روستایی در طول روز، بیشترین ساعت های اوقات فراغت خود را به تماشای تلویزیون و ۳/۳ درصد آنان نیز به گوش دادن رادیو اختصاص می دهند.
نگاه کردن به تلویزیون در بخشهای مختلف کشور، از مهمترین سرگرمی خانواده ها در جامعه ماست به طوری که بر اساس همان تحقیق در روستاهایی با زبان مادری «ترکی» و «کردی» ۶/۸۱ درصد خانواده های این روستاها با تماشای تلویزیون اوقات فراغت خود را پر می کنند، درحالیکه تنها ۱/۰ درصد از این خانواده ها خواندن نشریات در اوقات فراغت را یکی از سرگرمی های خود دانسته اند.
پژوهشهایی از این دست نشان می دهد که تاثیرگذاری «صدا و سیما» بر زندگی ما بسیار بیش از آن است که تصور می کنیم، یعنی بدون آنکه متوجه باشیم تلویزیون زندگی روزمره ما را تحت تاثیر خود قرار می دهد و برای این تاثیرگذاری میلیاردها تومان از ثروت ملی هزینه می شود، به طوری که بنا به قولی پخش برنامه های تلویزیونی در صدا و سیما «حداقل حدود ۲۰۰ هزار تومان» برای هر دقیقه هزینه دربردارد. یعنی برای پخش برنامه ای یک ساعته، بالغ بر ۱۲ میلیون تومان هزینه می شود. در سال ۱۳۸۰ در شبکه های درون مرزی ۳۶۹۸۵ ساعت برنامه های تلویزیونی تولیده شده است (خلاصه آمارهای پایهای کشور – ۱۳۸۰). یعنی با توجه به این آمارها می توان حدس زد که در ۱۳۸۰، حدود ۴۴۵ میلیارد تومان جهت برنامه سازی صدا و سیما هزینه شده است. اما این سئوال مطرح است که این هزینه های گزاف و حیرت افکن، صرف چه اهدافی می شود؟ آیا هدف این برنامه های پرهزینه، تحول نگاه، وسعت آرزوها و بالندگی اندیشه مخاطبان است؟
روشن است که تولید خلاقیت و اندیشه، نیازمند وجود «فضاهای عمومی» و رابطه های خلاق انسانی است، اما در جامعه ما این فضاها و ارتباطات خلاق انسانی در محدودترین شکل آن وجود دارد. دلایل این مسئله نیز متعدد است از جمله اینکه کالبد شهری و نوع شهرسازی ما به شدت در مقابل ایجاد چنین فضاهایی عمل می کند به طوریکه در هیچ محل های غیر از مسجد، فضای عمومی دیگری برای ایجاد فضای فکری و ارتباطی بین افراد وجود ندارد و تعداد معدودی فرهنگسرا نیز که به تازگی شکل گرفته بودند – هرچند با ساختاری مردانه – و می توانستند به ایجاد این فضاها کمک کنند، اکنون با مدیریت جدید شهرداریها، به تدریج از ایفای این نقش تهی می شوند. از سوی دیگر مدتی است که به ویژه زنان و جوانان درصددند تا از طریق ایجاد سازمان ها و انجمن های مدنی و مستقل، چنین فضاهایی را به وجود آورند اما این حرکت نیز با مشکلات بسیار و محدودیتهای فراوانی مواجه است.
از طرفی گروههایی از مردم نیز درصدد ایجاد بدیل های «مجازی» یعنی ایجاد سایت ها و وبلاگ ها هستند اما این فضاها نیز فعلا بخش کوچکی را پوشش می دهد، هرچند با حملات گاه و بیگاه (فیلترگذاری) سعی می کنند از گسترش یافتنشان جلوگیری شود. کافی شاپ ها نیز که فضاهای عمومی غیرخانوادگی به وجود میآورند با موانعی روبه رو می شوند، حجاب اجباری نیز به خودی خود، ایجاد فضا و ارتباطات انسانی را برای زنان به شدت محدود می سازد. پس مشاهده می کنیم که برای ایجاد و گسترش فضاهای عمومی – که از ضروریات تولید فضای اندیشه خلاق و رشد افکار عمومی است – مشکلات فراوانی وجود دارد و به شدت از آن جلوگیری می شود.
اما در سطح فرهنگ رسمی، کار هنوز بغرنج تر است. یعنی در پخش برنامه های «صدا و سیما» فضاهای عمومی و ارتباطات خلاق انسانی نه تنها جایی ندارد بلکه به شدت کنترل می شود. در واقع برنامه های تلویزیونی به مانعی در راه ایجاد این فضاها تبدیل شده و «بی فضایی» موجود را در جامعه تثبیت می کند. عمده فضای سریال ها و برنامه های تلویزیونی، فضایی صرفا خانگی و روابط محدود و سنتی خانوادگی است. حضور انحصاری این فضای تنگ خانگی، که در گسست از فضاهای عمومی تبلیغ می شود به ناگزیر خلاقیت کش است. خلاقیت و نگاه انتقادی و اطلاع از روابط معنی دار و پویا، در مجموعه های صدا و سیما متاسفانه به صفر نزدیک شده است و روزمرگی مشمئزکننده و غیرخلاقی را به مخاطبان تحمیل میکند.
«شادی»، «لذت»، «تراژدی»، «ارزشهای انسانی» و «زیبایی شناسی» ما زنان جملگی در چهاردیواری تنگ آپارتمان و در «روزمرگی زدگی» صدا و سیمایی در حال ویرانی است. زنان صدا و سیمایی هیچ آرزو و آرمانی را به جز «ازدواج» و «بچه داری» و شرکت «فعال» در آشپزی و مهمانداری برای خود متصور نمی شوند. هیچ زنی گویا در سریال های تلویزیونی، آرزوهای بلند و دغدغه ذهنی و آمال های غیرروزمره در سر ندارد. هیچ کس به دنبال رؤیا، هدف، بدعت، خلاقیت و استقلال فردی نیست. «خواستگاری» و «زایمان» تراژدی صدا و سیما از زندگی زنان شده است و کمدی نیز به سطح مچل کردن زنان مدرن – و به تعبیر صدا و سیما «زنان احمق» – تنزل یافته است.
در اغلب سریال های صدا و سیما مشاهده می کنیم کسانی که میتوانند آرزوهای غیرروزمره داشته باشند – حتا با وجود پایان یافتن جنگ – تنها مردان «میدان جنگ» هستند و چون زنان به حتم نمی توانند «مرد» چنین میدانی باشند، لذتها و ارزشهایشان در روزمرگی و به آرزوهای «ماده حیواناتی» تقلیل می یابد و هیچکس از خود نمی پرسد چگونه شد که چنین ملتی شدیم؟ چطور دیگر از اندیشه های نو لذت نمی بریم، از هنر آوانگارد و اعتراضی، حض نمی کنیم، از بدعتگذاری، تفاوت و تردید و شک کردن بیزار شده ایم و از حرکتها و پدیده های نو فاصله می گیریم؟ چطور شده است که ما از تکرار و تکرار رفتن به مهمانی خانوادگی به شور می آییم درحالیکه مثلا موفقیت های همجنسانمان شوری در ما برنمی انگیزد و اگر زن هموطنمان به موفقیتی دست می یابد نه تنها از موفقیت او لذت نمی بریم که آن را تهدیدی برای روزمرگی زندگی خودمان می انگاریم و در برابر او حتا واکنش منفی نشان می دهیم؟
این محدود ماندن و غرق شدن در چهاردیواری آپارتمان حتا در داستانها و رمانهای زنانه نیز به طور وسیع رخنه کرده است و متاسفانه شخصیتهای داستانی ما زنان، عموما در همین چهارچوب حقیر و تنگ خانه به «پرواز» در م یآیند؟ و درحالیکه معنای وسعت یافته ی تراژدی از نگاه بشر متمدن امروز «خطر جنگ هسته ای»، جدایی «انسان از طبیعت»، «مسئله ایدز» یا «پاره شدن لایه اوزن» است، ولی «تراژدی» زن ایرانی به «بچه دار نشدن» یا «خواستگار نداشتن»، «جهیزیه» یا «پاره شدن پرده بکارت» تقلیل یافته است.
اما این تنگی افق آرزوها و کوچکتر شدن قالبهای زندگی کنونی، چگونه و توسط چه سیستمی بر ذهن و روانمان تحمیل شده است؟ آیا خود واقعیت هستی، یعنی عینیت زندگی ما زنان، این گونه ما را به صرفه جویی در تخیل و آرزو و اندیشیدن به مسایل انسانی، واداشته یا واقعا عامل دیگری (مثلا بمباران برنامه های تبلیغی صدا و سیما) تهی شدن ذهن از خلاقیت را باعث شده است؟
اگرچه به نظر میرسد که بافت غیرتولیدی اقتصاد کشور در نگاه داشتن ما در تقسیم سنتی کار و حاکمیت روابط غیرخلاق مؤثر است اما نمی توان به تلاش بیوقفه و تبلیغات پرحجم صدا و سیما برای تثبیت و بازتولید آن، کم بها داد. زندگی روزمرهی بازتولید شده در برنامه های صدا و سیما که ما زنان را در نقشهای سنتی و مسئولیتهای کهنه و نخنما گرفتار کرده است به خودی خود باعث از بین رفتن تدریجی هویت فردی و خلاقیت فکری شده است. و در چرخه ی این زندگی پرتکرار و تک خطی که برنامهسازان صدا و سیما دو دهه است که برای ما الگوسازی کرده اند چه جایی برای پرواز فکر و آرزوها باقی میماند؟
اگر مادر یا مادربزرگها در یکصد سال پیش از طریق روابط خویشاوندی و نقل سینه به سینه، برای انجام وظایف سنتی و تکرارشونده، تربیت می شدند اکنون میلیونها دختر جوان و عموما تحصیلکرده به توسط برنامه های «جذاب» صدا و سیما، برای گردن نهادن به این نقش ها و تمکین از وظایف سنتی و غیرخلاق، آموزش می بینند و بدین وسیله «دور باطل صرفه جویی در عقل» نسل بعد از نسل تداوم یافته است. آیا تداوم این سیاستهای صدا و سیمایی، به حقارت مفهوم «تراژدی»، «کمدی» و «هدف»های زندگی در باور ما زنان منتهی نشده است؟ آیا این برنامه ها نتوانسته است ذائقه بخش وسیعی از زنان را به لذت بردن از روابط عقب مانده و سنت های میرای روزمرگی، معتاد کند؟ آیا تحمیل بی وقفه فضای تنگ و تاریک «داخلی» به حذف فضای «بیرونی» (مرگ افکار عمومی مستقل) یاری نکرده است؟ و بالاخره آیا برنامه سازان صدا و سیما که لحظها ی از تشویق و ترغیب ما زنان برای فکر نکردن و صرفه جویی در اندیشه، دست بر نمی دارند واقعا موفق نبوده اند؟
*- این مقاله با عنوان «صرفه جویی در عقل» در روزنامه «وقایع اتفاقیه» به چاپ رسیده است.
اعتراض به سیاستهای صدا و سیما نسبت به زنان/آزاده اکبری- وقایع اتفاقیه
مرگ فرمایشی «بانویی دیگر»
اگر روزی بشنوید که زنی سرطانی قبل از تعطیلات نوروز، به خاطر مریضیاش مجبور شد یکی از سینههایش را جراحی کند و دربیاورد و درست در عید، تلویزیون به پخش سریال «بانویی دیگر» پرداخته، چه فکر میکنید؟ اگر این زن با شما صحبت کند و ناگهان بزند زیر گریه و بگوید که حس میکند همسرش از او انتظار دارد که برایش زن بگیرد چه احساسی دارید؟
«لاله صبوری» بازیگر نقش مهری در سریال «بانویی دیگر» سکوت کرد. ناگهان آن همه هیجان و شادی در سکوت غمآلودش گم شد. گفت: «خیلی سؤال تازهای پرسیدی». و بعد دوباره سکوت کرد. «من خیلی ناراحت میشوم چون به این وجه قضیه اصلاً فکر نکرده بودم».
سریال «بانویی دیگر» حدوداً یک سال پیش توسط «محمد تیموری» در سیما فیلم مطرح شد. سیما فیلم در واقع با طرح یک نسخه سینمایی 90 دقیقهای موافقت کرد. نام داستان «آنچه مردان درباره زنان نمیدانند» بود و درست یک هفته قبل از کلید خوردن آن، توسط تلویزیون اطلاع داده شد که طرح باید به صورت یک سریال 13 قسمتی برای تعطیلات نوروز اجرا شود. «رضا مقصودی» در عرض دو هفته فیلمنامه را بازنویسی کرد و کل پروژه در 28 روز فیلمبرداری شد.
آغاز جدال
بانویی دیگر نه تنها بین زنان سرطانی بلکه بیشتر بین زنان و مردان عادی بحث ایجاد کرد. صبوری میگوید: «اولها خانمها میگفتند آخر این چه کاری است؟ کدام زنی برای شوهرش زن میگیرد؟ یا آقایان میگفتند این همان خانم خوبهاست که برای شوهرش زن گرفت. حتی یکبار موقع خرید یک زن و شوهر آمدند پیشم و گفتند شما دارید دوباره برای شوهرتان زن میگیرید؟ چرا؟ من جواب دادم تا آخر سریال را ببینید تا بفهمید هر کس برای شوهرش زن بگیرد چه بلایی سرش میآید. یک بار آقایی گفت: خانم صبوری شما هم خیلی حال ما را گرفتید. با تعجب علتش را پرسیدم و گفت تازه تازه داشتم به زنم میگفتم ببین زن دوم چقدر خوب است که شما مردید! من خندیدم و گفتم خب هر کسی رسالتی دارد».
داستان سریال «بانویی دیگر» زوجی فرهنگی را نشان میداد که در روزنامهای مدافع حقوق زنان کار میکنند و 12 سال هم هست که بچهدار نشدهاند. «مهری» همسر اول، برای شوهرش زن دیگری انتخاب میکند و بعد هر دوی آنها با فاصله یک هفته باردار میشوند. در قسمت سیزدهم علت همه این کارها معلوم میشود. مهری مریضی بدخیمی دارد که باعث مرگ او میشود و مهری برای سرگردان نماندن شوهرش تن به تحمل «هوو» داده است. اما این اولین باری نیست که بینندگان صدا و سیما در قاب جادویی تلویزیون زنهای عجیب و غریب را میبینند. جالب اینجا است که چندین سال پیش، لاله صبوری در نقش «مریم» در 77 در کنار مهران مدیری نقش زنی را بازی میکرد که با شیطنت و گاه بدجنسی سعی داشت شوهرش را اصلاح کند. از آن به بعد نقش زنان در سریالهای طنز پررنگتر شد. زنانی ابله که هیچ چیز را نمیفهمند و باید همه چیز را برای آنها توضیح داد. مثل «یاسمن خانم» پاورچین که همه چیز را دیر میگرفت یا کاراکترهای زن سریالهای مهران غفوریان. زنان دیگر آنهایی هستند که اتفاقاً تحصیلات عالیه دارند و روشنفکر هم هستند اما در قبال شوهرهایشان کاملاً سنتی رفتار میکنند یا حتی سعی میشود تصویری «پخمه» از آنها به نمایش گذاشته شود. شعرخوانیهای «یاسمنگولا» در پاورچین زنی شاعر را تصویر میکرد که زمین و زمان را به هم میبافت و با همان شعرها مشهور و مطرح هم شده بود. شخصیت زن سریال «بوی غریب پائیز» زنی است نویسنده که اتفاقاً ناشرش همیشه موقع دعواکردن او با شوهرش تماس میگیرد. این زن در برابر شوهرش که علناً به او خیانت میکند فقط گریه کردن بلد است و در پایان راه «مهری» را میبینیم زنی شاغل و فعال حقوق زنان که برای شوهرش زن تازهای میگیرد.
گذشته از سریالهای طنز و کاراکترهای زن آنها، دو زنه بودن و زندگی کردن دو «هوو» در یک خانه اولین بار به صورت جدی در «مسافری از هند» و «پس از باران» به نمایش درآمد. بعد «بوی غریب پائیز» آغاز شد. چهارشنبه شبها، زنی بیانتخاب را میدیدیم که در مقابل خیانت همسرش خودخوری میکند و با همه چیز کنار میآید. در آغازین روزهای سال نو تلویزیون «عشق+2» را نمایش داد. داستانی از یک مثلث عشقی. فیلمی که کمتر کسی باور میکند سیاستهای صدا و سیما اجازه نمایش آن را دهد و شبهای عید «بانویی دیگر» میهمان خانههای میلیونها نفر ایرانی شد.
صدا و سیما و جنبش روشنفکری
صدا و سیما در ساخت سریالهایی که در آن مطبوعاتیها هدف حملهاند سابقه دیرینهای دارد. «بدون شرح» با بازی فتحعلی اویسی روزنامهنگارهایی را نشان میداد که کارهای آنها 90 شب بینندگان را به خنده واداشت. داستانهایی که چندان هم با محیط مطبوعات جور در نمیآمد. سریال دیگری خانمی خبرنگار را معرفی میکرد که برای بچهدار شدن از نعمت بینایی میگذرد. محیط مجلهای که خانم خبرنگار در آن کار میکرد بیشتر شبیه اداره ثبت اسناد بود و هیچ شباهتی به روزنامههایی که ما هر روز آنها را میبینیم نداشت.
در ماههای پایانی سال 82 سریال دیگری مردی تازه از فرنگ برگشته را در حال تأسیس روزنامه و مجله نشان میداد. مردی که از منحرفکردن ذهن جوانهای پاک با CDهای مبتذل ابایی نداشت.
«بانویی دیگر» هم در چنین بستری شکل میگیرد. مجله زنان با مدیریت زنی فمینیست، از زن و مردها و زوجهای بیشماری تشکیل شده (حالا بماند که کدام مجله ما آن قدر پولدار است که نویسندهها را با راننده به محل کارشان بیاورد یا ساختمانی به آن بزرگی اجاره کند) در این زوجها ما تیپهای مختلفی میبینیم. «مراد» نگهبان دم در است. دو زن دارد و بدش هم نمیآید که سومی را هم به خانه بیاورد. «اسکندر» راننده است و آنقدر مردسالار تصویر شده که همسرش را «تیمور» صدا میکند یعنی به اسم فرزند ذکورش.
زن و مردی آبدارچی مثل سعید و مهری بچهدار نمیشوند اما با این قضیه کنار آمدهاند و به قول معروف راضی به رضای خدا. خانم منشی هر روز با همسرش میآید و میرود و همسر او همیشه به دنبال راهی است تا بفهمد سعید چگونه همسرش را راضی کرده تا زن دومی را به خانه بیاورد.
از این لحاظ «بانویی دیگر» اگر منصفانه نگاه کنیم سعی کرده تا لااقل تیپهای مختلفی از روابط زناشویی را به نمایش بگذارد.
روند نگاه صدا و سیما به مسائل زنان و نقش آنها در سریالهای مختلف، کمکم جامعه زنان را تکان داد تا آنجایی که گروهها، انجمنها و تشکلهای غیردولتی طرفدار زنان تصمیم گرفتند در یک تریبون آزاد به نقد این عملکرد بپردازند. در جلسه هماهنگی این تریبون، انتقادات شدیداللحنی علیه صدا و سیما صورت گرفت. انتقاداتی که انتهای آنها به «بانویی دیگر» ختم میشد. ترویج چند همسری، استفاده ابزاری از زنان، ابتذال و… از عمدهترین انتقادات مطرح شده بود.
ترویج چند همسری
«ما؟ ما میخواستیم چند همسری ترویج کنیم؟ فکر کنم خانمها سریال را با دقت تماشا نکردهاند». رضا جودی، تهیهکننده «بانویی دیگر» (کسی که دوران سرکشی را هم در کارنامهاش دارد) انگار هیچ وقت به ذهنش هم نمیرسیده که چنین حرفی در مورد سریالش بزنند. او ادامه میدهد: «موضوع ما در مورد چندهمسری، نگاهی است که به نگهبان دم در یعنی مراد داریم. این مرد در فلاکت کامل زندگی میکند، اصلاً زندگی ندارد».
مرتضی جودی، مجری طرح و روابط عمومی این سریال میگوید: «این عین بیانصافی است که بگوییم ما رواج چند همسری داشتهایم. ما در این سریال به انواع تفکر و اندیشهها پرداختیم و در نهایت از برآیند آنها یک تفکر ناب و خالص بیرون آمد. ای کاش این سریال محدویت زمانی نداشت و ما میتوانستیم بهتر حرف بزنیم. ما اندیشه مردسالار اسکندر را به شدت زیر سؤال بردیم. چرا یک نفر به این اشاره نمیکند که ما این مرد را توسط همین زنها اصلاح کردیم؟ چرا نمیگویند که چگونه ما تفکر سنتی تعدد زوجات را مورد وهن قرار دادهایم؟»
لاله صبوری به این که اعتراضها به خاطر درست ندیدن سریال است اشاره میکند و میگوید: «اگر من در پایان سریال نمیمردم و این سه نفر خیلی خوب و خوش زندگی میکردند، شاید میشد گفت که ترویج چند همسری بوده اما این کار با تراژدی شروع میشود. این زن با قضیه بچهدار نشدنش کنار آمده و لحظهای که احساس کرده دارد میمیرد، چون از عشق عظیم شوهرش نسبت به خودش آگاه بوده این کار را میکند.
او میدانست که ممکن است شوهرش بعد از او حتی به خودش اجازه ندهد که زندگی نکند. شاید این را شنیده باشید که زن در بالاترین مرحله عشقش نسبت به مرد، با او مثل فرزندش رفتار میکند.
همانطور که مادر موقع بیرون رفتن از خانه همه چیز را برای بچههایش آماده میگذارد، مهری هم، میخواست شوهرش بیسروسامان نماند. این مرحله بالای عشق است».
صبوری در ادامه میگوید که چون این سریال مخصوص تعطیلات نوروز ساخته شده بود، اصلاً قرار نبوده که کسی در آن بمیرد اما مقامات ارشد صدا و سیما اصرار کردهاند که «مهری» حتماً باید در پایان سریال بمیرد. رضاجودی، تهیهکننده ضمن تأیید این حرف میگوید: «بله، آنها خودشان گفتند مهری باید بمیرد وگرنه تبلیغ چند همسری میشود».
مهریهای واقعی
«طبق تحقیقی که ما کردیم اتفاقاً در خانوادههای خیلی روشنفکر این مسائل را دیدیم. این قضیه در خانوادههای سنتی به همان شکل سنتی اتفاق میافتد. اصلاً این قضیه به این شکل مخصوص این طبقه بود. مگر در همین سریال مرد نمیگفت «مرد اونه که دست زنشو بگیره بگه همینه که هست» ما در خانوادههای مذه
+ There are no comments
Add yours