…ما از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه میخواهیم که با درک موقعیت دشوار و لرزان جنبش دانشجویی بر مطالبات مشخص صنفی تمر کز کنند، از دادن شعارهای سیاسی افراطی و ورود به زمین بازی غیرمدنی و خشن بپرهیزند. در این وضعیت دشوار به جای تأکید بر خواستههای برآوردهنشدنی میبایست بر گامهای کوچک اما معقول و دستیافتنی تمرکز کرد…
بخشی از بیانیه دانشجویان لیبرال دانشگاه های تهران
این فقط دانشجویان لیبرال نیستند که در “موقعیت دشوار کنونی” دیگرانی را از “سر دادن شعارهای سیاسی” و “تاکید بر خواسته های برآورده نشدنی” بر حذر داشته اند؛و فقط هم دانشجویان ساکن کوی دانشگاه نیستند که مخاطب چنین فراخوانی قرار گرفته اند.فروکاهی اجتماع به جمع اصناف(کار گروه های افراد) و تقلیل خواسته های اجتماعی به مطالبات صنفی یک شگرد معمول برای اخته سازی جنبش ها و خیزش های اجتماعی است.این شیوه که در ذیل دستور کار عمومی “سیاست زدایی” به یاری قدرت می آید،روش ساده و غالبا موثری است.نخست واقعیت اجتماعی به دو پاره مجزای “امر صنفی” و “امر سیاسی” تفکیک می شود.سپس در توصیف این هر دو اغراق شده و در حالی که اولی امری دم دستی و روزمره جلوه داده می شود،دومی هیبتی هیولایی و اساطیری می یابد.مردم عادی که به فکر زندگی روزمره اند اگر می خواهند فعالیتی کنند،ناگزیر باید منطبق با مختصات خود امر عادی و روزمره را انتخاب کنند،امر صنفی را.سیاست هم می ماند برای مردمان غیرعادی،آن ها که فراتر از روزمرگی اند،می ماند برای سیاستمدارها.
تقسیم بندی “صنفی،سیاسی” البته نادرست به نظر نمی رسد،چرا که منافع فوری افراد ارتباط مشخصی با سیاست کلان ندارد.مسئول مستقیم کیفیت غذای سلف سرویس دانشگاه پیمانکار مربوطه است یا حزب حاکم؟دستمزد پایین کارگران چینی به کارفرمایان ایشان مربوط می شود یا به شرکت کنندگان در مجمع جهانی اقتصاد؟زنی که مورد خشونت خانگی قرار گرفته(عبارتی بهداشتی که تجاوز و توحش مردانه را توصیف و پنهان می کند)باید شوهر خود را مقصر بداند یا قوانین نابرابر را؟تقسیم بندی انگار درست هم به نظر نمی رسد،که فضایی بین “افراد” و “سیاست” را نادیده گرفته است،فضای اجتماعی را.
امر افرادی(امر صنفی)عرصه خودخواهی همگان است،امر اجتماعی عرصه خودخواهی همگانی و امر سیاسی عرصه همگان را برای خود خواستن.عرصه اجتماعی منافع ملموس و مطالبات فوری افراد را در قالب آمیزه ای از ایدئولوژی،علوم انسانی و فلسفه سیاسی به خواسته هایی تاریخی و پیچیده ترجمه می کند.عرصه سیاسی اما با فلسفه و ایدئولوژی امور روزمره را سامان می دهد.در حالی که دستیابی به یک مطالبه صنفی به معنی مرگ جریان پیگیر آن است،تحقق خواسته اجتماعی،همانند دستیابی به یک هدف سیاسی،ارتقای آن را در پی خواهد داشت.همین توان تناسلی(تداوم استعلایی)امر اجتماعی است که سبب می شود قدرت از آن هراسیده،نفی و طردش کرده و افراد را به جستجوی سود مشخص خود در قالب امر صنفی فرا بخواند.امر صنفی محکوم به در خود ماندگی و اختگی است،اما امر اجتماعی از خود فراتر می رود،اموری چون خود می زاید.منطق امر صنفی(افرادی)سود آنی و مشخص کارگزاران آن است،منطق امر اجتماعی اما جهت گیری کلانی تاریخی،اندیشگی است که ضرورتا با منافع کارگزارانش منطبق نبوده و او را ناگزیر می کند توالی های منطقی خود را هم تعقیب کند،آن چه که گاه فعالان اجتماعی را به هیئت فعالان سیاسی در می آورد.اینان اگر چه به معنی دقیق کلمه فعالیت سیاسی نمی کنند،یعنی در پی کسب و قبضه قدرت نیستند،اما به شکلی عام بر سیاست و بر مناسبات قدرت اثرگذارند بی آن که سیاستمدار باشند.سیاست این گونه فعالان اجتماعی را خوش ندارد.خوشایند او فعالان عملگرایی هستند که بی هیاهو چیز مشخصی را طلب می کنند و پی کار خود می روند.چرا که پراگماتیسم فعالان افرادی در واقع حجاب ایدئولوژی سیاسی مسلط است.این ها بی هیچ داعیه و جهت گیری سیاسی همواره خود را آنگونه که باید به سمت باد تنظیم می کنند و در بهترین حالت زائده هایی متباین با قدرتند.بی آن که سیاسی باشند در خدمت سیاستند و بی آن که ایدئولوژیک باشند ناگزیرند قدرت را در بستر ایدئولوژی هژمون کام دهند.
تقسیم بندی “افرادی،اجتماعی،سیاسی” البته به معنی تفکیک و تجزی کامل این سه عرصه نیست.کمتر فعالیت صنفی را می توان سراغ گرفت که خالی از هر سویه اجتماعی باشد.امر اجتماعی و امر سیاسی نیز به هم پیوسته اند،به ویژه در شرایطی که سیاست به شکلی فزاینده تلاش به دست اندازی بر اجتماع را دارد.
+ There are no comments
Add yours