22خرداد 85 روزی است که به دلیل حضور خیابانی گسترده ی زنان و برخورد شدید نیروهای امنیتی,در اذهان دیگر فعالان جامعه ی مدنی , جنبشی به نام جنبش زنان و حرکتی فمینیستی که برای دست یابی به هویت زن- انسان و آگاهی بخشی حاضر است هزینه گزاف با حرکات خیابانی را بپردازد شکل گرفت.
بحث هویت زن- انسان پراهمیت است زیرا مشکل اصلی که فعالان جنبش زنان با آن رو به رو هستند و دیگر فعالان جنبش ها کمتر با آن سرو کار دارند, بحث هویت مشترک است. روز 22 خرداد روز همبستگی نام گذاری شده است اما همبستگی بین زنان با گروه های دیگر معمولا در پی هویت مشترک هر چند حداقلی شکل می گیرد. زنان به قشر خاصی تعلق ندارند حال آن که دانشجویان هویت دانشجویی و کارگران هویت کارگری دارند که معمولا هویت غالب در تفکر آنهاست. اما زنان اگر هویتی غالب از این دست نداشته باشند, با هویتی معوج که زیر بار معانی غالب مردسالاری به مادر بودن و همسر بودن تغییر می یابد زندگی می کنند. همین زنان می توانند دانشجو باشند یا کارگر باشند که معمولا هویت دانشجویی و کارگری غالب بر هویت جنسیتی بروز می یابد. اینها بخشی از مواردی است که در کنار هم جنس دوم بودن زنان را پدید می آورد.
22 خرداد روزی بود برای نشان دادن اینکه پی گیری مطالبات زنان از طریق راه های رسمی, مجلس و غیره کافی نیست زیرا با وجود تفکری که زنان را جنس دوم می پندارد مطالبات زنان از رده خارج می شوند و نادیده می مانند. حضور بیرونی و جذب مخاطب برای بیان و گسترش صدای حق طلبی لازم است و خلق فضای جدید در بی فضایی موجود از اهمیت بالایی برخوردار است. فضاهایی که از یک سو راهی به سوی مخاطب می گشاید و و از سوی دیگر شبکه ای از روابط آرام آرام گسترده شونده را در بر می گیرد تا آنجا که سازمان های رسمی را نیز وادار به پی گیری مطالباتشان کند. این فضاهای جدید می تواند با تغییر کاربری فضاهای قبلی به وجود آید. میدان هفت تیر تبدیل به میدان اعتراض جمعی می گردد. دانشگاه تبدیل به محلی برای گسترش نشریات و فعالیت های فمینیستی می گردد. با گسترش فضاهای جدید, درگیر شدن افراد جدید با خواسته های حقوقی و مدنی زنان اجتناب ناپذیر است که می تواند منجر به فعالیت مشترک و تبادل نظر و همبستگی نیز شود.
اما مهمترین تاثیر 22 خرداد را می توان تغییر فاز گستره ی حرکت زنان نیز عنوان کرد. با گسترده تر شدن تعاملات بین احزاب, دانشجویان و اقشاری که این حرکت را حمایت و یا نقد کردند پروژه ای بسیار گسترده تر از قبل لازم بود که پاسخگوی انتظارات و امکانات باشد. به همین علت به اعتقاد من، 22 خرداد را باید کلید آغاز کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز دانست که تقریبا وسیع ترین حرکت جنبش زنان در سال های اخیر بوده است، وسیع ترین صدایی که از اعماق 100 سال مبارزه برای برابرخواهی می آید و در پیچ و خم خیابان ها و ذهن ها پرسه می زند و ما را درگیر می کند. قطعا آغاز حرکتی به این گستردگی که بخواهد تمامی شهرها و مناطق کشورمان را با حداقل ترین ابزارهای رسانه ای و به واسطه گفتگوهای چهره به چهره با مردم در بر بگیرد و حتی از مرزها هم بیرون رود نیاز به شنیده شدن صدای زنان توسط دیگر فعالان در سطح وسیعی داشت و شرایط برای مطالبات خواسته های حقوقی زنان کاملا حداقلی تعریف شد تا بتواند تمام شنوندگان این صدا را که تمایل به ایجاد تغییر دارند درگیر کند که این خود عین همبستگی است. اکنون می توان گفت که این شبکه روابط که بسیار گسترده تر از سال های پیش شکل گرفته در کنار فعالیت های آگاهی بخش اثر خود را بر ساختارهای غیر دموکراتیک حکومتی و دیگر گروه ها و حتی گروه های زنان گذاشته است. از نمونه های عینی آن ، می توان به مجلس شورای اسلامی اشاره کرد که ناچار می شود بحث برابری دیه, ارث و غیره را مطرح کند و طرح مقدماتی آن را به تصویب برساند یا شاخه ی زنان احزاب فعال تر از گذشته شده و در مورد مسائل زنان بیانیه می دهند و یا موضع گیری مشخصی می کنند.
اکنون حتی شبکه ی روابط بین جنبش ها و رسانه ها با فعالان جنبش زنان گسترده تر شده است. نقش حمایتی فعالان جنبش دانشجویی از جنبش زنان به نقش مشارکتی آنها در این جنبش تغییر یافته است و می توان گفت برای هر دو نیز سودمند بوده است. از طرفی فعالان جنبش زنان با فضاهای جدید و افراد جدید برای فعالیت و گسترش مطالباتش رو به رو می گردند و از طرفی جنبش دانشجویی هم اگر خواسته هایش را هر چه بیشتر با خواسته های مردم جامعه پیوند دهد, تاثیر گذاری بیشتری خواهد داشت. وگرنه اکثر فعالیت های دانشجویی از دید ناظر خارجی به دلیل آنکه برونداد عملی ندارد در حد هیاهوی رادیکال عده ای دانشجو با افکار انتزاعی باقی می ماند. برای هر چه عینی تر کردن ایده ی تغییر باید بتوان نمود آن را در جامعه دید و شاید راحت ترین و در عین حال بهترین راه برای جنبش دانشجویی, پیوند خوردن آن با جنبش های اجتماعی درون جامعه باشد, که این خود برای جنبش دانشجویی که جنبشی با اعضای سیال است می تواند هویت بخش باشد. سرمایه و عمق هر هویت است که پایایی و انسجام شکل گرفته حول آن هویت را تضمین می کند و تا زمانی که هویتی جمعی حول نوعی اندیشه یا خواسته به وجود نیاید حرکتی جمعی نیز شکل نخواهد گرفت.
اکنون 2 سال از روز هبستگی زنان در میدان هفت تیر و قبل تر آن در برابر دانشگاه تهران می گذرد. دختران دانشجو بسیار فعال تر از قبل در دانشگاه ها حضور دارند برخی به دلایلی هویت سیاسی دارند و در همان ساختارهای موجود قبلی که اکثرا مرد سالار است به فعالیت ادامه می دهند, و برخی نیز با هویت فمینیستی در دانشگاه به فعالیت می پردازند و مطالبات زنان را در نشریات مستقل زنان یا انجمن های اسلامی و نشریات دانشجویی و گروه هایی با ایدئولوژی های دیگر, مطرح می کنند و حتی فضاهایی برای فعالیت دموکراتیک می آفرینند و بر آنها تاثیر می گذارند. در حال حاضر فعالیت دانشجویی در زمینه ی زنان نسبت به سال های پیش تغییر زیادی کرده است و بسیاری از سازمان های دانشجویی, کمیته ی زنان را تشکیل داده اند, اما مساله ی اصلی پیش روی دانشجویان وجود همان ساختارهای غیر دموکراتیک قبلی است. یعنی از یک سو ایده ی حضور دختران و پی گیری مطالبات دختران دانشجو و در دید کلان مطالبات جنبش زنان در ذهن فعالین دانشجویی به وجود آمده ولی در بسیاری از گروه ها که معمولا سابقه دارند, ملزومات این نوع فعالیت که ساختار دموکراتیک است به وجود نیامده. تعامل بین فعالان جنبش زنان و دانشجویی می تواند آرام آرام به شالوده شکنی ساختارهای کهنه بیانجامد. می توان گفت اکنون در جایی ایستاده ایم که لزوم تغییر را درک کرده ایم اما به ساختارهای قدیم چسبیده ایم و از تغییر بنیادین به دلیل ترس از اتفاقات جدید گریزانیم. می توان امیدوار بود که اگر تلاش دو سویه از طرف فعالان دانشجویی و زنان صورت بگیرد, درک تغییر می تواند به خود تغییر در دانشگاه ها و ساختار فکری و عملی دانشجویی نیز منجر شود و حضور دختران دانشجو در این ساختارها و فعالیت آنها, ساختارهای غیر دموکراتیک را بشکند و ذهن ها را برای ساختن مدل دموکراتیک جدیدی به چالش کشد.
اگر بتوانیم همبستگی پدید آمده در روز 22 خرداد را گسترش دهیم یکی از بهترین سرمایه های اجتماعی را به دست آورده ایم. زیرا هر جا که تغییری به نفع مردم و از طریق فعالان اجتماعی به وجود آمده همبستگی و همسویی هر چند حداقلی بین گروه ها و جریانات فعال در حوزه اجتماعی و سیاسی وجود داشته است . حال که ایده ی تغییر پذیرفته شده و افراد بسیاری به این ایده گرایش دارند, در صورت تداوم فعالیت, ساختارها ناگزیر به شکستن و احیای خود به شیوه ای جدید خواهند بود.
+ There are no comments
Add yours