امروز ، جمعه 19 بهمن ماه 86 ، چهلمین روز اعدام راحله زمانی ، سمبل ستم طبقاتی ، قومیتی وجسیتی است .مراسمی از سوی خانواده تنگدستش در روستای ایدلی شهر سراب برگزار می شود . شفیقه خواهر راحله از روستا خبر می دهد و می گوید که خوشحال می شود دوستان راحله را ببیند .
صدای آرام و گرم راحله ، باز در گوشم می پیچد و فکر او، دوباره دست از سرم بر نمی دارد . نه اینکه راحله ، اولین قربانی ستم های این روزگار باشد بلکه او نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ایران است که هیچ قانونی از او حمایت نکرد.
زنی فقیر و ترک زبان . همین عبارت کوتاه کافی است که ستم سه گانه ای که بر او رفت ، آشکار شود .
راحله، هیچگونه در آمدی نداشت . ترک زبان بود و بیسواد . و فقط زبان فارسی زبان رسمی کشوراست .زن بود و هیچ قانونی از او حمایت نمی کرد . ستمی که بر او رفت به واقع از تحمل یک انسان خارج است و این قصه ی اکثریت زنان ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن کشورمان ایران است .
در روستا مدرسه نبود و اگر هم بود خانواده ی تنگدستش نمی توانستند راحله را به مدرسه بفرستند، در نوجوانی بدون اطلاع او شوهرش دادند تا یک نان خور کمتر شود. از روز اول ازدواج اش خشونت های فراوان جنسی ، رفتاری ، بدنی و روانی بر سرش آوار شد. به پدرش گفت ، می خواهد طلاق بگیرد ، پدر برای حفظ آبروی خانواده رضایت نداد. شوهر او را از روستا بیرون آورد تا در حاشیه ی پایتخت ، دور از چشم خانواده ها ، به عیاشی های خود بپردازد . با هزار امید و آرزو مادر شد . با هر بچه هی که به دنیا می آورد بیشتر از چشم شوهرش می افتاد و عیاشی های او بیشتر می شد .
چاره ای جز سوختن و ساختن نداشت ، هیچ پناهگاهی نداشت و مجبور بود شوهر معتاد و هوسباز خود را تحمل کند . هر روز به گونه ای تحقیر می شد تا جانش به لب رسید و فریاد بر آورد و مرد خیانتکارکه به مدد قانون صیغه ، پاک و منزه است ، در حالی که زنی را همراه خود به خانه آورده ، برای آرام کردن او که مبادا مزاحمتی برای عیاشی های پایان ناپذیرش به وجود آورد ، دارویی به او می خوراند تا آرام گیرد . زن آرام می شود ولی نیمه های شب به تقلید از شوهرش که بار ها او را با وسایل مختلف شکنجه کرده ، لوله ی آهنی را بر سر شوهر می کوبد و او را می کشد ولی به روایت خود راحله باز شوهرش بلند می شود و او را کتک می زند . این توهم تا مثله کردن شوهر ادامه پیدا می کند . و تا آ خرین لحظه ی حیات اش باور نمی کند که شوهرش را کشته باشد .
راحله به رغم تمام تلاش های فعالان جنبش زنان و مادران صلح، در 12 آذرماه ، اعدام می شود . مادر دو فرزند 3 و 5 ساله که در طول 3 سال زندان هرگز آنان را ملاقات نکرد. نگرانی راحله در آخرین لحظات زندگیش دخترش است ، که می گوید : ” می دانم ، او هم به سرنوشت من دچار خواهد شد.”
اگر مدرسه ای در روستا بود ! اگر ازدواج به اجبار پدر نبود ! اگر پدر فقیر نبود ! اگر زن حق طلاق داشت !
اگر طلاق ، بی آبرویی نبود ! اگر خیانت مرد به زن جرم بود ! اگرراحله امکان کار و اشتغال داشت . اگر شانس گرفتن وکیل را داشت ! اگر در دادگاه مترجمی داشت و از خود دفاع می کرد ! اگر! اگر ! اگر!… شاید ، هم اکنون مشغول زمزمه لالایی های گوشنواز آذری ، برای فرزندانش بود .
دوستان ! راحله و راحله ها ، چه بار سنگینی را بر دوش ما گذاشتند و رفتند . آیا دختر راحله هم سرنوشت مادرش را خواهد داشت ؟
+ There are no comments
Add yours